در تاریکی نیمه شب دوم دی گذشته بود که راننده پراید نقره ای رنگ با خشمی جنون آمیز پدال ترمز را مقابل کلانتری سجاد مشهد فشرد و در یک لحظه جنایت وحشتناکی را رقم زد.
به گزارش روزنامه خراسان، راننده ۵۴ساله با بی رحمی ترسناکی تیغه کارد را بر سر وگردن زنی فرود آورد که در صندلی جلوی پراید نشسته بود. او به گونه ای زن میان سال را هدف ضربات هولناک کارد گرفته بود که حتی فرصت فریاد هم به قربانی خود نداد. لحظاتی بعد و در حالی که فواره های خون برکف اتاق پراید سرازیر شده بود،زن ۴۷ ساله با چشمانی بهت زده،به قتل رسید و راننده نیز که چندخراش با انگیزه خودکشی روی ساعد دست خود ایجاد کرده بود، روانه بیمارستان فارابی مشهد شد.
طولی نکشید که نیروهای انتظامی در صحنه این جنایت وحشتناک حضور یافتند و مراتب را در دقایق اولیه بامداد به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند. هنوز نیروهای انتظامی در حال بررسی این جنایت تکان دهنده بودند که قاضی دکتر صادق صفری،تلفنی دستور بازداشت متهم به قتل را صادرکرد وخود نیز شبانه عازم محل وقوع قتل شد.
با حضور مقام قضایی دامنه تحقیقات در حالی گسترش یافت که با شناسایی هویت مقتول مشخص شد او زنی هنرمند و متمول است که در بولوار سجاد(محله مرفه نشین شهر)زندگی می کند و عامل جنایت نیز «ابوالفضل-و»نام دارد. ساعتی بعد همسر مقتول در کلانتری سجادمشهد حضور یافت و با بیان این که دو فرزند جوان دارد،راننده پراید را کارگر و راننده همسرش معرفی کرد. او گفت:همسرم در زمینه پتینه کاری(هنرهای تجسمی)و نقاشی فعالیت می کرد و«ابوالفضل-و»نیز برای او کار می کرد.
در حالی که بررسی های تخصصی قاضی ویژه قتل عمد و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی به صبح روز بعد رسید، متهم به قتل نیز با تجویز پزشکان از مرکز درمانی مرخص شد و به پلیس آگاهی انتقال یافت.
متهم این پرونده جنایی در حالی جزئیات و چگونگی وقوع قتل را در حضور قاضی صفری بازگو کرد که ادعاهای حیرت انگیز او درباره عقدموقت با زن ثروتمند نیز به پیچیدگی ابعاد این جنایت تکان دهنده افزود. در همین حال گروه کارآزموده از افسران اداره جنایی آگاهی نیز به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمدپلیس آگاهی مشهد)کنکاش درباره زوایای پنهان این ماجرا را بادستور محرمانه قاضی شعبه ۲۵۵ دادسرای عمومی وانقلاب آغاز کردندو ادعاهای مرد۵۲ ساله را مورد بررسی های ویژه قراردادند.
در حاشیه تحقیقات پلیس که توسط سروان آرمین منفرد (افسر پرونده) صورت گرفت ، متهم به قتل به سوالات روزنامه خراسان درباره سرگذشت خود و ماجرای این قتل هولناک پاسخ داد.
*خودت را معرفی می کنی؟
«ابوالفضل-و»هستم و در سال ۱۳۴۹متولد شدم.
*سواد هم داری؟
من تحصیلات دانشگاهی ام را دررشته مدیریت دولتی به پایان رساندم و دارای مدرک لیسانس هستم.
*شغلت چیست؟
قبلا در یکی از نیروهای نظامی استخدام بودم ولی در سال ۱۳۷۸دیگر از این شغل بیرون آمدم و مشاغل دیگری را تجربه کردم.
*چندخواهر و برادر داری؟
خواهر و برادر از شوهر اول مادرم دارم ولی رفت و آمدی با آن ها ندارم!
*یعنی فرزند طلاق هستی؟
بله! من ۶ ماهه بودم که مادرم طلاق گرفت و من نزد مادر بزرگم بزرگ شدم.
*دلیل طلاق مادرت را می دانی؟
پدرم آن زمان در کارخانه الیاف شهرستان شیروان در استان خراسان شمالی کار می کرد که همان جا با یک زن دیگر ازدواج کرد.
*از مادرت خبر داری؟
او در سال ۹۸ از دنیا رفت.
*پس مخارج تو را مادر بزرگت می داد؟
بله! درآمدی از زمین هایی داشتیم که دایی هایم روی آن کشاورزی می کردند البته خودم از همان دوران نوجوانی علاوه بر تحصیل به کارگری ساختمان مشغول بودم. در فصل تابستان کار می کردم. در قوچان ،تهران و حتی نزد فامیل کارگری می کردم تا بخشی از هزینه های تحصیلم را تامین کنم تا این که بالاخره در سال ۱۳۷۰ در یکی از مراکز نظامی استخدام شدم.
*متاهلی؟
سال۷۴ با بستگان یکی از همکارانم ازدواج کردم که اهل تبریز بودند ولی بعد به اختلاف خوردیم تا این که در سال ۹۶ از هم جدا شدیم.
*چرا همسرت را طلاق دادی؟
توقعات بالایی داشت! می خواست آزاد باشد و به دنبال تفریح و خوش گذرانی بود، من هم نمی توانستم این رفتارها را تحمل کنم به همین دلیل بعد از ۲۲سال زندگی مشترک بالاخره از هم جدا شدیم.
*فرزند هم داری؟
بله! یک دختر ویک پسر جوان دارم که دخترم ازدواج کرده است و پسرم نیز در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل می کند.
*با زن ۴۷ ساله(مقتول)چگونه آشنا شدی؟
حدود ۵سال قبل دخترم در آموزشگاه هنری او به حرفه آموزی مشغول بود که من هم در اثنای همین رفت وآمدها با او آشنا شدم. او نقاشی و دیوار نگاری هم می کرد که من هم گاهی به آن ها یاری می رساندم. او ادعا می کرد از همسرش طلاق گرفته است. من هم که از همسرم جدا شده بودم وبه صورت مجردی زندگی می کردم ،آرام آرام دلباخته اش شدم چرا که او نیز دو فرزند جوان داشت و به همین خاطر تصمیم گرفتم او را به عقد موقت خودم دربیاورم.
*چرا با او سرناسازگاری گذاشتی؟
یک روز فهمیدم که به یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس سفر کرده است در حالی که من اجازه سفرنداده بودم! از سوی دیگر هم وقتی درباره ارتباطش با یک جوان دیگر به نام «م» به او مظنون شدم که آن جوان هم برای او کار می کرد،دیگر اختلافات و سوءظن هایم شروع شد ولی زمانی که ادعا کرد با کسی روابط خارج از عرف ندارد من هم آنچه را تردید داشتم زیر پا گذاشتم و از او خواستم که شناسنامه اش را به من نشان بدهد که بدانم همه حرف هایش درست است ولی او مرا بازی می داد.
*یعنی به خاطر همین شناسنامه اش او را کشتی؟
این موضوع یکی از ریشه های عصبانیت من بود چرا که او قرار بود تصویر شناسنامه اش را در شب حادثه برایم بفرستد ولی بازهم نمی فرستاد!
*قبل از جنایت چه اتفاقی افتاد؟
او در مجلس ترحیم یکی از نزدیکانش شرکت کرده بود. از طرف دیگر هم به من قول داده بود تا با کسی چشم در چشم نشود! ولی وقتی من با او تماس گرفتم تازه فهمیدم که شوهر سابقش نیز در آن مجلس حضور دارد. او را برای گفت وگو درباره این مسائل سوار پراید کردم که ناگهان مشاجره و جر وبحث ما بالا گرفت طوری که عصبانیتم به حد جنون آمیزی رسید و در یک لحظه کاردی را که از قبل داشتم بیرون کشیدم و در حالی که پشت فرمان خودرو بودم دیگر نفهمیدم چه می کنم! ضربات را محکم برپیکرش فرود می آوردم. وقتی به خود آمدم که دیگر دیر شده بود به همین دلیل هم خود زنی کردم تا خودم را هم بکشم اما امدادگران اورژانس از راه رسیدند و مرا به بیمارستان فارابی بردند.
*پشیمانی؟
خیلی! کاش خودم می مردم! چون تا به حال حتی آزارم به مورچه هم نرسیده بود چه برسد به این که آدم بکشم! فقط در یک لحظه دچار خشمی جنون آمیز شدم!
*از طلاق همسر اولت پشیمان نیستی؟
نه! از این که او را طلاق دادم کار خوبی کردم چون نمی توانستم برخی از مسائل را تحمل کنم!
*از او خبر داری؟
فکر کنم ازدواج کرده است اما دقیق اطلاع ندارم!
*ریشه این جنایت را در چه می دانی؟
فقط اعتماد بی جا! البته خشم ناگهانی هم تاثیر زیادی داشت. اگر می توانستم برای لحظه ای خشم خودم را کنترل کنم شاید امروز در جایگاه «قاتل»نبودم ولی آن شب دیوانه وار عصبانی شدم!
*توصیه ات به دیگران چیست؟
نمی دانم! به هرکسی به راحتی اعتماد نکنند! هر رفتار یا آشنایی باید بر اساس عقل و منطق باشد! چشم بسته هر چیزی را نپذیرند!