به گزارش بولتن نیوز به نقل از وطن امروز، حسین مهدیتبار: «برنامهریزی برای ناتوی پس از آمریکا»، نسخهای است که ادوارد استرینگر در فارن افرز برای اروپا تجویز میکند. او و بسیاری از کارشناسان معتقدند اروپا اینبار تحت حمله آمریکا در دوران ترامپ جان سالم به در نخواهد برد. هر چند پیشبینی انحلال ناتو یا خروج آمریکا از آن قطعی نیست اما به طور حتم این اتحاد نظامی با مشکلات عدیدهای روبهرو خواهد شد، البته این تنها مشکل اروپا در دوران ترامپ نیست. فردی که تهدید کرده بود «اجازه میدهد پوتین هر کاری که میخواهد با اروپا انجام دهد»، اکنون رئیسجمهور آمریکاست. ترامپ با شعار «اول آمریکا» به کاخسفید آمده و تلاش دارد آمریکا را به سیاست انزواگرایانهای بازگرداند؛ انزواگراییای که البته با آنچه در اوایل قرن بیستم مشاهده میشد تفاوتهایی دارد اما همین موضوع نگرانیهایی برای اروپاییها به همراه دارد. با پیچیدهتر شدن نظام بینالمللی، پیوستگیها و وابستگیهای میان ملل و از همه مهمتر جلوگیری از ظهور چین، ترامپ نمیتواند آمریکا را تنها به قاره آمریکا - طبق دکترین مونرو - محدود کند اما او تلاش خواهد کرد هر آنچه مغایر با اصل «اول آمریکا» است را از میان بردارد.
مواجهه ترامپ با اروپا، 3 بعد عمده دارد. ابتدا، جایگاه سیاسی اروپا که با روی کار آمدن ترامپ خدشهدار خواهد شد. اروپا در سالهای اخیر تلاش کرده بود، زیر سایه هژمونی ایالاتمتحده به عنوان یک واحد اثرگذار در نظام بینالملل حضور یابد. برای نمونه، طرف اروپایی، طرف قابلتوجه مذاکرات هستهای ایران بود، چرا که دموکراتها اروپاییها را در صحنه بینالمللی به بازی میگرفتند اما ترامپ معتقد است همکاری با اروپا و نه هیچ واحد دیگری در اولویت آمریکا نیست. او بر این باور است که آمریکا هژمون برتر جهانی است و میتواند مسائل جهانی را بهتنهایی حل و مدیریت کند. در ماجرای طرح صلح آبراهام، همچنین در توافق با کره شمالی، اروپا هیچ نقشی نداشت. در این رویکرد، ترامپ در دوره اول خود به طور مستقیم نشان داد سیاست خارجی آمریکا باید بیش از پیش بر اساس منافع ملی شکل گیرد و در دوره دوم نیز این روند تداوم خواهد یافت، چنان که در تبلیغات انتخاباتیاش نیز به وضوح به این نکته اشاره کرده بود. برای اروپا که طی ۷۵ سال گذشته رهبری سیاسی خود را به ایالات متحده واگذار کرده بود تا در کنار آن یک بازیگر مؤثر محسوب شود، این رویکرد بسیار گران تمام خواهد شد. مکرون چندی پیش درباره وابستگی اروپا به خارج گفته بود: «ما تمایل داریم ژئوپلیتیک خود را به ایالات متحده واگذار کنیم، مدل رشد اقتصادیمان را به مشتریان چینی و نوآوریهای فناورانهمان را به شرکتهای بزرگ آمریکایی. برای من این موضوع ساده است: جهان از گیاهخواران و گوشتخواران تشکیل شده است. اگر تصمیم بگیریم گیاهخوار باقی بمانیم، گوشتخواران پیروز خواهند شد و ما به بازاری برای آنها تبدیل خواهیم شد».
دومین مسالهای که مواجهه اروپا با ترامپ را دردناک میکند، موضوع اقتصادی است. ترامپ بارها اروپا را «ضرر مضاعف» خوانده است؛ قارهای که با ایالات متحده ۲۰۰ میلیارد دلار مازاد تجاری دارد؛ چیزی که به گزارش فارن پالیسی، «اروپا را در تیررس ترامپ قرار میدهد». ترامپ همچنین تهدید کرده در صورتی که اروپا انرژی و گاز مایع بیشتری از آمریکا نخرد، تعرفههای بیشتری اعمال خواهد کرد. او میتواند تعرفههای فولاد را بازگرداند و درباره صنعت خودروسازی نیز با اروپا وارد رقابت شود.
برای آنان که تاریخ را میشناسند، این موضوع بدیهی است که اروپا بدون حمایت آمریکا، قارهای صلحآمیز و دموکراتیک نمیبود. اروپا در طول تاریخ، از جنگهای صدساله تا جنگ دوم جهانی، قارهای متفرق با کشورهای جاهطلب و رقابتی بوده است. پس از پایان جنگ دوم جهانی، آمریکا با طرح مارشال این کشورها را تحت چتر حمایتی خود درآورد و اجازه داد تا اروپا پیشرفت کند. رهبری هژمونیک ایالاتمتحده موقعیتی برای اروپا فراهم کرد که بتواند به قارهای متحد تبدیل شود اما بدون حمایت آمریکا، اروپا احتمالاً مجدداً به شرایط آشوبناک بازخواهد گشت. این موضوع کاملاً با نظریههای رئالیستی روابط بینالملل همخوانی دارد که همکاری اتحادیه اروپایی را تنها تحت سایه رهبری آمریکا ممکن میداند. حضور آمریکا به متحدان اروپاییاش اجازه داد تا اختلافات خود را کنار بگذارند اما با پایان حمایت آمریکا، وضعیت چگونه خواهد بود؟ یک نمونه در دهه ۱۹۹۰، هنگامی که جنگهای بالکان رخ داد و آمریکا حمایت خود از اروپا را کنار گذاشت، نتیجه هرج و مرج در میان اروپاییها بود.
سومین و در واقع مساله اصلی که اروپا با آمدن ترامپ با آن مواجه خواهد شد، مسأله ناتو است.
این اتحادی از کشورهای اروپایی بود که ابتدا برای مقابله با تهدید شوروی شکل گرفت اما با عضویت آمریکا، تبدیل به یک چتر حمایتی نظامی برای اروپاییها شد. واشنگتن یکی از سنتهای اساسی دیپلماتیک خود - یعنی انزواگرایی - را کنار گذاشت تا از اروپا حمایت کند. آمریکا در واقع متعهد شد از اروپا در برابر هر تهدیدی دفاع کند؛ ماده ۵ ناتو اذعان دارد که حمله به هر عضو ناتو، حمله به همه اعضا است اما ونس، معاون ترامپ، گفته بود وقت آن رسیده که اروپا روی پای خود بایستد. ترامپ تهدید کرده حمایتهای آمریکا از اروپا را قطع کند و این تنها آغاز ماجراست. او اروپاییها را وادار میکند تا هزینههای دفاعی خود را به 5 درصد از ناخالص تولید داخلی برسانند. ترامپ مدتهاست که ارزش ناتو را زیر سوال برده و به عقیده بسیاری از تحلیلگران، عجیب نیست اگر آمریکا در تعهدات خود نسبت به ناتو تجدیدنظر کند. او ممکن است قدم در مسیر دوگل بگذارد و آمریکا را از بخش نظامی ناتو خارج کند (فرانسه سال ۱۹۶۶ از بخش نظامی ناتو خارج شد). ترامپ اروپا را نه متحدی بنیادین که رقیب اقتصادی میبیند.
این تغییرات احتمالی اروپا را با بحران رهبری امنیتی مواجه خواهد کرد. آلمان که قویترین اقتصاد اروپاست باید رهبری این بحران را برعهده بگیرد یا اینکه فرانسه و انگلیس که هر دو قدرت هستهای هستند؟ یک مقام انگلیسی در سال ۱۹۴9 گفته بود: «ناتو باعث میشود مشکلات قدیمی میان فرانسه و آلمان از بین برود». اما با پایان حمایت آمریکا، این مشکلات دوباره بازخواهند گشت و میتواند اروپا را وارد هرج و مرج کند؛ وضعیتی که مارک مازوور، مورخ اروپایی در شرح آن، اروپا را «قارهای تاریک» نامیده بود.
اروپا در دوران دوم ترامپ وضعیت پیچیدهای خواهد داشت و سناریوهای مختلفی برای آن قابل تصور است. هر چه باشد، بازگشت ترامپ به کاخ سفید، تغییرات عمدهای در اروپا بهوجود خواهد آورد و این مسائل باعث میشود تا اما اشفورد در فارن پالیسی بنویسد: «اروپا برای آمریکای نسخه دوم آماده نیست».
بازگشت حماسهوار مردم لبنان به شهرها و روستاهای جنوب با وجود تیراندازی نظامیان رژیم صهیونیستی
پاتک شجاعت
* ساکنان شهرکهای شمال سرزمینهای اشغالی همچنان جرأت بازگشت به منازل غصبی خود را ندارند
صاحبخبر -