علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «محرومیت از ظرفیت بزرگ برون ماندگان» در روزنامه اعتماد نوشت: در پاسخ به این سوال بنیادین که «برای خروج از این وضعیت، چه باید کرد؟» باید به مواردی همچون ائتلاف با جامعه فکر کرد که انرژی و ظرفیت بزرگ دولت، همین جامعه است. دولتها، ظرفیتهای محدودی دارند و این ظرفیتها که بیشتر متکی به منابع مالی بوده، کاهنده شده است. بزرگترین امتیاز دولت، ظرفیت اجتماعی است که میتواند در خدمت جامعه قرار بگیرد. خوشبختانه بخش اعظمی از افراد طرفدار نظام و انقلاب به رییس دولت چهاردهم رای دادهاند. همچنین بخشی از افرادی که ناراضی بوده و در قهر بهسر میبردند نیز به این دولت رای دادند. بخش اعظمی از حدود پنجاه درصدی هم که در انتخابات شرکت نکردند، امید به تحول توسط این دولت دارند. این یک اتفاق میمون و مبارک است.
بهکارگیری توأمان ظرفیتهای اجتماعی، مسیری است که باید پیموده شود. در تداوم روند اعتمادآفرینی و گام نهادن در جهت همبستگی سیاسی، ائتلاف با جامعه، اصلیترین مسیری است که امروز پیش روی کشور است. سالهاست در ادبیات سیاسی ما، وقتی از «مردم» و «جهان» صحبت میشود، معلوم نیست مقصود از این دو واژه چیست و به چه مفاهیمی اشاره دارند. هرچند کلمه «مردم» یک مفهوم انتزاعی است، اما «مردم» را میتوان با نهادهای مدنی، گروهها و همچنین بهکارگیری نخبگان به وفاق فراخوانده و این مفهوم را معنادار کرد. وفاق با جامعه وقتی معنادار میشود که به سمتی برویم که متوسط نخبگی ایران بتواند در ساختار دولت و قدرت نقشآفرینی کند. مدتهاست سیاستهای گزینشی، سفارشی و دیدگاههای سلیقهای محدودکننده اجازه ورود بسیاری از افراد دلسوز در جهت حل مسائل کشور را نمیدهد.
نظامهای اجرایی، سیاستگذاری، قانونگذاری و... با محروم کردن خود از ظرفیت بزرگ «برونماندگان» به طور ساختاری که متاسفانه به رویهای نهادینه مبدل شده، قادر به استفاده از تمامی ظرفیتهای ایران بزرگ نخواهند بود.
باید تدبیری اندیشید. نگاه کنید همه، چه آنها که از گروههای مختلف، موافق یا مخالف دولت هستند، بازهم از گردش نخبگان در آنها اثری نیست. باید با تغییر در موانع ذهنی و عملی ساخته شده، استعدادها را در گردش نخبگان دخالت داد. بسیاری از نظریهپردازان برجسته در حوزه علوم سیاسی و اجتماعی، ضعف و ناتوانی نظامهای سیاسی را مرتبط با فقدان گردش نخبگان دانستهاند. حتی علتهای بروز انقلاب اسلامی ایران هم با این نظریه تبیین شده است.
مطالعات در زمینه چگونگی توسعه به بروکراسی کارآمد اشاره دارد. ائتلاف و وفاق با نخبگان و کارشناسان برجسته جامعه مسیری است که از راه اصلاح نظام استخدامی و به کارگیری افراد شایسته میسر میشود. مطالعه کشورهایی شبیه به ایران که مسیر میانبر توسعه را طی کردهاند، نشان میدهد آزمونهای استخدامی بدون تبعیض، تنها مسیر ورود به نظام بروکراسی و اتفاقا برنامه مشترک همه این کشورها بوده است. شواهد زیادی از این رویه در سنگاپور، کره، ژاپن و... وجود دارد. با این وصف، دو راهکار تقویت تشکلها، سازمانهای صنفی، نهادهای علمی و مدنی در همه عرصههای اجتماعی، و نیز تقویت بروکراسی با به کارگیری شایستگان در سبد ظرفیتی کل جامعه ایران است و این نیز میسر نمیشود به جز با اصلاح نظام استخدامی و گزینشی.
امروز نهادهای مدنی نه به عنوان رقبای دولت بلکه به عنوان میانجیهای افتصادی، اجتماعی و... محسوب میشوند. ظرفیت دولتها به خصوص در ایران که دولتها بیشتر نفتی و متکی به صادرات منابع تجدیدناپذیر هستند، محدود است. وقتی از ظرفیت «مردم» سخن میگوییم در واقع ظرفیت این نهادها مدنظر است. نمیشود از مردمیسازی سخن گفت اما نهادهای مدنی و تشکلهای مردمی را محدود کرد. ضروری است نگاه همراهانه و تقویتکننده، جایگزین نگاه کنترلی محدودساز به این نهادها شود.