شناسهٔ خبر: 71059775 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

ما تجزیه شدیم و خبر نداشتیم!

وقتی بیش از ۵۰ درصد مردم در مهمترین انتخابات که به سرنوشت امروز و فردای شان بسته است، قهر می کنند، تجزیه، بی صدا اتفاق افتاده است.

صاحب‌خبر -

انصاف نیوز به نقل از غلامرضا بنی‌اسدی، روزنامه‌نگار نوشت: روستای ما سر جای خود است. خانه هایش جا به جا نشده اما به خاطر خشکسالی و نبود فرصت شغلی و فقر درآمد، فرزندانش فراوان جا به جا شده اند.

هرکدام به سویی رفته و در سرزمینی دیگر کار کرده و خانه ساخته اند. دل‌مان اما هنوز خوش است که کالبدِ روستا هنوز سر پاست. خانه های خشتی قدیمی اگر آوار می شود، هنوز هم تک خانه هایی آهنی قد می کشد. می گوییم روستا هست. اما آیا هست؟ آیا کالبدی که شاید نفسی بیاید و برود را می شود زنده خواند و سراغِ زایایی و پویایی را نگرفت؟ آیا نمی توان گفت روستای ما گرفتار نوعی از تجزیه پنهان شده است؟

آیا همین سرنوشت چند خطی روستای ما، برای کشور مان هزاران کتاب نمی شود؟ تجزیه که فقط قطعه، قطعه کردن جغرافیای یک کشور نیست، هست؟ همین که مرز های زمینی دست نخورد می توان گفت اتفاقی نیفتاده است؟

کاش می شد. اما نمی شود بر تجزیه هویتی چشم بست. بر این که بسیاری از فرزندان وطن، مثل شاخه بریده شده از درخت، به خاکی دیگر افتد. حالا شاید آنجا بروید و شاید هم هیزم تنور شود. آیا این را تجزیه، تحلیل نمی کنیم؟

یک ذره از خاکِ ما را حتی باد و طوفانِ جنگ، نتوانسته به جایی دیگر ببرد اما چندین و چند میلیون نفرِ ما رفته اند. خیلی از اینان که نرفته اند هم با پدیده مهاجرت عاطفی، دل و ذهنِ شان، آن سو است و اینجا دلبستگی‌ای که باید داشته باشند را ندارند.

آیا این گونه ای از تجزیه نیست؟ خدا کند نباشد. خدا کند رفتگان هم باز آیند. خدا کند همان طور که مرز های زمینی ما مستحکم است، مرز های هویتی ما هم محکم باشد. جوری که هجرت گزیدگان دل از مام وطن نبرند و هرجا که می روند به عنوان یک ایرانی سفیرِ فرهنگ و هویت و تاریخِ دیرپای این کشور صاحب تاریخ باشند. اما…

اما وقتی فضا را چنان پیش ببریم که برخی خود را مالک همه کشور بپندارند و به هرکس که مثل آنان فکر نمی کند، راه خروج را نشان دهند. آن تجزیه هویتی اتفاق می افتد. وقتی برخی افراد به خود حق بدهند، حق و خواست دیگران را نادیده انگارند، خود به خود آن دیگران را به سمت جدایی سوق می دهند. حالا بروند یا نروند چندان فرقی نمی کند.

وقتی بیش از ۵۰ درصد مردم در مهمترین انتخابات که به سرنوشت امروز و فردای شان بسته است، قهر می کنند، تجزیه، بی صدا اتفاق افتاده است. ما نتوانستیم بعد از انتخابات کاری کنیم که تجربه ای موفق برای عبور از تجزیه شود. هنوز برخی ها انتخابات را تمام شده ندانسته اند تا بشود به این بحران هویتی اندیشید. تا برخی ها همچنان بر طبل تفرقه می کوبند، وفاق سیاسی به اتحاد ملی نخواهد انجامید. چنین که نشود، تجزیه، ذره ذره اتفاق خواهد افتاد هرچند خاک ما همچنان مستقر بماند.

به اوضاع جهان نگاه کنیم. بوی بهبود به مشام نمی رسد. خودما باید دست همدیگر را بگیریم و برخیزیم.

انصاف نیوز به نقل از غلامرضا بنی‌اسدی، روزنامه‌نگار نوشت: روستای ما سر جای خود است. خانه هایش جا به جا نشده اما به خاطر خشکسالی و نبود فرصت شغلی و فقر درآمد، فرزندانش فراوان جا به جا شده اند.

هرکدام به سویی رفته و در سرزمینی دیگر کار کرده و خانه ساخته اند. دل‌مان اما هنوز خوش است که کالبدِ روستا هنوز سر پاست. خانه های خشتی قدیمی اگر آوار می شود، هنوز هم تک خانه هایی آهنی قد می کشد. می گوییم روستا هست. اما آیا هست؟ آیا کالبدی که شاید نفسی بیاید و برود را می شود زنده خواند و سراغِ زایایی و پویایی را نگرفت؟ آیا نمی توان گفت روستای ما گرفتار نوعی از تجزیه پنهان شده است؟

آیا همین سرنوشت چند خطی روستای ما، برای کشور مان هزاران کتاب نمی شود؟ تجزیه که فقط قطعه، قطعه کردن جغرافیای یک کشور نیست، هست؟ همین که مرز های زمینی دست نخورد می توان گفت اتفاقی نیفتاده است؟

کاش می شد. اما نمی شود بر تجزیه هویتی چشم بست. بر این که بسیاری از فرزندان وطن، مثل شاخه بریده شده از درخت، به خاکی دیگر افتد. حالا شاید آنجا بروید و شاید هم هیزم تنور شود. آیا این را تجزیه، تحلیل نمی کنیم؟

یک ذره از خاکِ ما را حتی باد و طوفانِ جنگ، نتوانسته به جایی دیگر ببرد اما چندین و چند میلیون نفرِ ما رفته اند. خیلی از اینان که نرفته اند هم با پدیده مهاجرت عاطفی، دل و ذهنِ شان، آن سو است و اینجا دلبستگی‌ای که باید داشته باشند را ندارند.

آیا این گونه ای از تجزیه نیست؟ خدا کند نباشد. خدا کند رفتگان هم باز آیند. خدا کند همان طور که مرز های زمینی ما مستحکم است، مرز های هویتی ما هم محکم باشد. جوری که هجرت گزیدگان دل از مام وطن نبرند و هرجا که می روند به عنوان یک ایرانی سفیرِ فرهنگ و هویت و تاریخِ دیرپای این کشور صاحب تاریخ باشند. اما…

اما وقتی فضا را چنان پیش ببریم که برخی خود را مالک همه کشور بپندارند و به هرکس که مثل آنان فکر نمی کند، راه خروج را نشان دهند. آن تجزیه هویتی اتفاق می افتد. وقتی برخی افراد به خود حق بدهند، حق و خواست دیگران را نادیده انگارند، خود به خود آن دیگران را به سمت جدایی سوق می دهند. حالا بروند یا نروند چندان فرقی نمی کند.

وقتی بیش از ۵۰ درصد مردم در مهمترین انتخابات که به سرنوشت امروز و فردای شان بسته است، قهر می کنند، تجزیه، بی صدا اتفاق افتاده است. ما نتوانستیم بعد از انتخابات کاری کنیم که تجربه ای موفق برای عبور از تجزیه شود. هنوز برخی ها انتخابات را تمام شده ندانسته اند تا بشود به این بحران هویتی اندیشید. تا برخی ها همچنان بر طبل تفرقه می کوبند، وفاق سیاسی به اتحاد ملی نخواهد انجامید. چنین که نشود، تجزیه، ذره ذره اتفاق خواهد افتاد هرچند خاک ما همچنان مستقر بماند.

به اوضاع جهان نگاه کنیم. بوی بهبود به مشام نمی رسد. خودما باید دست همدیگر را بگیریم و برخیزیم.