سجاد تبریزی - روزنامه اطلاعات| نمایشگاهی شامل ۴۰ عکس از ۴۰ عکاس استان سیستان و بلوچستان در نگارخانه شفق تهران برگزار شد؛ نمایشگاهی که از دو جهت منحصر بهفرد به شمار میآمد، اول این که تاکنون چنین بازتابی از پهناورترین استان ایران در پایتخت به نمایش درنیامده بود و دوم این که تمامی عکاسان شرکت کننده در نمایشگاه، محلی بودند.
نمایش زیباییهای هر منطقه، گامی در جهت معرفی و رونق گردشگری آنجا خواهد بود، اما مشکل وقتی ایجاد میشود که نوعی مسابقه برای نمایش محرومیت به وجود بیاید که شاید با نیت خیرخواهانه صورت بگیرد، اما نتیجه عکس میدهد و بر محرومیت میافزاید. نمایشگاه ۴۰ عکس نیز از این موضوع مستثنا نیست، گرچه برخی از آثار، صرفا به بازتاب زیباییهای استان اختصاص دارد، اما به گفته کارشناسان، محرومیت کماکان در این نمایشگاه، گلدرشت است.
دو شاخص نمایشگاه
مهدی سروری، مدیر مسئول پایگاه عکس «چیلیک»، برگزارکننده نمایشگاه میگوید: ما دو شاخص برای فراخوان نمایشگاه داشتیم، اول این که شرکتکنندگان اهل استان سیستان و بلوچستان باشند، دوم این که آثار در محدوده جغرافیایی استان باشد. تاکنون آثار ۴۰ عکاس از این استان به صورت گروهی در پایتخت به نمایش درنیامده بود و این برای ما جای مباهات دارد.
سروری از بنیاد شادروان رضایی، «دستان شروین» یاد میکند و میافزاید: این بنیاد خیریه، حمایت معنوی و مالی این رویداد را پذیرفت. جای قدردانی دارد که با توجه به این شرایط آشفته اقتصادی، تفکری از فرهنگ و هنر حمایت میکند. مبدأ حرکت ما پایتخت است و حتما بعد از تهران، عازم استانهای دیگری خواهیم شد.
وی میافزاید: یکی از بزرگترین مشکلات برپایی نمایشگاه، وضعیت نگارخانهها، گالریها و فضاهای نمایشگاهی است که خود با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند. بنیادها و خیریهها نیز عموما مشغول نوع دیگری از فعالیت هستند، مثلا بسته معیشتی و اقتصادی میدهند، اما برای کار فرهنگی تمایل چندانی ندارند، در حالی که نشان دادن شرایط استان در نمایشگاهها بسیار تأثیرگذار است.
استان امن
از استان سیستان و بلوچستان، عموما تصاویری منتشر میشود که اسم آن را «سیاهنمایی» میگذارند. مهدی سروری میگوید: در این نمایشگاه ما نخواستیم سیاه یا سفیدنمایی کنیم، بلکه تلاش کردیم تا نگاه واقعیتگرا به استان وجود داشته باشد.
سیستان و بلوچستان، پهناورترین استان کشور است و استعدادهای زیادی دارد. شخصا معتقدم محرومیتهای این استان، در استانهای دیگر هم دیده میشود، پس چرا زیباییها و ویژگیهای این استان کمتر دیده میشود؟ به نظرم اگر انگیزه ایجاد شود میتوانیم شاهد باشیم که هر کس با توانایی و بنیه و استعداد خود و با نگاه بومی، منطقه را به تصویر بکشد. کسی که آب و خاک خود را میشناسد، بهتر میتواند عکس بگیرد. ما عکسهایی از هامون پرآب داریم، در حالی که این تالاب یک دهه است خشک شده.
مدیر پایگاه عکس چیلیک تأکید میکند: چرا جامعه عکاسی غیرپویاست، در حالی که عکس، خود رسانهای پویا و نافذترین و قدرترین رسانه است؟ مدیران فرهنگی ما در حوزه تعریف و واژگان حرفهایی میزنند، اما در حوزه عمل، کار خاصی انجام نمیدهند. عدم آگاهی مدیران فرهنگی از اهمیت عکس و عکاسی، یکی از مهمترین دلایل این شرایط است.
سروری میگوید: خلاف آنچه در اذهان عمومی میبینیم، استان سیستان و بلوچستان در اوج امنیت است و این امنیت، مرهون ساکنان آنجاست. چرا تصویری که از این استان مخابره میشود، خلاف این موضوع را القا میکند و آیا همین عامل محرومیت بیشتر نیست؟ من اولین سفر مشترکم با همسرم را که تازهعروس بود به سیستان رفتیم، بینظیر بود. جز مهر و محبت چیزی ندیدیم.
به دلیل همین تفاوت ذهنیت و واقعیت، باید کار رسانهای انجام بدهیم.
چون به نظرم نقطهای در مقابل، کار مخرب رسانهای کرده و باور بسیاری از شهروندان را در مورد امنیت استان، متزلزل ساخته است.
سفر و عکاسی
عکاسی با سفر نسبت دارد. عکاس همواره در سفر است. محمد نیکعهد، عکاس پیشکسوت میگوید: زمانی که هنوز مجرد بودم دائما سفر میکردم. الان هم اگر شرایطی پیش بیاید، به سفر میروم و عکاسی میکنم. به همهجای ایران رفتهام و نمیتوانم بگویم کجا بهتر است. میراث فرهنگی و طبیعت مرا بیشتر جذب میکند. البته مستندسازی اجتماعی را هم دوست دارم ولی شرایط فعلی مناسب نیست و برخوردهای مناسبی با مستندسازان صورت نمیگیرد.
این عکاس در مورد نمایشگاه ۴۰ عکس استان سیستان و بلوچستان میگوید: ظاهرا خود عکاسان این استان هم همان نگاهی را دارند که اکثریت جامعه دارد؛ یعنی به این باور نرسیدهاند که استانشان از زیباییهای بینظیر زیادی برخوردار است.
گرچه محرومیت و فقر باید ثبت شود، ولی باید بدانیم این استان چقدر زیبایی و جذابیت دارد. نمیتوانیم زیباییها و شگفتیهای چابهار و مناطق ساحلی استان را نادیده بگیریم. حتی جادههایی که گرفتار بادهای فصلی میشوند بسیار زیبا هستند. انگشت گذاشتن روی محرومیتها، عامل محرومیت بیشتر است.
نیکعهد میافزاید: دوستی دارم که از جوانی در اراک با هم عکاسی میکردیم. بعد از ۲۰ سال عکسهایی از او را دیدم که از کوبا گرفته بود؛ کشوری که بسیار فقیر است، اما در کنار فقر، زیباییهای این کشور را هم به نمایش در آورده بود. عکسهایی که در اینجا میبینم همه روی فقر و بدبختی تمرکز دارند. این برند خوبی برای سیستان و بلوچستان نیست. عظمت و بزرگی این استان و آن همه ساحل زیبایی که دارد، نباید نادیده گرفته شود. رد پای موسیقی فوقالعاده استان را هم در این نمایشگاه نمیبینیم، درحالی که در آنجا سازهای ثبتشده و منحصربهفردی دارند.
وی در پایان میافزاید: در تنپوش ملکه سابق ایران، ردپای سیستان دیده میشود، اما اینجا در نمایشگاه عکس، ما چنین زیبایی را نمیبینیم. چطور این زیبایی در کاخ سعدآباد باشد، در نمایشگاه عکس
نباشد؟
تعهد عکاس
عکاسی اجتماعی، ژانری است که علاوه بر تعهد هنری، نوعی تعهد به جامعه را نیز در خود دارد. محسن فتاحی، عکاس آزاد، به گزارشگر روزنامه میگوید: کارهای شاخص خودم در حوزه عکاسی اجتماعی است و نسبت به آن تعهد دارم.
عکاسی، سفر است. دوربین در سفر، بخشی از وجود عکاس و بخشی از لحظات سفر میشود. اگر غیر از این باشد، نتیجه عکس میدهد. با ساده شدن عکاسی و قرار گرفتن دوربین در گوشی، بسیاری از ما لحظات سفر را از دست دادیم، عکسهای زیادی گرفتیم، بدون اینکه بدانیم به درد میخورد یا نه و این اتفاق خوبی نبود.
عکاس مثل تکتیراندازی است که سوژه را حدس میزند و با او زندگی میکند تا در لحظه آن را شکار کند، برای همین با سوژه یکرنگ میشود.
فتاحی درباره سیستان و بلوچستان میگوید: به نظرم، کل کشور را تقسیم کردند و آنچه را که باقی ماند، سیستان و بلوچستان نامیدند.
پهناوری بیکران آن اصلا قابل تصور نیست و این گستردگی، تنوع بسیار زیادی ایجاد میکند. هر جایی زیباییهای خودش را دارد اما در مورد سیستان، قدم به قدم جذابیتهای متفاوتی میبینیم.
وی میافزاید: همیشه یک نگاه غیرواقعی و غلوآمیز از این استان وجود داشته که باعث شده ما هیچ وقت واقعیت آن را نبینیم. آنچه را که دوست داشتیم مطرح کردیم، نه آنچه را که واقعیت منطقه است.
شاید آنقدر درگیر نمادها شدیم که اساسا فراموش کردیم چه کار باید بکنیم. در مواجهه با استان سیستان و بلوچستان، دچار مشکلیم و این در توسعه استان نیز مشکلساز شده است.
جنگ برای فرهنگ
هر کس که به استان سیستان و بلوچستان سفر کرده، قبل از هر چیز به مهماننوازی مردم آنجا اشاره میکند. فتاحی میگوید: جذابترین معاشرتهایم، معاشرتهایی است که در سیستان و بلوچستان داشتهام. قشنگترین و رنگینترین سفرههایی که بر سر آن نشستهام، در سیستان و بلوچستان و بیشترین تنوع رنگی که دیدهام در لباسهای محلی این استان بوده اما به نظرم مهمترین ویژگی آنها مناعت طبع است که بسیار پررنگتر از هر چیز دیگری است.
وی میافزاید: کمبود امکانات زندگی معمولی در سیستان و بلوچستان مشهود است اما این کمبودها باعث نشده هویت مردم مخدوش شود. به نظرم مردم آنجا میجنگند تا فرهنگ و هویت این منطقه از ایران را حفظ کنند.
وی در پایان گفتگوی خود تأکید میکند: اگر کسی میخواهد به این استان سفر کند، پیشنهاد من معاشرت با افراد بومی است.
واقعیتها و زندگیهایی در روستاها دیده میشود که شگفتانگیز است. با وجود کمبودهای زیاد، زندگی جاری است و اهالی روستاها به سبک زندگی آبا و اجداد خود حس تعلق دارند.
سجاد تبریزی - روزنامه اطلاعات| نمایشگاهی شامل ۴۰ عکس از ۴۰ عکاس استان سیستان و بلوچستان در نگارخانه شفق تهران برگزار شد؛ نمایشگاهی که از دو جهت منحصر بهفرد به شمار میآمد، اول این که تاکنون چنین بازتابی از پهناورترین استان ایران در پایتخت به نمایش درنیامده بود و دوم این که تمامی عکاسان شرکت کننده در نمایشگاه، محلی بودند.
نمایش زیباییهای هر منطقه، گامی در جهت معرفی و رونق گردشگری آنجا خواهد بود، اما مشکل وقتی ایجاد میشود که نوعی مسابقه برای نمایش محرومیت به وجود بیاید که شاید با نیت خیرخواهانه صورت بگیرد، اما نتیجه عکس میدهد و بر محرومیت میافزاید. نمایشگاه ۴۰ عکس نیز از این موضوع مستثنا نیست، گرچه برخی از آثار، صرفا به بازتاب زیباییهای استان اختصاص دارد، اما به گفته کارشناسان، محرومیت کماکان در این نمایشگاه، گلدرشت است.
دو شاخص نمایشگاه
مهدی سروری، مدیر مسئول پایگاه عکس «چیلیک»، برگزارکننده نمایشگاه میگوید: ما دو شاخص برای فراخوان نمایشگاه داشتیم، اول این که شرکتکنندگان اهل استان سیستان و بلوچستان باشند، دوم این که آثار در محدوده جغرافیایی استان باشد. تاکنون آثار ۴۰ عکاس از این استان به صورت گروهی در پایتخت به نمایش درنیامده بود و این برای ما جای مباهات دارد.
سروری از بنیاد شادروان رضایی، «دستان شروین» یاد میکند و میافزاید: این بنیاد خیریه، حمایت معنوی و مالی این رویداد را پذیرفت. جای قدردانی دارد که با توجه به این شرایط آشفته اقتصادی، تفکری از فرهنگ و هنر حمایت میکند. مبدأ حرکت ما پایتخت است و حتما بعد از تهران، عازم استانهای دیگری خواهیم شد.
وی میافزاید: یکی از بزرگترین مشکلات برپایی نمایشگاه، وضعیت نگارخانهها، گالریها و فضاهای نمایشگاهی است که خود با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند. بنیادها و خیریهها نیز عموما مشغول نوع دیگری از فعالیت هستند، مثلا بسته معیشتی و اقتصادی میدهند، اما برای کار فرهنگی تمایل چندانی ندارند، در حالی که نشان دادن شرایط استان در نمایشگاهها بسیار تأثیرگذار است.
استان امن
از استان سیستان و بلوچستان، عموما تصاویری منتشر میشود که اسم آن را «سیاهنمایی» میگذارند. مهدی سروری میگوید: در این نمایشگاه ما نخواستیم سیاه یا سفیدنمایی کنیم، بلکه تلاش کردیم تا نگاه واقعیتگرا به استان وجود داشته باشد.
سیستان و بلوچستان، پهناورترین استان کشور است و استعدادهای زیادی دارد. شخصا معتقدم محرومیتهای این استان، در استانهای دیگر هم دیده میشود، پس چرا زیباییها و ویژگیهای این استان کمتر دیده میشود؟ به نظرم اگر انگیزه ایجاد شود میتوانیم شاهد باشیم که هر کس با توانایی و بنیه و استعداد خود و با نگاه بومی، منطقه را به تصویر بکشد. کسی که آب و خاک خود را میشناسد، بهتر میتواند عکس بگیرد. ما عکسهایی از هامون پرآب داریم، در حالی که این تالاب یک دهه است خشک شده.
مدیر پایگاه عکس چیلیک تأکید میکند: چرا جامعه عکاسی غیرپویاست، در حالی که عکس، خود رسانهای پویا و نافذترین و قدرترین رسانه است؟ مدیران فرهنگی ما در حوزه تعریف و واژگان حرفهایی میزنند، اما در حوزه عمل، کار خاصی انجام نمیدهند. عدم آگاهی مدیران فرهنگی از اهمیت عکس و عکاسی، یکی از مهمترین دلایل این شرایط است.
سروری میگوید: خلاف آنچه در اذهان عمومی میبینیم، استان سیستان و بلوچستان در اوج امنیت است و این امنیت، مرهون ساکنان آنجاست. چرا تصویری که از این استان مخابره میشود، خلاف این موضوع را القا میکند و آیا همین عامل محرومیت بیشتر نیست؟ من اولین سفر مشترکم با همسرم را که تازهعروس بود به سیستان رفتیم، بینظیر بود. جز مهر و محبت چیزی ندیدیم.
به دلیل همین تفاوت ذهنیت و واقعیت، باید کار رسانهای انجام بدهیم.
چون به نظرم نقطهای در مقابل، کار مخرب رسانهای کرده و باور بسیاری از شهروندان را در مورد امنیت استان، متزلزل ساخته است.
سفر و عکاسی
عکاسی با سفر نسبت دارد. عکاس همواره در سفر است. محمد نیکعهد، عکاس پیشکسوت میگوید: زمانی که هنوز مجرد بودم دائما سفر میکردم. الان هم اگر شرایطی پیش بیاید، به سفر میروم و عکاسی میکنم. به همهجای ایران رفتهام و نمیتوانم بگویم کجا بهتر است. میراث فرهنگی و طبیعت مرا بیشتر جذب میکند. البته مستندسازی اجتماعی را هم دوست دارم ولی شرایط فعلی مناسب نیست و برخوردهای مناسبی با مستندسازان صورت نمیگیرد.
این عکاس در مورد نمایشگاه ۴۰ عکس استان سیستان و بلوچستان میگوید: ظاهرا خود عکاسان این استان هم همان نگاهی را دارند که اکثریت جامعه دارد؛ یعنی به این باور نرسیدهاند که استانشان از زیباییهای بینظیر زیادی برخوردار است.
گرچه محرومیت و فقر باید ثبت شود، ولی باید بدانیم این استان چقدر زیبایی و جذابیت دارد. نمیتوانیم زیباییها و شگفتیهای چابهار و مناطق ساحلی استان را نادیده بگیریم. حتی جادههایی که گرفتار بادهای فصلی میشوند بسیار زیبا هستند. انگشت گذاشتن روی محرومیتها، عامل محرومیت بیشتر است.
نیکعهد میافزاید: دوستی دارم که از جوانی در اراک با هم عکاسی میکردیم. بعد از ۲۰ سال عکسهایی از او را دیدم که از کوبا گرفته بود؛ کشوری که بسیار فقیر است، اما در کنار فقر، زیباییهای این کشور را هم به نمایش در آورده بود. عکسهایی که در اینجا میبینم همه روی فقر و بدبختی تمرکز دارند. این برند خوبی برای سیستان و بلوچستان نیست. عظمت و بزرگی این استان و آن همه ساحل زیبایی که دارد، نباید نادیده گرفته شود. رد پای موسیقی فوقالعاده استان را هم در این نمایشگاه نمیبینیم، درحالی که در آنجا سازهای ثبتشده و منحصربهفردی دارند.
وی در پایان میافزاید: در تنپوش ملکه سابق ایران، ردپای سیستان دیده میشود، اما اینجا در نمایشگاه عکس، ما چنین زیبایی را نمیبینیم. چطور این زیبایی در کاخ سعدآباد باشد، در نمایشگاه عکس
نباشد؟
تعهد عکاس
عکاسی اجتماعی، ژانری است که علاوه بر تعهد هنری، نوعی تعهد به جامعه را نیز در خود دارد. محسن فتاحی، عکاس آزاد، به گزارشگر روزنامه میگوید: کارهای شاخص خودم در حوزه عکاسی اجتماعی است و نسبت به آن تعهد دارم.
عکاسی، سفر است. دوربین در سفر، بخشی از وجود عکاس و بخشی از لحظات سفر میشود. اگر غیر از این باشد، نتیجه عکس میدهد. با ساده شدن عکاسی و قرار گرفتن دوربین در گوشی، بسیاری از ما لحظات سفر را از دست دادیم، عکسهای زیادی گرفتیم، بدون اینکه بدانیم به درد میخورد یا نه و این اتفاق خوبی نبود.
عکاس مثل تکتیراندازی است که سوژه را حدس میزند و با او زندگی میکند تا در لحظه آن را شکار کند، برای همین با سوژه یکرنگ میشود.
فتاحی درباره سیستان و بلوچستان میگوید: به نظرم، کل کشور را تقسیم کردند و آنچه را که باقی ماند، سیستان و بلوچستان نامیدند.
پهناوری بیکران آن اصلا قابل تصور نیست و این گستردگی، تنوع بسیار زیادی ایجاد میکند. هر جایی زیباییهای خودش را دارد اما در مورد سیستان، قدم به قدم جذابیتهای متفاوتی میبینیم.
وی میافزاید: همیشه یک نگاه غیرواقعی و غلوآمیز از این استان وجود داشته که باعث شده ما هیچ وقت واقعیت آن را نبینیم. آنچه را که دوست داشتیم مطرح کردیم، نه آنچه را که واقعیت منطقه است.
شاید آنقدر درگیر نمادها شدیم که اساسا فراموش کردیم چه کار باید بکنیم. در مواجهه با استان سیستان و بلوچستان، دچار مشکلیم و این در توسعه استان نیز مشکلساز شده است.
جنگ برای فرهنگ
هر کس که به استان سیستان و بلوچستان سفر کرده، قبل از هر چیز به مهماننوازی مردم آنجا اشاره میکند. فتاحی میگوید: جذابترین معاشرتهایم، معاشرتهایی است که در سیستان و بلوچستان داشتهام. قشنگترین و رنگینترین سفرههایی که بر سر آن نشستهام، در سیستان و بلوچستان و بیشترین تنوع رنگی که دیدهام در لباسهای محلی این استان بوده اما به نظرم مهمترین ویژگی آنها مناعت طبع است که بسیار پررنگتر از هر چیز دیگری است.
وی میافزاید: کمبود امکانات زندگی معمولی در سیستان و بلوچستان مشهود است اما این کمبودها باعث نشده هویت مردم مخدوش شود. به نظرم مردم آنجا میجنگند تا فرهنگ و هویت این منطقه از ایران را حفظ کنند.
وی در پایان گفتگوی خود تأکید میکند: اگر کسی میخواهد به این استان سفر کند، پیشنهاد من معاشرت با افراد بومی است.
واقعیتها و زندگیهایی در روستاها دیده میشود که شگفتانگیز است. با وجود کمبودهای زیاد، زندگی جاری است و اهالی روستاها به سبک زندگی آبا و اجداد خود حس تعلق دارند.