به گزارش اطلاعات آنلاین، احمد احمد در سال ۱۳۱۸ در روستای ایرین، نزدیک اسلام شهر در حومه تهران به دنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود.
خانواده احمد از دوران کودکی او به محله عباسی تهران کوچ کردند. احمد از دوران دبیرستان درگیر اتفاقات سیاسی شد. در سالهای دبیرستان پایش به طور اتفاقی به یک اعتراض دانش آموزی باز شد و به همین دلیل او را دستگیر کردند و به زندان قزل قلعه بردند. در ادامه فعالیتهای احمد، او به انجمن ضد بهائیت (بعدها با نام انجمن حجتیه مهدویه) پیوست و در دورههای ابتدایی حضور خود در این انجمن، نقش «نعش» را برعهده گرفت. نعش به کسانی میگفتند که به صورت نامحسوس در جلسات تبلیغی بهائیان شرکت کرده و گزارش آن جلسات و نام و نشانی کسانی را که قرار بود در آن جلسات جذب فرقه ضاله بهائیت شوند، مینوشتند. احمد بعدها به دلایلی از این انجمن کناره گرفت.
احمد با شرکت در کنکور تربیت معلم و قبولی در آن، وارد حرفه معلمی شد.حوادث خرداد ۱۳۴۲، ملاقات با امام خمینی(ره) و بسیاری دیگر از رخدادهای ابتدای دهه۱۳۴۰، از احمد شخصیت انقلابی مقاوم ساخت و او را بخشی مهم، اما خاموش و گمنام از تاریخ انقلاب اسلامی قرار داد.
احمد در اواخر سال ۱۳۴۳ به حزب ملل اسلامی(به رهبری سید محمد کاظمی بجنوردی) پیوست و در سال ۱۳۴۴ به دلیل فعالیت در این حزب دستگیر شد و به ۴ سال زندان محکوم شد. او در آبان ماه ۱۳۴۶ از زندان آزاد شد و همراه عباس آقازمانی و علیرضا سپاسی آشتیانی، اقدام به تشکیل گروه حزبالله کرد. احمد در مهرماه ۱۳۴۷ به خدمت سربازی اعزام شد و پس از ترخیص در سال ۱۳۴۹، دوباره فعالیت در گروه حزبالله را ادامه داد که منجر به دستگیری و حبس او در تیر ماه ۱۳۵۰ شد.
احمد احمد در خرداد ۱۳۵۲ از زندان آزاد شد و در اول مهر همین سال(۱۳۵۲) با فاطمه فرتوکزاده ازدواج کرد، اما چند روز بعد دوباره به دلایلی بازداشت و به زندان کمیته مشترک منتقل شد. فاطمه فرتوکزاده زنی ساده بود که کلاس قرآنی را اداره میکرد. احمد پس از رهایی از زندان کمیته مشترک، به همراه همسرش فاطمه فرتوکزاده در اواخر سال۱۳۵۲ به سازمان مجاهدین خلق پیوستند. این زن و شوهر در شهریور ۱۳۵۳ صاحب فرزند، دو دختر دوقلو شده و نامهای آنها را زهرا و مریم گذاشتند. این زوج از اواسط سال ۱۳۵۳، به دستور سازمان زندگی مخفی خود را به همراه فرزندانشان در یک خانه تیمی سازمان مجاهدین خلق آغاز کردند. آنها به خانه امن رفتند. مسئول سازمانی آنها، جمال شریفزاده شیرازی با نام مستعار ایرج بود. این زوج طعم شیرین بزرگ شدن دوقلوها را حس نکردند، چرا که پس از مدتی ایرج آرام آرام فرتوکزاده را به سمت مارکسیسم گرایش داد. فرتوکزاده توانایی بسیاری در اجاره امن برای سازمان داشت بدون اینکه ردی از خود برجای بگذارد، به همین دلیل سازمان قصد داشت او را از زندگی با احمد خارج کند که موفق به این کار هم شد.
پس از اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق، احمد به شدت به مخالفت برخاست، اما فرتوکزاده از این کار خودداری و به فعالیت در سازمان مارکسیستشده ادامه داد. مرکزیت سازمان تصمیم به حذف احمد گرفت، اما فرتوکزاده مانع از این کار شد. پس از جدایی این زوج، احمد به دلیل انحرافات فکری سازمان، به تدریج از آن کناره گرفت و در آبان ۱۳۵۴ به کلی از سازمان جدا شد و به جمع فعالان و مبارزان اسلامی، مانند شهید سیدعلی اندرزگو پیوست. احمد در۶ اردیبهشت ۱۳۵۵، طی یک درگیری با ساواک، مورد اصابت چندین گلوله قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد و یک سال بعد، یعنی در اردیبهشت ۵۶، در حالی که عوارض ناشی از اصابت گلوله و همچنین شکنجههای شدید دورههای مختلف حبس را همراه داشت، از زندان، آزاد شد. با آغاز نهضت انقلابی مردم به رهبری امام خمینی(ره)، احمد احمد در این مسیر گام نهاد و تا پیروزی انقلاب اسلامی، به فعالیت خود ادامه داد.
پس از پیروزی انقلاب، منافقین به واسطه کینه و عداوتی که با احمد احمد داشتند، منزل او را به آتش کشیدند. احمد در دوران بعد از انقلاب، با وجود جسم رنجورش، در جبهههای جنگ هم حضور یافت و مدتی به عنوان مسئول دبیرخانه کمیته مرکزی مستقر در مجلس شورای اسلامی و نیز مسئول روابط عمومی زندان اوین، انجام وظیفه کرد؛ سپس با حضور در آموزش و پرورش، به تربیت نیروهای مؤمن و انقلابی پرداخت.
کتاب «خاطرات احمد احمد» نوشته محسن کاظمی، مجموعه کاملی از خاطرات این شخصیت انقلابی است که برای نخستین بار سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات سوره مهر منتشر و بارها تجدید چاپ شده است.
به گزارش اطلاعات آنلاین، احمد احمد در سال ۱۳۱۸ در روستای ایرین، نزدیک اسلام شهر در حومه تهران به دنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود.
خانواده احمد از دوران کودکی او به محله عباسی تهران کوچ کردند. احمد از دوران دبیرستان درگیر اتفاقات سیاسی شد. در سالهای دبیرستان پایش به طور اتفاقی به یک اعتراض دانش آموزی باز شد و به همین دلیل او را دستگیر کردند و به زندان قزل قلعه بردند. در ادامه فعالیتهای احمد، او به انجمن ضد بهائیت (بعدها با نام انجمن حجتیه مهدویه) پیوست و در دورههای ابتدایی حضور خود در این انجمن، نقش «نعش» را برعهده گرفت. نعش به کسانی میگفتند که به صورت نامحسوس در جلسات تبلیغی بهائیان شرکت کرده و گزارش آن جلسات و نام و نشانی کسانی را که قرار بود در آن جلسات جذب فرقه ضاله بهائیت شوند، مینوشتند. احمد بعدها به دلایلی از این انجمن کناره گرفت.
احمد با شرکت در کنکور تربیت معلم و قبولی در آن، وارد حرفه معلمی شد.حوادث خرداد ۱۳۴۲، ملاقات با امام خمینی(ره) و بسیاری دیگر از رخدادهای ابتدای دهه۱۳۴۰، از احمد شخصیت انقلابی مقاوم ساخت و او را بخشی مهم، اما خاموش و گمنام از تاریخ انقلاب اسلامی قرار داد.
احمد در اواخر سال ۱۳۴۳ به حزب ملل اسلامی(به رهبری سید محمد کاظمی بجنوردی) پیوست و در سال ۱۳۴۴ به دلیل فعالیت در این حزب دستگیر شد و به ۴ سال زندان محکوم شد. او در آبان ماه ۱۳۴۶ از زندان آزاد شد و همراه عباس آقازمانی و علیرضا سپاسی آشتیانی، اقدام به تشکیل گروه حزبالله کرد. احمد در مهرماه ۱۳۴۷ به خدمت سربازی اعزام شد و پس از ترخیص در سال ۱۳۴۹، دوباره فعالیت در گروه حزبالله را ادامه داد که منجر به دستگیری و حبس او در تیر ماه ۱۳۵۰ شد.
احمد احمد در خرداد ۱۳۵۲ از زندان آزاد شد و در اول مهر همین سال(۱۳۵۲) با فاطمه فرتوکزاده ازدواج کرد، اما چند روز بعد دوباره به دلایلی بازداشت و به زندان کمیته مشترک منتقل شد. فاطمه فرتوکزاده زنی ساده بود که کلاس قرآنی را اداره میکرد. احمد پس از رهایی از زندان کمیته مشترک، به همراه همسرش فاطمه فرتوکزاده در اواخر سال۱۳۵۲ به سازمان مجاهدین خلق پیوستند. این زن و شوهر در شهریور ۱۳۵۳ صاحب فرزند، دو دختر دوقلو شده و نامهای آنها را زهرا و مریم گذاشتند. این زوج از اواسط سال ۱۳۵۳، به دستور سازمان زندگی مخفی خود را به همراه فرزندانشان در یک خانه تیمی سازمان مجاهدین خلق آغاز کردند. آنها به خانه امن رفتند. مسئول سازمانی آنها، جمال شریفزاده شیرازی با نام مستعار ایرج بود. این زوج طعم شیرین بزرگ شدن دوقلوها را حس نکردند، چرا که پس از مدتی ایرج آرام آرام فرتوکزاده را به سمت مارکسیسم گرایش داد. فرتوکزاده توانایی بسیاری در اجاره امن برای سازمان داشت بدون اینکه ردی از خود برجای بگذارد، به همین دلیل سازمان قصد داشت او را از زندگی با احمد خارج کند که موفق به این کار هم شد.
پس از اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق، احمد به شدت به مخالفت برخاست، اما فرتوکزاده از این کار خودداری و به فعالیت در سازمان مارکسیستشده ادامه داد. مرکزیت سازمان تصمیم به حذف احمد گرفت، اما فرتوکزاده مانع از این کار شد. پس از جدایی این زوج، احمد به دلیل انحرافات فکری سازمان، به تدریج از آن کناره گرفت و در آبان ۱۳۵۴ به کلی از سازمان جدا شد و به جمع فعالان و مبارزان اسلامی، مانند شهید سیدعلی اندرزگو پیوست. احمد در۶ اردیبهشت ۱۳۵۵، طی یک درگیری با ساواک، مورد اصابت چندین گلوله قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد و یک سال بعد، یعنی در اردیبهشت ۵۶، در حالی که عوارض ناشی از اصابت گلوله و همچنین شکنجههای شدید دورههای مختلف حبس را همراه داشت، از زندان، آزاد شد. با آغاز نهضت انقلابی مردم به رهبری امام خمینی(ره)، احمد احمد در این مسیر گام نهاد و تا پیروزی انقلاب اسلامی، به فعالیت خود ادامه داد.
پس از پیروزی انقلاب، منافقین به واسطه کینه و عداوتی که با احمد احمد داشتند، منزل او را به آتش کشیدند. احمد در دوران بعد از انقلاب، با وجود جسم رنجورش، در جبهههای جنگ هم حضور یافت و مدتی به عنوان مسئول دبیرخانه کمیته مرکزی مستقر در مجلس شورای اسلامی و نیز مسئول روابط عمومی زندان اوین، انجام وظیفه کرد؛ سپس با حضور در آموزش و پرورش، به تربیت نیروهای مؤمن و انقلابی پرداخت.
کتاب «خاطرات احمد احمد» نوشته محسن کاظمی، مجموعه کاملی از خاطرات این شخصیت انقلابی است که برای نخستین بار سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات سوره مهر منتشر و بارها تجدید چاپ شده است.