مشهور است که جمهوری اسلامی هیچ فرصتی را برای ازدستدادن فرصتی از دست نمیدهد. فهرست طویلی از فرصتهای ازدسترفته در این 46 سال را میتوان برشمرد. با شروع به کار ترامپ در آمریکا فرصت بیسابقهای شکل گرفته است که نباید از دست برود. با توجه به شرایط داخلی و منطقهای، ازدسترفتن این فرصت کشور را با شرایط دشواری مواجه خواهد کرد. دلایل بیسابقهبودن فرصت کنونی برای یک توافق جامع به شرح زیر است:
1- فکر میکنم ترامپ بعد از شروع به کار به نحوی که برای اطرافیان و متحدان منطقهای او نیز تعجبآور بوده، برخوردی معتدل در قبال ایران داشته است. از قبل هم با توجه به تجربه دور اول او مشخص بود که او خواستار مذاکره با ایران خواهد شد، اما این احتمال هم وجود داشت که این کار را همزمان با شروع «فشار حداکثری» انجام دهد. حتی با وجود اینکه رویه و لحن ترامپ در دو هفته اخیر در قبال دوستانی مانند کانادا، مکزیک، کلمبیا، پاناما، دانمارک و اروپا تند و تهدیدآمیز بوده است، شاهد رویه مشابهی در قبال ایران نیستیم و حتی تندروهای اطراف ترامپ نیز در این مورد با او هماهنگ بودهاند. به علاوه، علائمی مانند عدم انتقاد از ایران در شورای حقوق بشر و قطع کمک مالی به تعدادی از نهادهای مخالف ایران نیز گویاست. این رویه میتواند به ایجاد جو مناسب کمک کند.
2- نزدیکی عملکرد ترامپ به آنچه «توازن از راه دور» (offshore balancing) خوانده میشود، بیشترین نزدیکی را با ترجیحات ایران برای منطقه دارد. او اگرچه تابع هیچ دکترین و راهبرد خاصی نیست و عمدتا نوعی «منطق معاملاتی» بر کردارش حاکم است، اما ظاهرا ترجیح میدهد که مداخلهاش در خاورمیانه از راه دور، بدون جنگ و از طریق تکیه بر دو، سه کشور بزرگ منطقه باشد. این رویه میتواند در جهت کاهش اصطکاک بین ایران و آمریکا مؤثر باشد.
3- ظاهرا ترامپ این بار مایل است بر میراثی که باقی خواهد گذاشت، متمرکز شود و هدف اصلیاش جلوگیری از پیشیگرفتن چین بر آمریکا باشد. تقابل با چین در آمریکا نیز یک امر اجماعی است و به همین دلیل مارکو روبیو در سنا با اتفاق آرا تأیید شد. روسیه و مسائل تجاری با کشورهای غربی اولویتهای بعدی ترامپ هستند. برای ای کاخ سفید ن منظور، او حل مشکلات فرعی را ضروری میداند. این بار اولویتهای ترامپ با اولویتهای نتانیاهو متفاوت است و این ممکن است به حل عادلانه مشکلات ایران و آمریکا کمک کند.
4- قرارگرفتن کاخ سفید و کنگره در دست جمهوریخواهان میتواند نقش مهمی در تسهیل یک توافق جامع بین ایران و آمریکا داشته باشد. چراکه اولا به طور کلی جریانات تندرو راحتتر میتوانند وارد توافقات دشوار شوند. ثانیا دموکراتها در آمریکا مشوق جمهوریخواهان برای توافق خواهند بود، در حالی که در 1394 جمهوریخواهان کنگره که اکثریت را داشتند، مخالف برجام و مقوم مخالفت اسرائیل و عربستان بودند. ثالثا این بار امثال اسرائیل و عربستان نخواهند توانست با تکیه بر دموکراتها علیه رئیسجمهور اقدام کنند. رابعا تضمین یک توافق احتمالی که برای ایران مهم است، این بار میتواند از طریق تصویب یک توافق جامع الزامآور در کنگره حاصل شود.
5- ایجاد شرایط جدیدی در خاورمیانه طی 17 ماه گذشته میتواند تسهیلکننده کار بین ایران و آمریکا برای نیل به توافق جامع باشد. سقوط دولت اسد در سوریه و ادعای غربیها درباره تضعیف متحدان منطقهای و امکانات دسترسی ایران میتواند از اهمیت مسائل منطقه کاسته باشد. این امر ممکن است برخلاف گذشته موجب کاهش مخالفت امثال عربستان و رژیم اسرائیل با تحقق توافقی بین ایران و آمریکا نیز بشود. محافل عبری و عربی در گذشته مدعی بودند که لغو تحریمها به ایران امکان بیشتری برای حمایت از متحدان منطقهای خود میدهد. آنها در آمریکا و اروپا و در سازمان ملل علیه آنچه «میلیشیای مسلح» در کشورهای عربی مینامیدند، همسو و فعال بودند. برنامه موشکی ایران نیز میتواند مشکل بزرگی نباشد و مقاومتی در برابر مخالفت بحق ایران با هرگونه معاملهای در این مورد صورت نگیرد. در شرایط جدید حداقل به نظر میرسد که برخلاف گذشته محافل عربی با توافقی بین ایران و آمریکا مخالف نباشند. هدف اصلی آنها اجتناب از ترکشهای احتمالی یک برخورد نظامی است.
در چنین شرایطی، توجه به روانشناسی ترامپ و اجتناب از پیششرطهایی مثل ایجاد اعتماد و انجام اقداماتی از سوی آمریکا برای این منظور مهم است. «اعتماد» اساسا هیچ موضوعیتی در روابط بینالملل ندارد. هیچ دو رهبری (حتی ترامپ و نتانیاهو) به هم اعتماد ندارند. حتی اگر رهبران دو کشور امروز به هم اعتماد کنند، چون نمیدانند فردا چه کسی جانشین آنها خواهد شد، اصل را بر عدم اعتماد میگذارند. «احترام» نیز متقابل است. برداشتن پرچم آمریکا از کف زمین در ریاستجمهوری اقدام پسندیدهای بود. ترک برخی شعارها حداقل در محافل رسمی نیز میتواند به احترام متقابل کمک کند.