شناسهٔ خبر: 71114030 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

گشت و گذاری در بخش‌های آزاد سفارت امریکا در تهران

صاحب‌خبر -

علی نیلی، انصاف نیوز: اگر روزی روابط ایران و آمریکا با شرایطی که هر یک از طرفین دارند از سر گرفته شود آیا سفارتخانه‌ها هم همانجا خواهند بود؟ در حال حاضر مکان سفارت ایران در آمریکا کاملا متروکه است ولی در سفارت آمریکا در ایران چه می‌گذرد؟

دیروز جمعه ۱۲ بهمن ماه خبری جعلی به نقل از ویلیام برت بایر، خبرنگار فاکس نیوز، در رسانه‌های ایرانی منتشر شده که گفته ترامپ در نشست‌های خصوصی اعلام کرده یکی از اهداف خاص او بازگشایی سفارت آمریکا در ایران است.

سفارت امریکا در تهران، سفارت‌خانه سابق، لانه جاسوسی، موزه لانه جاسوسی، مجموعه فرهنگی دانشجویی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مکانی در دل تهران است با نقشی مهم در تحولات ایران معاصر و حال، بسته به نگاه و تحلیل هر کس از آن تحولات، به یکی از این نام‌ها خوانده می‌شود.

این گزارش انصاف نیوز است از گشت و گذاری یکی دو ساعته در بخش‌های آزاد سفارت امریکا در تهران؛ پرسش‌هایی که جواب می‌یابد و پرسش‌هایی که بی‌جواب می‌گذارد…

دبیرستان متقارن هندرسون

ساختمان سفارت یک بنای دو طبقه مستطیل شکل متقارن است و از آن‌جا که معماری‌اش شبیه به معماری دبیرستان‌های ایالات متحده در دهه 1930 و 40 میلادی بوده، نزد اهالی سفارت به «هندرسون‌های» شهرت داشته است. لویی هندرسون سفیر دوره ملی‌شدن صنعت نفت و صدارت دکتر محمد مصدق بود و کودتای امریکایی انگلیسی 28 مرداد در دوره او به ثمر رسید. از این جهت، او جدی‌ترین نماینده سیاسی ایالات متحده در تهران بود و عجیب نیست که ساختمان سفارت را اهالی‌اش، دبیرستان هندرسون بخوانند.

ساختمان سفارت شمالی است و حیاطی مشجر در مقابلش گسترده. کنار ورودی اصلی در خیابان طالقانی، یک اتاقک یک در یک سمت راست‌تان تعبیه شده که بلیت موزه می‌فروشد. قیمت بلیت برای هر نفر 20 هزار تومان است.

حیاط مقابل ساختمان سفارت ترکیبی از پیاده‌راه و باغچه‌هایی است که میزبان کاج‌های بلند مسن هستند. حیاط از سمت چپ و سمت راست محصور شده و برای بازدیدکنندگان امکان دسترسی به مشرق و مغرب و شمال ساختمان وجود ندارد.

توضیح می‌خواهد اما ندارد

دیواره غربی، دری دارد که قاعدتا برای عده‌ای عبور از آن ممکن است چون نوشته‌ای روی آن نصب شده که به عبورکنندگان تذکر می‌دهد از بسته بودن در مطمئن شوند. همسایه سمت چپی، ربطی به بسیج دانشجویی دارد که در بخشی از محوطه بزرگ سفارت امریکا در تهران مستقر شده است.

همسایه سمت راست، کافه‌ای است که نیمرو و املت هم دارد. این کافه سن زیادی ندارد و احتمالا هیچ‌کدام از تسخیرکنندگان سفارت آن را به خاطر نمی‌آورند. هر کسی و به هر دلیلی که تصمیم به تاسیس این کافه در بخشی از محوطه باز بخش جنوبی سفارت ایالات متحده در تهران گرفته، احتمالا به برچیدن آن هم فکر می‌کرده چون به نظر می‌رسد ساختمان کافه یک سازه موقت است. حیاط موزه لانه جاسوسی راه دسترسی به کافه ندارد.

در سمت چپ حیاط، روی یک چارپایه فلزی، تجهیزات فلزی غول‌پیکری به چشم می‌خورد که به نظر می‌رسد مربوط به هلی‌کوپترهای آتش‌گرفته آمریکایی در ماجرای طبس باشد. عجیب است که هیچ نوشته و پلاکی وجود ندارد که مخاطب را راه‌نمایی کند در حال دیدن چیست.

مقارن همین تجهیزات، در سمت راست یک سازه چادری به چشم می‌خورد که این هم فاقد هرگونه توضیح و راه‌نمایی است. به نظر می‌رسد این چادر برزنتی توخالی بخشی از تجهیزات راداری آمریکایی‌ها باشد اما این‌که از جای دیگری به این‌جا منتقل شده یا از تجهیزات داخل سفارت بوده، روشن نیست.

در شمال شرقی محوطه و مقابل بخش انتهایی ساختمان سفارت، سازه نوساز سرویس‌های بهداشتی قرار داده شده است. کمی پایین‌تر از سرویس‌های بهداشتی، در انتهای پیاده‌راه شرقی، مجسمه‌های بتی از عضو تسلیم‌شده سفارت در ماجرای تسخیر، یک مار نیش‌دار و مجسمه معروف آزادی به چشم می‌خورد که معلوم نیست چون تخریب‌شده‌اند به این نقطه آورده شده‌اند یا همین‌جا بوده‌اند و آسیب دیده‌اند.

آخرین دیدنی حیاط، میله پرچمی با پرچم نابرافراشته و سروته آمریکاست که مقابل ساختمان قرار گرفته و می‌توان حدس زد روزهایی پرچم ایالات متحده امریکا را به اهتزار درمی‌آورده است.

 و بالا می‌رویم!

برای دسترسی به ساختمان باید از چند پله بالا رفت؛ با عبور از سردر، راه دسترسی به بال شرقی ساختمان با دری از جنس ام‌دی‌اف و راه دسترسی به بال راست با دری شیشه‌ای مسدود شده است. راه پله زیرزمین نیز با پارتیشنی چوبی مسدود شده است و بنابراین از طبقه هم‌کف ساختمان سفارت، تنها کاربری چند سرویس بهداشتی دیگر، قابل رویت و استفاده است.

سردر ورودی ساختمان اصلی سفارت امریکا در تهران

راه‌پله‌ای گردان، بازدیده کننده را به طبقه دوم می‌رساند؛ جایی که برای ورود باید از یک در گاوصندوقی غول‌پیکر عبور کرد؛ نشانه‌ای از آن‌که اقدامات سری و محرمانه سفارت دایر آمریکا در این طبقه انجام می‌شده است.

با عبور از در فلزی طبقه دوم، تازه ورود به یک موزه احساس می‌شود. این‌جاست که راه‌نمایی به بازدیدکننده خوش‌آمد می‌گوید و قوانین را اعلام می‌کند: حق تصویربرداری ندارید و فقط عکاسی مجاز است. لطفا به چیزی دست نزنید. از سمت راست شروع کنید… اگر سوالی داشتید در خدمتم.

امان از تکنولوژی‌های امریکایی!

اولین اتاق طبقه دوم که امکان ورود به آن هم نیست، اتاق امن جلسات سری سفارت است؛ سازه‌ای شیشه‌ای در محوطه‌ای که به نظر ایزوله، ضدگلوله، ضدصدا و ضدموج می‌رسد. استندی در کنار در اتاق، نحوه کارکرد اتاق را توضیح می‌دهد. عکسی قدیمی هم موید آن است که صندلی درون محوطه شفاف، همان صندلی قدیمی مورد استفاده اعضای سفارت است.

در اتاق‌های دیگر هم بخشی از تجهیزات سفارت در معرض دید عموم قرار گرفته است از جمله دستگاه‌های مخابراتی، ماشین‌های کدینگ و دی‌کدینگ پیام‌های ارسالی و دریافتی، سیستم‌های مانیتورینگ و کامپیوتری و… بسیاری از این تجهیزات سرآمد فناوری زمان خویش و مختص سفارت آمریکا بوده و در جای دیگری از ایران، حتی در ساواک یا کاخ‌های سلطنتی وجود نداشته است.

تجهیزات کدینگ و دی‌کدینگ پیام‌ها اتاق امن جلسات سری کامپیوترهای مختص سفارت آمریکا

چیز دیگری که در ساختمان سفارت جلب توجه می‌کند، وقت و تلاشی است که ساکنان پیشین آن برای حفظ محرمانگی و ایمنی صرف کرده‌اند؛ اتاق‌های عملیات محرمانه و به ویژه اتاق رمز سفارت مجهز به درهای فلزی، قفل‌های دومرحله‌ای، قفل‌های رمزنگار و… بوده‌اند و وقتی به خاطر می‌آوریم که نیمه دوم قرن بیستم تمام جهان در تب و تاب جنگ سرد بود و جاسوسی و ضدجاسوسی یکی از مهم‌ترین مشغله‌های همه دولت‌ها، آن‌گاه تلاش آمریکایی‌ها برای ارتقای امنیت سفارت‌شان در دل یکی از بحرانی‌ترین مناطق جهان که وجود نفت به یکی از مهم‌ترین مناطق جهان هم تبدیلش کرده بود، قابل درک می‌شود.

دقت‌های امنیتی امریکایی‌ها با تکنولوژی‌های 50 سال پیش در سفارت‌شان، از وجه دیگری برای ایرانیان اهمیت پیدا می‌کند و آن هم هزینه‌های گزاف انسانی و مادی است که بی‌احتیاطی‌های امنیتی به ایشان تحمیل کرده.

معمای اسناد سفارت

در یکی از اتاق‌های بال شرقی ساختمان، مجسمه‌هایی قرار داده شده تا عملیات بازیابی اسناد خردشده سفارت آمریکا را شبیه‌سازی کند. کاغذهای خرد شده، تیغه‌های فولادی، نمونه‌هایی از کاغذهای خرد شده و مجلدات گوناگون اسناد سفارت در این بخش موزه قابل مشاهده است.

شبیه‌سازی بازیابی اسناد خرد شده رشته اسناد بازیافتی در آژانس عکس گتی نوار پیام‌ها و کاغذهای خردشده

اهالی مطالعه تاریخ معاصر ایران می‌دانند که زمستان 1358، همه سال 1359 و بعد به تناوب در دهه 1360، فضای سیاسی کشور تحت تاثیر اسناد کشف‌شده سفارت ایالات متحده امریکا در تهران و افشاگری‌های دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با استناد به این اسناد بود.

آن‌چه در موزه لانه جاسوسی در معرض دید عموم قرار گرفته، بازدیدکننده را به این اطمینان و یقین می‌رساند که بازیابی اسناد از میان تل کاغذهای خردشده یا به عبارت بهتر پودر شده، به شوخی بیشتر شبیه است تا یک واقعیت تاریخی. از آن‌سو اثری از ماشین‌هایی که کاغذها را برش‌های رشته‌ای زده‌اند به چشم نمی‌خورد تا مخاطب مطمئن شود بخشی از اسناد به این شیوه امحا شده‌اند و دانشجویان با حوصله خط امام نشسته‌اند و رشته‌ها را کنار هم گذاشته‌اند و حقایق را کشف کرده‌اند.

هیچ‌گاه معلوم نشد این اسناد چگونه از میان آن کاغذهای خردشده بازیابی و چرا منتشر شد؟

این بحث شاید کهنه و بی‌فایده باشد اما به نظر می‌رسد لازم است یک‌بار برای همیشه، تکلیف اسناد سفارت روشن شود یا حداقل توضیح داده شود که چه میزان سند سالم به دست دانشجویان افتاد و سرنوشت آن‌ها چه شد؟ اسناد امحاشده چگونه و توسط چه کسانی بازیابی شدند و آیا کسی یا جایی آن‌ها را صحت‌سنجی کرد یا نه؟ تمام اسناد سفارت آمریکا در تهران منتشر شده یا فقط بخشی از آن؟ اگر فقط بخشی از اسناد منتشر شده، به صلاح‌دید چه کسی یا چه کسانی بوده است؟ با گذشته 45 سال از تسخیر سفارت، لازم نیست همه این اسناد منتشر شود و…

دخالت‌های غیرموزه‌ای

آن‌چه بازدید اتاق‌های بال راست در طبقه دوم ساختمان سفارت امریکا در تهران به اثبات می‌رساند این است که آن‌چه از حضور آمریکایی‌ها در این محل بازمانده، تا مدت‌ها ذهن و زمان تسخیرکنندگان را به خود مشغول داشته است. این را سوراخ‌های متعددی اثبات می‌کند که روی یکی از کمدهای فلزی قفل‌دار سفارت ایجاد شده و گویای تلاش فراوان برای گشودن آن است. هنوز می‌شود انرژی روزهای تسخیر سفارت را از فضا گرفت؛ روزهایی که دانشجویان جوان ایرانی در تلاش بودند با رمزگشایی از یافته‌های‌شان در این‌جا، اسناد بیشتری بیابند برای اثبات این‌که سفارت امریکا در تهران، لانه جاسوسی بوده است.

البته نمی‌دانیم آن‌چه به نمایش درآمده، همه چیزهای برجای مانده در سفارت بوده است یا بخشی از آن اما مسلم است که دخالت‌های موضعی در ساختمان، حس قدمت آن را تا حد زیادی از بین برده است. برای نمونه، دیواری این بخش موزه، رنگ سبز خورده است. پرده‌ها به نظر تازه می‌رسد، پرچم‌های سفارت هم نو تر از آن است که قدمتی 50 ساله داشته باشد مگر آن‌که تصور کنیم به صورت دوره‌ای شسته و اتو می‌شوند.

همین دخالت‌ها سبب شده مخاطب موزه متوجه نشود آن‌چه در اتاق سفیر می‌بیند اعم از فرش، میز و صندلی اصلی، مبلمان میهمان یا تلفن‌های درون اتاق، واقعا در همین اتاق و متعلق به سفیر بوده‌اند یا از بخش دیگری به این اتاق آورده شده‌اند. شاید برای بازدیدکننده مهم باشد که همان صندلی‌ای را ببیند که سولیوان واقعا بر آن نشسته و همان تلفنی که واقعا با آن حرف زده است.

پرچم‌های سفارت نو تر از آن است که فکر کنیم بازمانده سال 1358 است هنوز هم می‌شود اهتمام امریکایی‌ها به حفظ امنیت کارکنان و اطلاعات را دید بازدیدکننده در تطابق عکس‌های تسخیر با امروز موزه دچار مشکل می‌شود

برچسب‌های اموال که روی برخی تجهیزات به چشم می‌خورند، گویای جابه‌جا شدن تجهیزات است؛ برای مثال یکی از تجهیزات برچسب اموال مرکز آموزش وزارت کار و امور اجتماعی بر خود دارد. اگر به یاد بیاوریم که در سال‌های جنگ محل سفارت برای مدتی به مرکز آموزش نیروهای اعزامی به جبهه تبدیل شده بود، می‌توانیم نتیجه بگیریم که برخی اموال سفارت در اختیار مراکز آموزشی قرار گرفته و سپس عودت داده شده است. این احتمال هم هست که آن وسیله قدیمی، مصادره‌شده جای دیگری باشد که طی فعل و انفعالات نامعلومی به ساختمان تقاطع مفتح و طالقانی تهران رسیده است!

ضمنا برخی تجهیزات هم با برچسب «اموال لانه جاسوسی» شماره شده‌اند.

فقط بال راست طبقه دوم و نه هیچ‌جای دیگر

بال غربی طبقه دوم سفارت، قرینه سمت شرقی است با این تفاوت که رنگ سفید خورده. این بخش هم اتاق‌های متعددی دارد که در همگی بسته است و به نظر می‌رسد کاربری اداری دارد. آشپزخانه‌ای که اغلب محل استقرار نیروهای خدماتی است هم پشت یکی از همین درهای بسته قرار گرفته است.

در انتهای بال راست، یک سالن وجود دارد که صندلی‌های متعددش، گویای کاربری سالن نمایشی‌اش است. باز هم نمی‌دانیم این سالن و با این کاربری از باقی‌مانده‌های سفارت امریکاست یا بعدا ایجاد شده است.

به این ترتیب، از 6 قسمت ساختمان اصلی سفارت امریکا در تهران، فقط به بال چپ و بال راست طبقه دوم دسترسی وجود دارد که بال راست هم عملا کاربری موزه‌ای ندارد اما آن‌چه از پنجره‌های شمالی پیداست این‌که احتمالا خودروهای کارکنان موزه در حیاط شمالی پارک می‌شود و برای آنان امکان دسترسی به بخش شمالی سفارت وجود دارد.

اگر اطلاعات ویکی‌پدیا را قابل استناد بدانیم، مساحتی که روزگاری به نام سفارت آمریکا در تهران شناخته می‌شده، 44 هزار متر مربع است اما آن‌چه برای بازدیدکننده سفارت قابل رویت است، حداکثر به 4 هزار متر مربع محدود شده است.

تازه آمده‌ام

در یک هفته اخیر، بار دوم است که بلیت موزه لانه جاسوسی را خریده‌ام. این‌بار برای گپ‌زدن آمده‌ام و اگر شد، مصاحبه. از بازدید بار پیش یادم مانده که غیر از یکی دو بازدیدکننده سن و سال دار، هر که را اتفاقی و گذری دیده‌ام جوان بوده و حتما نمی‌تواند خاطره‌ای از آبان 58 و روزهای بعد از آن برایم تعریف کند.

با این سابقه ذهن، از دیدن پیرمردی که مشخص است امور آبدارخانه و نظافت را برعهده دارد، خوشحال می‌شوم. او روی پله‌های ورودی ساختمان نشسته تا از آفتاب بی‌رمق زمستان گرم شود. خودم را به او می‌رسانم و با گفتن «خسته نباشید» می‌خواهم سر صحبت را باز کنم. پیرمرد اما تن نمی‌دهد. می‌گویم از روز اول این‌جا بودی دیگر، روزهای شلوغی. می‌گوید نه، یک سال است از شهرستان آمده‌ام. به پرسش دیگرم مجال طرح نمی‌دهد و زود خود را از پله‌ها به بالا می‌رساند.

می‌روم سراغ بازدیدکننده‌ای جوان. سوال می‌کنم و او گنگ نگاهم می‌کند! می‌خواهم تکرار کنم که می‌گوید نو فارسی! خارجی است. آماده می‌شوم که با انگلیسی شکسته بسته‌ای سوالم را بپرسم اما تا کلمه اول را می‌شنود، تورکِی ای می‌گوید و می‌رود. بی‌خیال گفت‌وگو می‌شوم و به بازدیدم ادامه می‌دهم. بیست دقیقه بعد به آب‌سردکن داخل راهرو می‌رسم و این یعنی بال شرقی را تمام کرده‌ام.

همین‌موقع می‌بینم یکی از درهای بال غربی که دفعه قبل بسته بود، باز شده است. خودم را به آن‌جا می‌رسانم؛ اتاقی است پر از اقلام تبلیغاتی، چند عنوان کتاب به زبان‌های فارسی و انگلیسی و… راه‌نمای جوان را می‌بینم که با میهمان ترکیه‌ای‌اش گرم گرفته و با هم انگلیسی حرف می‌زنند! عجیب این‌که راه‌نما از دانشجوی ترک روان‌تر انگلیسی حرف می‌زند.

جوان راه‌نما مشغول‌تر از آن به نظر می‌رسد که پرسش‌هایم را مطرح کنم. اکتفا می‌کنم به این سوال که راه‌نمایی‌اش در موزه لانه جاسوسی، کار داوطلبانه است یا شغل استخدامی‌اش و پاسخ می‌شنوم که استخدام شده‌ام.

دیگر امیدی به انجام مصاحبه ندارم. فقط دوستانه می‌پرسم راست است که برخی این‌جا نماز نمی‌خوانند؟ متوجه منظورم نمی‌شود و سر تکان می‌دهد. می‌خواهم توضیح دهم که سفارت هر کشور را بخشی از خاک آن کشور می‌دانند و مکان قصبی نماز ندارد و… که متوجه‌ام می‌کند این اتاق به افتخار میهمان خارجی باز شده و باید ترکش کرد. می‌خواهم سوال را توضیح دهم که خود را مشغول جوان ترکیه‌ای نشان می‌دهد… ناچار بازدید دوم هم بدون گفت‌وگوی خاصی خاتمه یافته است.

قوطی‌های رنگ، ابزارهای تقلب و جاسوسی دستگاه‌های غول‌پیکر امحای اسناد (ساخت کارخانه‌ای در ماساچوست) تکنولوژی حفظ ایمنی اپراتور در اتاق رمز سفارت با قفل دومرحله‌ای نمی‌دانیم این میز و آن مانیتور واقعا این‌جا بوده‌اند یا نه؟ تلاش مشهود برای گشودن کشوی رمزدار؛ عاقبت این کشوها باز نشد، پاره شد! مجسمه‌ها بتی در سمت شرقی حیاط از گزند باد و باران در امان نمانده‌اند

حالا روزنامه‌نگاری هستم که از بخش‌های آزاد سفارت آمریکا در تهران بازدید کرده‌ام و با سوالات بیشتری که با چشم‌دیده‌هایم مستند شده، این‌جا را ترک می‌کنم.

انتهای پیام