دیروز برای حل برخی مشکلات آموزشی رفته بودم دانشگاه و در اتاق یکی از مدیران منتظر دستور نگارش نامه غلط کردم بهمنظور بخشش جریمه سنوات اضافه بودم که بگومگوی یک دانشجوی ارشد با مدیر محترم توجهم را جلب کرد. دانشجو میگفت چرا من که از طریق استعداد درخشان قبول شدهام بعد از ترم ۶ تازه مشمول تخفیف شهریه میشوم؛ اما به دانشجوی شبانه از همان ترم ۲ تخفیف میدهید؟ مدیر محکم گفت: چون او پول بیشتری میدهد و شما پول کمتری. دانشجو گفت اگر من قرار است به همان مقدار شبانه پول بدهم پس چرا باید رتبه اول معدل دانشگاه بشوم و از طریق استعدادهای درخشان قبول بشوم؟ مدیر درحالیکه پشتی صندلشاش را فشار میداد و به گوشه اتاقش زلزده بود، در مقابل این حجم از منطق فقط گفت: قبول دارم؛ ولی دستور دانشگاه است. دانشجو گفت خب دستورشان را تغییر بدهند مگر آییننامه وزارت علوم است؟ مدیر تیرخلاص را زد و گفت: به تجربه میگویم به شما که دفاع کنید؛ این تغییر به شما نمیرسد!
دانشجو هم تیرخلاص را به مدیر که نه به کشورش زد و گفت: من کارهای مهاجرتم را کردهام جناب مدیر، به دیگران نمیرسد!
دوم: یک جوان دقیقاً زمانی تصمیم به مهاجرت میگیرد که این جمله را بشنود: این تغییر به شما نمیرسد! دقیقاً همینجاست که تمام خیالات و آرزوهای ما برای ساختن فردایی بهتر برای سرزمینمان یکمرتبه پودر میشود و از دست میرود و ما ایران عزیز را به امید کشوری که شاید تغییراتش به ما و فرزندانمان برسد ترک میکنیم.
سوم: امروز که صفحه ۲ روزنامه را باز کردم دیدم مدیر پیشین یک رسانه به خبرنگار ما گفته است که: اگر اختلالی در خدمترسانی به مردم مشاهده میشود باید نتیجه نفوذ دانسته شود! نه جناب مدیر سابق. اگر آن چهار پنج نفر مسئول محترم تعیین این موضوع در داخل دانشگاه فقط هر ۶ ماه یکبار دور هم جمع میشدند و صدای دانشجویان را میشنیدند نیازی به تعیین شخص نفوذی در مدیران دانشگاه نبود. اگر وزارت علوم یا نماینده او، توان نظارتی مناسبی داشت، هیئتامنای یک دانشگاه شهریه پنج برابری در نظر نمیگرفت نه اینکه بعد از دو سال پیگیری، کارشناس ارشد وزارت علوم بگوید دستت به جایی نمیرسد، با دانشگاه بساز. شما که سالها تجربه سیاسی در سطوح بالای مملکت دارید خوب میدانید چقدر بدهبستانها در عالم سیاست اثر وحشتناکی بر کارایی و خدمترسانی به مردم دارد. سالهاست جریانهای سیاسی در این زمینه شبیه به هم رفتار میکنند و برای ماندن در قدرت سهمخواهی میکنند.
چهارم: ما امیدمان را از دست نمیدهیم. وقتی این یادداشت چاپ میشود؛ یعنی هنوز روزنه امیدی هست. اهالی رسانه سنگینترین مسئولیت را در این دوران سخت و نفسگیر دارند. اگر فرصت بهحقی برای عرضاندام مسئولان تازه منصوبشده دادهایم، باید بگوییم دیگر ماهعسل ما با شما در حال تمامشدن است و کمکم ضمن دیدن نقاط قوت، محکمتر و جدیتر نقاط ضعف را مطالبه خواهیم کرد. اکنون رسانهدارها و رسانهایها باید با تمام توان فریاد بزنند که بله، خطر نفوذ جدی است؛ نفوذ سیاسیکاری، نفوذ سهمخواهی، نفوذ تنبلی، نفوذ عدم شفافیت، نفوذ نخبهکشی و نفوذ ضدانقلاب سازها که میخواهند همه مشکلات را گردن نفوذ خارجی بیندازند.
پنجم: این توصیه رهبر معظم انقلاب را یک جای اتاق کارمان جلو دید بگذاریم که: «بروید سراغ کارهای نشدنی، تا بشود. تصمیم بگیرید بر برداشتن کارهای سنگین، تا بردارید. و لا یخشون احدا الّا اللَّه». خب، زحمتهایش چه؟ محرومیتهایش چه؟ جوابش این است که: «و کفی باللَّه حسیبا»؛ خدا را فراموش نکن، خدا حسابت را دارد. در میزان الهی، رنج تو، محرومیت تو، کفّ نفس تو، حرصی که خوردی، زحمتی که کشیدی، کاری که کردی، خوندلی که خوردی، دندانی که روی جگر گذاشتی، اینها هیچوقت فراموش نمیشود؛ «و کفی باللَّه حسیبا».