سعیده طاهری-مدرس دانشگاه: امروزه مسائل فرهنگی و اجتماعی و نوع نگرش نسلهای متفاوت مهمترین و اصلیترین موضوع و چالش بین خانوادهها و آموزشوپرورش و حتی اولیا و مربیان است. آنچه واضح و آشکارا در بین نسل «آلفا» و بعد از آن «بتا» دیده میشود، تناقض بین افکار و نگرش نسلهای پیشین است که گاهی حتی از جانب نسل جدید به عقبماندگی زمانی یا حتی عقبماندگی فکری نیز خوانده میشود.
نسلهای پیشین بنابر قواعد و دستاورد خانواده و شاید محکوم به افکار در دوره خود، فروتنانه و متواضع سر به زیر آورده و آنچه را پیشینه آن نسل میخواست، به اجرا میگذاشتند. تفاوت نوع گفتار و نوع پوشش و حتی نوع تفکر در کمتر از 10 سال آنچنان بین این دو نسل حاکمیت خود را به اثبات رساند که خانواده و آموزشوپرورش نیز بعد از مقابلههای بسیار خود را در برابر این افکار و پوشش تسلیم دیدند.
نیاز به دیدهشدن
البته نباید سرعت پیشرفت و تکنولوژی در جهان را نادیده گرفت، اگر دنیای مد و فشن را در اولویت قرار ندهیم. چنانچه میدانیم، زیبایی در همه انسانها و رسیدن به کمال در آن نهادینه شده است. اما امروزه شگفتانگیزبودن و نیاز به دیدهشدن جای آن را پر کرده است. از آنجایی که وجود انسان را برای دستاوردهایش و آنچه باقی میگذارد میدانم، در نتیجه در کمال تأسف در پس این نوع رفتار و کردار و پوشش هیچچیزی به غیر از دیدهشدن نمیتوان یافت.
نوجوانان در این سنوسال گاهی بیهدف و گاهی با هدفمندی جنسی از پوشش و زیورآلات و حتی عکسهای دنیای مجازی استفاده میکنند. زمانی که پای درددل و حرفهای آنان مینشینی، درون آنها طفلی بیتکیهگاه و سردرگم که خود را متعهد به رعایت اصول از جانب دنیای مجازی و دوستان خود میداند، میبینی. با کمی عمیقشدن درون بعضی از آنها که حتی در طبقات پایینتر و در مناطق متوسط ساکن هستند، میبینیم که شاید این افکار و عکسالعملها انجام نشده باشد، اما اگر میدانی برای اجرا فراهم باشد، قطعا آنها نیز یک بار امتحانکردن این پوشش و رفتار را بد نمیدانند.
پرورش مهمتر از آموزش
گاهی چنان در صحبتهای صمیمانه با این نسل، بیهدفی و بیبرنامگی را حس میکنیم که اگر خود را در جایگاه آنان بگذاریم، قطعا دچار انجماد روح و قلب خواهیم شد و این همان دردی است که این نسل به آن مبتلاست. همواره معتقد هستم پرورش در این دوره مهمتر از آموزش است.
اما اگر این پرورش را با جنگ در مقابل این افراد بیپناه اشتباه بگیریم، قطعا نقش منفی در روابط بین طرفین نصیب ما اولیا و مربیان خواهد شد. باید پذیرفت آنچه را میبینیم و آنچه در جامعه رخ میدهد، ثمره جهانبینی متفاوت بین نسل گذشته و حال است. باید پذیرفت که حکمکردن و قاطعیت برای این نسل بیمفهوم است و برخلاف نسل گذشته، زندگی برای این نسل بسیار هموارتر و آسانتر است؛ زیرا از نظر آنان هیچ نگرش بد و کریه و منکری وجود ندارد و همهچیز در این دنیا ارزش یک بار امتحانکردن را دارد ولو خطری تهدیدشان کند.
در مدارس و دانشگاهها در مناطق مختلف کاملا اثر جغرافیایی آن منطقه را میتوان در رفتار و پوشش دانشآموزان و دانشجویان درک کرد. هرچه به مناطق پایینتر میرویم، تأثیر مذهب و متعهدبودن بیشتر است، برخلاف مدارس و دانشگاههای مناطق بالاتر. آزادی در بیان و آزادی در پوشش را کاملا میتوان در مناطق بالاتر حس کرد و نکته جالب توجه آن است که ادارات آموزشی و اولیا و مربیان نیز به همان نسبت این آزادی را پذیرفتهاند. گویا قاعده برقرار در مناطق را بیشتر بومیان آن منطقه و اولیای دانشآموزان و دانشجویان مشخص میکنند.
دوستی و دشمنی با این نسل فقط از درونمان سرچشمه میگیرد. تا آنجا که به قطع میتوان گفت هرچه بیشتر بپذیریم، خود نیز آسودهتر زندگی خواهیم کرد و هرچه کمتر درک کنیم و روابط را رسمیتر کنیم، خود نیز آسیب بیشتری خواهیم دید. تجربه دوستی با این نسل را همیشه در وجود خودمان حس خواهیم کرد؛ زیرا باید بدانیم در آیندهای نهچندان دور افسار کشور و دنیا به دست آنان خواهد افتاد. پس دور از انتظار نیست اگر بگوییم ما در برابر تغییرات و این نسل باید کمی صبورتر و متواضعانهتر برخورد کنیم.
آثار سوء سیستم آموزشی گذشته بر نسل جدید
به طور مثال، در تعاملات بسیاری که به دلیل موقعیت شغلی با این گروه دارم، یک نکته به طور معمول وجود دارد که آنها با جریان فکر نسل قبل از خودشان فرسنگها فاصله دارند. فقط در صورتی در تعامل با آنها موفق خواهیم شد که ارتباط دوستانه و صمیمی با آنها داشته باشیم؛ هرچند در این صورت هم چالشهایی وجود خواهد داشت که نیاز به مدیریت جدی دارد. اما نسل دانشآموزان و حتی دانشجویان جوان حالا با نسل قبل از خودشان بسیار فاصله دارند.
سیستم آموزشی که پیش از این روی آنها جواب میداده، حالا دیگر جواب نخواهد داد و حتی آثار سوء به جای میگذارد. امرونهیکردنهای سیستم آموزشی مدارس و دانشگاه که تا چند سال قبل مرسوم بوده و همه آن را پذیرفته بودیم، برای این نسل اصلا تعریف نشده و نیاز است متخصصهایی در این زمینه گرد هم جمع شوند و این نوع رفتارها را که با هدف تربیت سالم با دانشآموزان و دانشجویان اعمال میشده، مورد بازبینی قرار دهند. باید بپذیریم که چارهای نیست جز اینکه ما با این نسل صبورانهتر رفتار کنیم؛ چون غیر از آن به هیچ نتیجهای نخواهیم رسید.