نمایش فیلمها در این روزها نشان داد که مدیران سابق در یکدستسازی سینما و حذف سینماگران مستقل تا حدود زیادی موفق عمل کرده و توانستهاند در راستای خواستههای خود پیش بروند. این البته یک سوی داستان است. سمت دیگر داستان اما واقعیت بسیار تلخ است. حتما کسانی که پیشتر به جشنواره رفتهاند از صفهای طولانی، بلیتهای نایاب و ازدحام جمعیتی که نتوانستند خودشان را به سالنهای سینما برسانند خاطرات فراوانی دارند. جشنواره در هر شرایطی که برگزار میشد مخاطب داشت و طیف وسیعی حتی برای تماشای فیلمهای ضعیف هم راهی سینماها میشدند و شمال و جنوب و شرق و غرب پایتخت هم تاثیری بر اراده علاقهمندان نداشت.
حالا در چهل و سومین دوره این رویداد اتفاق مهمی افتاده و سینماهای مردمی تقریبا از تماشاگر خالیاند. جشنواره امروز به ششمین روز خود میرسد و کمکم از نیمه زمان ارائه آثار عبور میکند اما مردم هنوز از فیلمهای این رویداد استقبال چندانی نکردهاند. برای درک این موضوع کافی است به سایت جشنواره و قسمت خرید بلیت سر بزنید تا ببینید هر فیلمی چند بلیت فروخته است.
مهمترین مزیت شفافسازی و دسترسی آزاد به اطلاعات همین است که میتوان واقعیت را با چند کلیک پیدا کرد و تحت تاثیر بازیهای رسانهای و جریانسازیهای رایج قرار نگرفت. رصدهای آماری در روزهای یکشنبه و دوشنبه نشان میدهد که تقریبا اکثر سالنهای جشنواره در این دو روز خالی از تماشاگر یا به شدت کمتماشاگر بودهاند و مردم رغبت چندانی به تماشای فیلمها نشان ندادهاند.
اما ریزش شدید مخاطب در جشنواره فیلم فجر از چند منظر قابل بررسی است.
شاید مهمترین دلیل روگردانی مردم این باشد که به ژانر فیلمها و داستانهایشان علاقهای ندارند. در روزهای اخیر روایتهای بسیاری از شعاری بودن فیلمها منتشر شده و به نظر میرسد ذائقه مردم تغییر کرده و به چنین آثاری کمتر روی خوش نشان میدهند.
نکته دیگری که در ریزش شدید مخاطب سهیم بوده وضعیت روحی روانی جامعه و بحران حاکم اقتصادی است. فضای فرهنگی جامعه وقتی تحرک پیدا میکند که حال روحی جامعه خوب باشد. سینما، موسیقی، کتاب و نقاشی به طور مستقیم از وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه تاثیر میگیرند. بخش بزرگی از مخاطبان سینما از قشر متوسط جامعه هستند که در این دوران با فشارهای اقتصادی زیادی دستوپنجه نرم میکنند.
در این سالها سفره معیشتی این قشر آنقدر کوچک شده و در خطر قرار گرفته که ناچار از حذف بسیاری از علاقهمندیهایشان شدهاند تا بتوانند زندگی روزمره خود را بگذرانند. سینما یک کنش جمعی است؛ حساب کنید اگر یک گروه 4نفره بخواهند برای تماشای فیلمی به سینما بروند باید حدودا 500هزار تومان هزینه کنند تا فقط بتوانند خودشان را به سینما برسانند و فیلم ببینند و بدون انجام کار دیگری برگردند خانه. شاید بلیت 80هزار تومانی با اوضاع تورمی نسبت خیلی دقیقی نداشته باشد با این حال قشر متوسط جامعه و علاقهمندان سینما از پس همین هزینه هم دیگر برنمیآیند.
یک موضوع مهم دیگر این است که چهل و سومین دوره جشنواره فیلم فجر دوره عبور از فیلمسازهای نامدار و سلبریتیها بوده و اگرچه در ظاهر پوستاندازی اتفاق افتاده، اما در باطن شکاف بزرگی به وجود آمده که میتواند در ریزش مخاطبان سهم قابلتوجهی داشته باشد. این مساله را در این جمله میتوان خلاصه کرد که شاید علاقهمندان سینما به تعداد زیادی از فیلمسازان این دوره اعتماد نکردهاند. دیروز اسامی 15 فیلم صدرنشین فهرست آرای مردمی اعلام شد و حضور فیلمهای «مرد آرام» به کارگردانی بهنوش صادقی، «فریاد» ساخته محمدرضا اردلان و «سونسوز» به کارگردانی رضا جمالی در این فهرست نشان دهنده نکات زیادی است.
این فیلمها که جزو معدود فیلمهای مستقل جشنواره به حساب میآیند با هزینه بخش خصوصی تولید شدهاند و داستانشان نیز درباره موضوعات روز جامعه است. همین نکته میتواند برای مدیران سینمایی درسآموز باشد.
* دبیر گروه فرهنگوهنر روزنامه دنیایاقتصاد