شناسهٔ خبر: 70953802 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: اعتماد آنلاین | لینک خبر

از اخراج نکونام تا بدشانسی حمید درخشان!؛ قربانی کردن یک نفر برای فرار از مسوولیت

در این میان تنها یک مثال نقض وجود دارد! یک بدشانسی محض! از حمید درخشان حرف می زنیم، سرمربی پیشین پرسپولیس که یک روز در کنفرانس خبری بعد از نتیجه نگرفتن تیم گفت «اگر من بروم مشكل تیم حل می شود؟ من فردا می روم»

صاحب‌خبر -
از اخراج نکونام تا بدشانسی حمید درخشان!/ قربانی کردن یک نفر برای فرار از مسوولیت
کد خبر: 696136
|
۱۴۰۳/۱۱/۰۳ ۱۲:۲۵:۱۷

علی ولی اللهی| باخت استقلال مقابل شمس‌آذر بحران‌زده این تیم را در عمق بحران فرو برده است. آنچه امروز باید از آن صحبت شود تغییر سرمربی این تیم در اواسط نیم‌فصل نخست است که حالا مشخص شده اشتباه بود. 

به گزارش روزنامه اعتماد، شاید عده‌ای بگویند اشتباه خواندن اخراج جواد نکونام در اوایل فصل مصداق «معما چو حل گشت آسان شود» است. به این معنا که شما منتظر ماندید و دیدید که استقلال با موسیمانه هم نتیجه نگرفت و حالا به راحتی می‌توانید آن تغییر را زیر سوال ببرید. در پاسخ به این مساله باید بگوییم که ما یعنی سرویس ورزش روزنامه اعتماد همان موقع هم مخالف برکناری یا استعفای نکونام بودیم و تاکید داشتیم که اخراج کسی که فصل قبل استقلال را با اختلاف یک امتیاز نایب‌قهرمان کرده فارغ از اینکه چه کسی جانشینش می‌شود اشتباه است. همانطور که در روزهای پیشین گفتیم مخالف برکناری درویش از پرسپولیس هستیم و پیش از این گفته بودیم برکناری گاریدو هم اشتباه است. رویکرد ما همیشه «حفظ ثبات» و «پرهیز از رفتارهای احساسی» بوده است و خواهد بود.

آنچه به صورت مشخص اشتباه است، مخصوصا در فوتبال، انداختن تمام مسوولیت‌های ناکامی به دوش یک نفر و قربانی کردن آن شخص است؛ امری همیشگی و تکراری در کشور و مخصوصا فوتبال ما. اگر تیم نتیجه نمی‌گیرد سرمربی مقصر است و با برکناری او می‌توان مشکل را برطرف کرد. اگر هم در مورد خاصی مثل مورد حال حاضر پرسپولیس   تیم سرمربی دایم نداشت باید برویم سراغ مدیرعامل. بدون توجه به اینکه فوتبال ورزشی نیست که یک نفر بتواند صفر تا صد روی آن تاثیر بگذارد و نتایج معمولا حاصل یک کار دسته‌جمعی است. از مدیرعامل باشگاه تا هیات‌رییسه تا کادر فنی و بازیکنان و حتی کارکنان باشگاه و چهره‌های رسانه‌ای منتسب به آن. هر کدام از این اجزا اگر لنگ بزنند نتیجه متفاوت از آن چیزی خواهد شد که انتظار می‌رود. البته که سهم هر کدام از عوامل با هم متفاوت است. مثلا اشتباه مدیرعامل باشگاه کجا، اشتباه مسوول نظافت باشگاه کجا!

این اتفاق در استقلال افتاد. یعنی دقیقا در روزهایی که تیم بابت هزار و یک مشکل در کسب نتیجه ناکام بود هواداران استقلال به اضافه رسانه‌ها انگشت اتهام را سمت نکونام نشانه گرفتند و او که خودش در به وجود آمدن این شرایط نقش اساسی داشت مجبور شد از باشگاه برد. نکته ظریف همین‌جاست؛ اینکه متوجه باشیم یک فرد می‌تواند تاثیر قابل توجه در نتایج تیم داشته باشد اما الزاما این بدان معنا نیست که با رفتن او مشکل حل می‌شود. 

مثال‌ها فراوان هستند؛ منچستریونایند را نگاه کنید! این باشگاه در دوران پسافرگوسن مدام سرمربی عوض کرده اما هر کدام دست از پا درازتر باشگاه را ترک کردند. از دیوید مویس بگیرید تا ون‌خال. از مورینیو تا سولشایر. از رانگنیک تا تن‌هاخ. حالا هم آموریم روی نیمکت تیم نشسته و منچستر در خطر سقوط به چمپیونشیپ قرار دارد. به نحوی که سرمربی یونایتدی‌ها گفته ما بدترین منچستر تاریخیم!

در همین مورد منچستر کاملا واضح است که مشکل از سرمربی نیست یا بهتر بگوییم مشکل «تنها» از سرمربی نیست. وگرنه نمی‌شود که همه مربیان دنیا که رزومه‌های فوق‌العاده و اندیشه‌های درخشانی دارند در منچستر ناموفق بشوند. نمی‌شود که هم فن‌خال بد باشد هم مورینیو، هم تن‌هاخ، هم آموریم. حتما یک جای دیگر کار باشگاه لنگ می‌زند که شیاطین سرخ در حال تبدیل شدن به یک تیم درجه دو هستند. در این میان باشگاه تغییرات مدیریتی هم تا حدودی داشته اما این تغییرات هم نتوانسته مشکل را حل کند. اگر به ماورا اعتقاد داشته باشیم می‌توانیم بگوییم این تیم طلسم شده در غیر این صورت باید بپذیریم که برخی روندهای تکراری در نحوه اداره باشگاه است که کار را به اینجا کشانده است. 

در این میان تنها یک مثال نقض وجود دارد! یک بدشانسی محض! از حمید درخشان حرف می‌زنیم، سرمربی پیشین پرسپولیس که یک روز در کنفرانس خبری بعد از نتیجه نگرفتن تیم گفت «اگر من بروم مشکل تیم حل می‌شود؟ من فردا می‌روم» و حمید درخشان رفت و با آمدن برانکو مشکل پرسپولیس رفع و دوران درخشان باشگاه شروع شد.

بدشانسی حمید درخشان این بود که بعد از رفتنش برانکو آمد. بدون شک هر شخص دیگری به غیر از برانکو آمده بود، مخصوصا مربی داخلی حمید درخشان تا سال‌ها می‌توانست از آن جمله به عنوان یک نقل قول طلایی و تاریخی یاد کند ولی از شانس بدش برانکو آمد و نه تنها تاکتیک‌های جدید به پرسپولیس آورد که روندهای بسیار زیادی را تغییر داد. او توانست روی مدیریت باشگاه، شکل ذهنیت بازیکنان و بسیاری جزییات دیگر اثر بگذارد وگرنه تنها با تغییر چینش بازیکنان و عوض کردن شرح وظایف‌شان نبود که دوران طلایی سرخپوشان با پروفسور آغاز شد. 

امروز در استقلال به وضوح نتیجه «قربانی کردن یک نفر برای فرار از بحران» را می‌بینید؛ افتادن در یک بحران دیگر، سقوط از چاله به چاه! هواداران هم به خوبی نتیجه حمله به پیج باشگاه و تجمع برای برکناری نکونام را می‌بینند ولو اینکه بخواهند فراموش کنند. البته نقد آنچنانی نمی‌توان به هواداران داشت. اسم‌شان مشخص است: هوادار! نمی‌توان از آنها انتظار رفتار منطقی داشت چرا که اساس طرفداری از یک باشگاه مساله‌ای منطقی نیست. این مدیران باشگاه هستند که نباید تحت تاثیر قرار بگیرند. نه اینکه با چند تا کامنت و تجمعات چند ده نفره از ترس میزشان بخواهند یک نفر را قربانی کنند. 

البته که در فوتبال باری به هر جهت ایران که از فدراسیون بگیرید تا باشگاه‌ها هیچ استراتژی و برنامه خاصی ندارند صحبت از این موضوعات خنده‌دار است. وقتی تغییرات سیاسی، شهری، مناسبات و دوستی‌ها شکل مدیریت باشگاه‌ها را عوض می‌کند و آنها به فراخور همین موارد چهره‌های جدید را جایگزین می‌کنند صحبت از ثبات و قربانی نکردن نفرات برای فرار رو به جلو بی‌معنی است.