فرارو– دکتر عبدالله خلیفه الشایجی، استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه کویت
به گزارش فرارو به نقل از القدس العربی، پذیرش توافق آتشبس از سوی اسرائیل، که بهمنظور پایان دادن به جنگ ویرانگر این رژیم علیه غزه طراحی شده بود، با واکنشها و بحثهای متعددی مواجه شد. این توافق، پس از مذاکرات طولانی و پیچیدهای که با وساطت قطر، مصر، دولت بایدن و نماینده ترامپ در خاورمیانه انجام گرفت، سرانجام تحقق یافت. در این میان، مقاومت و مخالفتهای سرسختانه نتانیاهو و جناحهای افراطی پیرامون او، به همراه سیاستهای مماشاتگرایانه دولت بایدن در پانزده ماه گذشته، روند توافق را دشوارتر کرد.
نقش قطر در میانجیگری و ناکامی نتانیاهو در تحقق اهداف جنگی
با وجود قدرت و نفوذ قابل توجه بایدن در تأثیرگذاری بر اسرائیل، او فشار کافی برای توقف جنگ بر نتانیاهو وارد نکرد. این وضعیت، شرایط مذاکرات را پیچیدهتر ساخت و تلاشهای میانجیگری را به چالش کشید. قطر، در این بین، نقش پررنگی ایفا کرد و تلاشهای زیادی برای حل بحران به کار گرفت. یکی از جنبههای قابل توجه این توافق، عقبنشینی نتانیاهو در برابر شرایط آن بود. این اقدام حتی پس از استعفای بن گویر وزیر امنیت داخلی که با توافق مخالفت داشت، انجام شد.
با این وجود، نتانیاهو نتوانست به سه هدف اعلامشده خود در ابتدای جنگ دست یابد. هدف نخست او، که نابودی حماس بود، به تدریج به کاهش تواناییهای این گروه محدود شد. در آغاز حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نتانیاهو و وزیر دفاع او با اطمینان و غرور اعلام کردند که «حماسی باقی نخواهد ماند و ما آن را نابود خواهیم کرد». اما گذر زمان نشان داد که این اهداف به تحقق نرسید و در تاریخ ۱۴ ژانویه ۲۰۲۵ نتانیاهو از انتظار برای پاسخ حماس سخن گفت.
از میان سه هدف تعیینشده، هدف دوم آزادسازی گروگانها و هدف سوم حذف تهدیدهای آتی از غزه بود. اما هدف پنهان و اساسی اسرائیل شامل پاکسازی قومی، کوچ اجباری و گسترش شهرکسازیها بوده است. این در حالی است که بمباران غیرنظامیان همچنان ادامه داشت و مقاومت در غزه تا آخرین لحظات پیش از اجرای آتشبس، به مقابله با این حملات مشغول بود.
از تأخیر تا پذیرش؛ نقش فشارهای بینالمللی در تغییر موضع نتانیاهو
ترکیب و تأثیر چند عامل مختلف، از جمله فشار و تهدید دولت ترامپ و اعزام نماینده ویژهای از سوی او، نقشی تعیینکننده در واداشتن نتانیاهو به پذیرش شرایط توافق آتشبس و تبادل گروگانها و اسرا میان حماس و اسرائیل داشت. این توافق که در سه مرحله برنامهریزی شده است، نخستین مرحله خود را روز گذشته، دقیقاً یک روز پیش از آغاز به کار ترامپ در مقام ریاستجمهوری، پشت سر گذاشت.
شگفتی ماجرا آن است که نتانیاهو همان شرایط توافقی را پذیرفت که پیشتر از سوی بایدن پیشنهاد شده بود و او بهصراحت رد کرده بود. بایدن نیز با تأکید بر نقش خود در دستیابی به این توافق، هنگام پرسش در مورد تأثیر ترامپ با لحنی طعنهآمیز پاسخ داد: «شوخی میکنید؟» و تاکید کرد: «دولت ترامپ اکنون اجرای بندها و مراحل سهگانه توافق را آغاز خواهد کرد. نخستین مرحله ۴۲ روز به طول خواهد انجامید.»
این تغییر موضع نتانیاهو، پس از ماهها مقاومت، آشکارا نشان داد که تأخیر در اجرای توافق ناشی از تصمیمات دولت او بود. اگر این توافق زودتر اجرا میشد، امکان نجات جان بیش از ده هزار غیرنظامی فلسطینی وجود داشت. این تحول همچنین دروغهایی را که نتانیاهو و اطرافیان او، با حمایت کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا، مطرح میکردند افشا کرد. آنان مدعی بودند که حماس، با سرسختی خود، مانع اجرای توافق آتشبس شده است، در حالی که حماس از همان ابتدا آمادگی خود را برای پذیرش توافق اعلام کرده بود.
نتانیاهو حتی پس از تصویب قطعنامه ۲۷۳۵ شورای امنیت، که با پیشنهاد ایالات متحده و موافقت ۱۴ کشور به تصویب رسید، از اجرای آن سر باز زد. این در حالی است که روسیه تنها کشوری بود که رأی ممتنع داد و آمریکا چهار بار از حق وتوی خود استفاده کرد تا مانع توقف جنگ شود. برای بار پنجم نیز واشنگتن مانع اعطای عضویت کامل به فلسطین شد. اگرچه بایدن خواستار توقف جنگ شده بود، اما او فشار کافی برای تحقق این درخواست بر نتانیاهو وارد نکرد.
در نهایت، این توافق در دوحه امضا شد و با تأیید اکثریت قاطع وزرای کابینه اسرائیل همراه گردید. این اقدام به استعفای بن گویر وزیر امنیت ملی انجامید. مرحله اول توافق آتشبس و تبادل اسرا و گروگانها از صبح روز گذشته آغاز شد و شامل توقف عملیاتهای اسرائیل و آزادی حدود دو هزار اسیر فلسطینی، از جمله ۲۹۰ محکوم به حبس ابد، در ازای آزادی ۳۳ گروگان از سوی حماس بود. با وجود این، نیروهای اشغالگر همچنان به بمباران و تخریب سیستماتیک ادامه دادند تا اینکه آتشبس برای مرحله نخست به مدت ۴۲ روز به اجرا درآمد.
آتشبس در غزه؛ پیروزی مقاومت یا فرصتی برای بازگشت اسرائیل به جنگ؟
با وجود توافق صورتگرفته، یک پرسش کلیدی همچنان به قوت خود باقی است: آیا اسرائیل واقعاً به تعهدات خود در سه مرحله اجرای توافق پایبند خواهد ماند؟ این پرسش زمانی پررنگتر میشود که برخی از وزرای حزب لیکود در واکنش به اظهارات بن گویر، اعلام کردهاند که توافق به اسرائیل این امکان را میدهد تا در صورت لزوم، بار دیگر به جنگ بازگردد. در همین حال، نقش کشورهای میانجیگر بهعنوان ضامنهایی برای حفظ آتشبس و اجرای کامل مفاد توافق برجسته است. بهویژه آنکه ترامپ تمایلی به گرفتار شدن در جنگهای بیپایان خارجی ندارد؛ چرا که چنین درگیریهایی تمرکز و منابع او را از چالشهای داخلی که جامعهای دچار شکافهای عمیق و بیاعتمادی است، منحرف میسازد.
در فضای رسانهای جهان عرب، شبکههای اجتماعی و برنامههای گفتوگومحور مملو از بحثهای داغ و تحلیلهایی پیرامون یک پرسش بنیادین است: آیا میتوان این توافق را پیروزیای برای حماس و مسئله فلسطین دانست؟ بیش از پنجاه هزار نفر جان خود را از دست دادند، که هفتاد درصد آنان را کودکان و زنان تشکیل میدادند. علاوه بر این، بیش از صد هزار نفر دیگر مجروح شدند و هفتاد درصد خانههای غزه بهطور کامل یا تا حدی غیرقابل سکونت شد. زیرساختها و مراکز حیاتی مانند بیمارستانها، مدارس، دانشگاهها، مساجد و مراکز درمانی نیز آسیب جدی دیدند.
این دیدگاه عمدتاً از سوی کسانی مطرح میشود که از روایت اسرائیلی پشتیبانی میکنند یا قصد دارند حماس را بهعنوان نیرویی ناکارآمد و پرهزینه به تصویر بکشند، تا به این ترتیب نقش آن را در ساختار سیاسی آینده غزه حذف کرده و در روزهای پس از جنگ تعیین کنند چه کسی کنترل این منطقه را در دست داشته باشد. در برابر این روایت، دیدگاه دیگری بر مقاومت و ایستادگی مردم غزه در برابر تجاوزگریهای مداوم اسرائیل تأکید دارد. بهرغم هزینههای سنگین انسانی و ویرانیهای گسترده، آنها توانستند به ارتشی که خود را شکستناپذیر میدانست، ضربات سختی وارد کنند. ارتش اسرائیل در این جنگ، که طولانیترین درگیری در تاریخ اشغالگری این رژیم بود و ۴۷۰ روز به طول انجامید، با تلفات انسانی و نظامی قابلتوجهی مواجه شد و همچنین وجهه اخلاقی خود را در سطح بینالمللی بهطور چشمگیری از دست داد.
در جنگهای نامتقارن، این اصل شناختهشده وجود دارد که اگر قدرت مسلط نتواند اهداف خود را محقق کند و قدرت ضعیف مانع از پیروزی کامل آن شود، در نهایت این قدرت ضعیف است که بهعنوان پیروز میدان شناخته میشود.