فرارو – «رضا نصری»، وکیل بین المللی و تحلیلگر حوزه سیاست خارجی.
به گزارش فرارو به نقل از پایگاه تحلیلی هیل، در سیاستگذاریهای واشنگتن، اغلب روایتهایی غالب میشوند که تحلیلهای دقیق و واقعگرایانه را به حاشیه میرانند و این موضوع در مورد ایران بیش از پیش مشهود است.
تحلیلی بر روایتهای گمراهکننده علیه ایران در واشنگتن
با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، سه تصور نادرست به طور فزایندهای بر گفتمان عمومی آمریکا در مورد ایران سایه افکنده است. نخست، این فرض که شکستهای حزبالله چنان ایران را تضعیف کرده که دیگر تهدیدی جدی محسوب نمیشود. دوم، این دیدگاه که ایران ناچار است برای بقا به سلاح هستهای دست پیدا کند و سوم، باور به اینکه جمهوری اسلامی ایران به آستانه فروپاشی نزدیک شده است.
این برداشتهای نادرست که غالباً تحت تأثیر منابع اسرائیلی مطرح میشوند، میتوانند دولت جدید آمریکا را به تصمیمهای اشتباه و مخاطرهآمیز سوق دهند. در حالی که چنین تحلیلهایی بر مبنای دادههای غیرقابل تأیید و پیشفرضهای اشتباه استوارند، ممکن است تصمیمگیرندگان را به ارزیابی نادرست هزینههای جنگ، ایجاد حس فوریت کاذب برای اقدام نظامی و دستکم گرفتن ثبات داخلی ایران وادار کنند. پیامد این نوع روایتها میتواند تمرکز صرف بر تغییر نظام ایران و کنار گذاشتن سایر گزینههای دیپلماتیک باشد.
این روایتهای گمراهکننده محدود به افراطگرایان در حوزه سیاست خارجی نیست. برای نمونه «ریچارد هاس» (Richard Haass)، رئیس پیشین شورای روابط خارجی آمریکا در مقالهای در مجله «فارن افرز» عنوان کرده که «ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر است.» همچنین «دنیس راس»، دیپلمات و نویسنده مشهور آمریکایی مدعی شده که حملات اخیر اسرائیل توانسته ۹۰ درصد از ظرفیت تولید موشکی ایران را نابود کند. چنین ادعاهایی نه تنها دیدگاه اقدام نظامی را تقویت میکنند، بلکه احتمالاً زمینهساز سیاستهای ناپایدار و پرریسک خواهند بود.
نگرانکنندهتر این است که «مارکو روبیو»، وزیر خارجه جدید آمریکا نیز در جلسه تأییدیه خود، برداشتهای مشابهی را مطرح کرده است. او کاهش یارانههای انرژی در ایران را نشانه ضعف این کشور دانسته؛ در حالی که واقعیت آن است که بحث اصلاح یارانهها دهههاست که بهعنوان بخشی از برنامهریزی اقتصادی بلندمدت مطرح است و ارتباطی با شکنندگی سیاسی ندارد.
چهار دهه استقامت ایران در برابر فشارها و تحریمها
نبود روابط دیپلماتیک مستقیم میان ایران و آمریکا، این سوءتفاهمها را تشدید کرده است. از سال ۱۹۸۰، ایران هیچ سفارت رسمی در آمریکا نداشته و تنها از طریق سفارت پاکستان برخی خدمات کنسولی محدود ارائه میشود. نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز با محدودیتهای شدید مواجه است که باعث شده دیپلماتهای ایرانی نتوانند به طور مؤثر با سیاستگذاران آمریکایی، رسانهها و اندیشکدههای این کشور ارتباط برقرار کنند.
ایران برخلاف کشورهایی که در واشنگتن شبکههای لابی قدرتمندی دارند، توان کافی برای مقابله با اطلاعات نادرست یا رساندن پیامهای خود به سیاستگذاران آمریکایی را ندارد. این چالش با فعالیت گروههای مخالف جمهوری اسلامی در میان جوامع ایرانی خارج از کشور تشدید میشود. این گروهها که غالباً به شدت با نظام حاکم بر ایران مخالفاند، در تسلط بر روایتهای مربوط به این کشور بسیار تأثیرگذار هستند و تلاش میکنند سیاستهای خود را از طریق این گفتمانها پیش ببرند.
در همین حال، سیاستگذاران آمریکایی، بهویژه آنهایی که مسئول تدوین سیاستهای ایالات متحده در قبال ایران هستند، باید با دیدگاهی دقیقتر به ظرفیتها و تواناییهای این کشور نگاه کنند. برخلاف ادعاهای مطرحشده درباره ضعف ایران، این کشور همچنان یک بازیگر قدرتمند منطقهای با تواناییهای قابلتوجه در حوزههای دفاعی و ژئوپلیتیکی است. جمعیت نزدیک به ۹۰ میلیون نفر، فناوری نظامی پیشرفته و دارا بودن یک موقعیت جغرافیایی راهبردی، به ایران این امکان را میدهد که حتی در شرایط فشار شدید، بهعنوان یک قدرت مستقل و بازدارنده عمل کند.
یکی از مهمترین نکات این است که توان بازدارندگی ایران بهطور کامل به روابط آن با بازیگران غیردولتی مانند حزبالله وابسته نیست. ایران با استفاده از منابع داخلی و زیرساختهای بومی، همچنان میتواند در مواجهه با هرگونه درگیری، چالشهای جدی ایجاد کند. درگیریهای گستردهتر میتواند ثبات منطقهای را به خطر بیندازد و حتی پیامدهای اقتصادی جهانی داشته باشد.
ایران همچنین سابقهای طولانی در مدیریت بحرانهای ژئوپلیتیکی و تحمل فشارهای خارجی دارد. در چهار دهه گذشته، این کشور بارها با تهدیدات سنگین روبهرو شده است: از جنگ هشتساله با عراق گرفته تا تحریمهای اقتصادی شدید، عملیاتهای مخفیانه، ترور مقامات بلندپایه و کمپین «فشار حداکثری» دولت ترامپ. ایران در این مدت سرمایهگذاری زیادی در توان دفاعی خود کرده است؛ از جمله توسعه سامانههای موشکی پیشرفته، پهپادها و ایجاد زیرساختهای مستحکم. این تجربیات توانایی ایران را برای حفظ حاکمیت خود و تطبیق با شرایط سخت تقویت کرده است.
ایران کشوری پهناور با موقعیت ژئوپلیتیکی منحصربهفرد است: بیش از ۱.۶ میلیون کیلومتر مربع مساحت، مرز مشترک با ۱۳ کشور و کنترل یکی از مهمترین آبراههای دنیا (تنگه هرمز). این تنگه، که تقریباً یک پنجم از نفت جهان از آن عبور میکند، جایگاه ویژهای در سیاستهای امنیت انرژی جهانی دارد. ایران برای حفاظت از این نقطه حساس، سامانههای دفاعی، موشکی و دریایی پیشرفتهای را مستقر کرده است.
ضرورت بازنگری در سیاستهای ایالات متحده نسبت به ایران
با وجود تبلیغات انجام گرفته از سوی گروههای مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور، واقعیت در داخل ایران متفاوت است. این گروهها، که شباهت زیادی به روشهای افراد تأثیرگذاری مانند «احمد چلبی» پیش از حمله آمریکا به عراق دارند، اغلب بر شکافهای فرضی میان ملت و حکومت تأکید میکنند و با ارائه اطلاعات ناقص یا اشتباه، بر تنشها میافزایند. یکی از نمونههای این دست ادعاها، روایتهایی بود که پس از ترور سردار قاسم سلیمانی منتشر شد، مبنی بر اینکه ایرانیان در داخل کشور از این اقدام استقبال کردند. در واقع، حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع او نشان داد که حس ملیگرایی و مقاومت در برابر تهدیدات خارجی، فراتر از مرزهای اختلافات داخلی است.
برای دولت جدید آمریکا ضروری است که با عبرتگیری از اشتباهات گذشته، از رویکردهای اشتباه مشابه، نظیر آنچه در حمله به عراق رخ داد، اجتناب کند. جنگ عراق که با تکیه بر اطلاعات نادرست، تحلیلهای سطحی و سادهنگری نسبت به تغییر رژیم انجام شد، به بحرانی انسانی، منطقهای و جهانی بدل شد. ایران اما در موقعیتی کاملاً متفاوت قرار دارد: این کشور نه تنها به لحاظ ژئوپلیتیکی حائز اهمیت است، بلکه توانایی مقاومت در برابر فشارهای خارجی را نیز بارها نشان داده است.
برخلاف روایتهای غالبی که ایران را ضعیف، منزوی و در آستانه فروپاشی جلوه میدهند، واقعیت این است که ایران دارای ظرفیتهای گسترده دفاعی، تواناییهای بازدارندگی و نفوذ ژئوپلیتیکی قابل توجهی است. سیاستگذاران باید از برداشتهای نادرست و تحلیلهای سادهانگارانهای که در گذشته منجر به تصمیمهای فاجعهبار شد، پرهیز کنند.
دولت ایالات متحده باید سیاستی مبتنی بر تحلیلهای دقیق، بررسی انتقادی روایتهای رایج و بهرهگیری از طیف متنوعی از دیدگاهها را در پیش گیرد. بایستی توجه داشت که راهبردی موفق، نیازمند درک پیچیدگیهای مسائل ایران، تجدیدنظر در پیشفرضهای قدیمی و اولویت دادن به اقدامات سنجیده و دیپلماسی پیشگیرانه است. دولت ترامپ به جای تسلیم شدن در برابر روایتهای نادرست یا ایده تغییر نظام، باید به دنبال سیاستی باشد که بر واقعگرایی، دوراندیشی و هدفگذاری برای راهحلهای پایدار تأکید دارد. چنین رویکردی نه تنها از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری میکند، بلکه راه را برای منطقهای باثباتتر و روابط بینالمللی سازندهتر هموار میسازد.