شناسهٔ خبر: 71086607 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

در حسرت روایت دقیق ماجرای کرسنت

این روزها در کشورمان با دو «ب.ز» سروکار داریم. تقریبا هر روزه خبرهایی درمورد یکی از این دو (یا هر دو) منتشر می‌شود. این دو شخص در برهه‌ای از زمان با یکدیگر تلاقی هم داشتند.

صاحب‌خبر -

این روزها در کشورمان با دو «ب.ز» سروکار داریم. تقریبا هر روزه خبرهایی درمورد یکی از این دو (یا هر دو) منتشر می‌شود. این دو شخص در برهه‌ای از زمان با یکدیگر تلاقی هم داشتند.

ما یک «ب.ز» متخلف داریم که میلیاردها دلار پول و منابع کشور را به تاراج برد و 10 سال آن را پس نداد. او این روزها توییت می‌زند و از توسعه فعالیت‌های اقتصادی‌‌اش می‌گوید. ما نمی‌دانیم اینها واقعیت دارد یا نه ولی می‌دانیم که حکم اعدام او به 20 سال حبس تغییر کرده است.

همچنین ما یک «ب.ز» معروف دیگر هم داریم که سال‌ها در کشورمان مسئولیت داشته است. او دست «ب.ز» شماره یک را رو کرد. این روزها آن «ب.ز» مسئول سابق هشدار می‌دهد که چرا یک محکوم به فساد را تا سطح یک قهرمان ملی بالا برده‌اند.

این «ب.ز» دوم در قضیه‌ای به نام کرسنت هم حرف‌هایی برای گفتن دارد.

خبر رسیده که دارایی‌هایی از ایران در کشور انگلستان و اخیرا هلند در رابطه با خسارت طرف خارجی بابت عدم اجرای این قرارداد، توقیف شده است. وزارت خارجه‌ گفته این خبر دقیق نیست اما توضیح نداده که روایت «دقیق» ماجرا چیست.

این یکی از آفات نظام اطلاع‌رسانی ماست. هنوز کسی جزئیات دقیقی از پرونده‌ای که تاکنون شاید میلیاردها به کشور ضرر زده، در اختیار ندارد. هرکسی برای خودش گوشه‌ای از ماجرا را روایت می‌کند. هیچ‌گاه ممکن نشده یک روایت تمام و کمال به‌همراه اسناد مربوطه از این پرونده برای عموم مردم ارائه شود.

در کشورمان تعداد زیادی متخصص و کارشناس امور حقوقی بین‌المللی و قراردادهای بزرگ داریم. آنها هم هرگز به این پرونده دسترسی نداشته‌اند تا بتوانند یک قضاوت دقیق کارشناسی از ماجرا به مردم ارائه بدهند.

به همین خاطر آن «ب.ز» مسئول سابق همواره دارد طرف مقابل را به یک مناظره دعوت می‌کند. او احتمالا به تمامی محتواها و اسناد دسترسی دارد اما تجربه چندین دهه مسئولیت به او انذار می‌دهد که دهانش را بسته نگاه دارد؛ چراکه اگر بخواهد حرف حساب‌نشده‌ای بزند ممکن است عوامل طرف مقابل به تهدید خود (یعنی دادگاهی‌کردن او) عمل کنند. اگر کار به دادگاه برسد معلوم نیست کدام‌یک از طرفین به چیرگی برسند. به همین خاطر است که منتقدان «ب.ز» مسئول همواره تیغ دادگاه را روی سر او آخته نگاه می‌دارند.

از سوی دیگر اگر ماجرا به دادگاه کشیده شود،  هر آینه گندکاری‌های زیادی از برخی افراد به بیرون درز خواهد کرد. چه بسا آن افراد هنوز در آب‌نمک باشند و به همین خاطر تا وقتی تهدید دادگاه بتواند طرف مقابل را ساکت کند، به همان بسنده خواهد شد.

هرکدام از دو طرف جناح مقابل را متهم به فساد در این قرارداد می‌کند. ما مردم عادی اصلا هیچ اطلاعی از ماجرای پرونده نداریم. نمی‌دانیم با چه شرایطی بسته شده و چه تعهداتی بین طرفین ردوبدل شده است. اطلاعات ما محدود به همان داده‌های کلی است که نمی‌توان چیز دندان‌گیری از آن برای شکل‌دهی به داستان اصلی استخراج کرد.

در عین حال مردم نسبت به سرمایه‌های خود حساسیت دارند. قرارداد کرسنت مربوط به فروش گاز یکی از میادین دریایی بود. این گاز در اعماق زمین و زیر دریا سرمایه تک‌تک ایرانیان است. چرا مردم از این حق محروم هستند که بدانند چه اتفاقی برای این سرمایه (یعنی آن گاز) افتاده است؟ و از آن بدتر اینکه چه اتفاقاتی افتاده که علاوه بر آن باید سرمایه‌ها و دارایی‌های خود را در اقصا نقاط جهان بابت این قرارداد از دست بدهند (یعنی مصادره ساختمان‌های متعلق به ایران در خارج).

ما نمی‌دانیم روایت «ب.ز» مسئول سابق تا چه حد درست و دقیق است؟ باید همواره این احتمال را مفروض گرفت که شاید او در این قرارداد کاری کرده باشد. مشابه این ادعا را باید درمورد طرف مقابل هم مطرح کرد. این مسئله اکنون از دوران احمدی‌نژاد تاکنون روی زمین مانده و هیچ‌کس حاضر نیست ابعاد آن را برای مردم باز کند. هر دو طرف مدام دارند چیزهای تکراری و قبلی خود را تکرار می‌کنند. چرا هرکدام از افشاکردن جزئیات بیشتر واهمه دارند؟

جالب است که یک طرف فریاد می‌زند که مناظره را برگزار کنید و طرف دیگر چوب دادگاه را بلند کرده است. هردو طرف هم مدعای حقیقت و اثبات فساد طرف دیگر را دارند. چرا با این همه دم و دستگاه و شورا و شورای عالی و نهاد اطلاعاتی و امنیتی و محاسباتی و نظارتی، هیچ مقام یا مرجع دیگری هم پیش‌قدم نشده که بخواهد شفافیتی در این زمینه به خرج بدهد؟

بعید است که مناظره یا دادگاه برگزار شود. ما با این وضعیت ناآشنا نیستیم. قضیه فساد چای دبش نیز با میلیاردها دلار فساد همچنان در اذهان ایرانیان معلق است و معلوم نشد که چه اتفاقی افتاده است. به قول آن جامعه‌شناس: «ما ملتی هستیم که نمی‌دانیم چرا باید این همه خسارت بدهیم».