مجری این برنامه به هادی عامل جعبهای هدیه داد و گفت: «آینده شما در این جعبه است». هادی عامل جعبه را که باز کرد با کفن و آگهی ترحیم خودش روبهرو شد.
او بسیار مکدر شد و با چهرهای بهتزده و ناراحت، خطاب به مجری گفت: «من که خوشم نیامد از این مسئله. اصلاً دوست ندارم در مورد مرگ صحبت و به آن فکر کنیم. اصلاً قشنگ نیست این کار». او سپس گفت: «همه ما یک روز میمیریم ولی دلیلی ندارد بیاییم کفن به خودمان هدیه دهیم. اینکه عکس را بیندازید روی این اعلامیه، اصلاً قشنگ نیست! این کار به من حس منفی داد. به آن اعتراض دارم و حق دارم اعتراضم را شفاف بگویم».
مجری به هادی عامل گفت: «در حقیقت خواستیم بگوییم آخر و عاقبت همه ما همین است پس چرا با آنکه میدانیم، میمیریم این طور زندگی میکنیم؟». عامل پاسخ داد: «پس این را به آنهایی باید بدهید که حق را ناحق میکنند نه من!».
با آنکه این بخش از برنامه «جعبه سیاه» در فضای مجازی دست به دست شد و واکنشهای زیادی هم در پی داشت اما این برنامه در شبهای بعد به خانم پروفسور مریم رزاقی آذر هم کفن و آگهی ترحیم هدیه دادند!
واکنش خانم رزاقی آذر، چهره ماندگار پزشکی که به خاطر دفاع از نام خلیج فارس از امارات دیپورت شد، از دریافت این هدیه مانند هادی عامل بود. او آگهی ترحیم را با صدای بلند خواند و گفت: «باید برای خودم گریه کنم!». او حتی با گفتن این جمله که اگر خواندن این آگهی را ادامه دهم بچههایم ناراحت میشوند، دلگیری خودش را از این مواجهه بیشتر نشان داد اما در این لحظه مجری برنامه با همان خوشمزگی خاص مجریان بیتجربه و خام که نمیدانند در چنین مواقعی باید چه ادبیاتی استفاده کنند، گفت: «بچهها بزنید کانال دیگر، ما با مادر کار داریم!».
خانم رزاقی آذر با لحن محکمی مجری را خطاب قرار داد و گفت: «خیلی بدجور برنامه را تمام میکنید، ما کم غصه داریم که شما هم با ما این طور رفتار میکنید؟ آگهی را پاره کنید!» که آقای مجری، آگهی را پاره کرد.
تا پیش از این اتفاقات و کلیپهایی که هادی عامل از ناراحتیاش درباره برنامه منتشر کرد، کسی حتی اسم برنامه «جعبه سیاه» را هم نمیدانست که البته این مسئله طبیعی است.
بیاخلاقی بعدی تلویزیون زمانی رخ داد که برنامه با وجود نارضایتی هادی عامل روی آنتن میرود. عامل در یک پیام ویدئویی گفته است: «به من قول دادند این قسمت را پخش نکنند، اما به قولشان هم عمل نکردند و پخش کردند، این کار بیاخلاقی و بیمعرفتی بود، دل من را شکستند خدا دلشان را بشکند».
دست به دامن ایدههای نادرست
تلویزیون با تجربهای که در چند سال گذشته از سر گذرانده متوجه شده برای آنکه برنامههای بینام و نشانش به نام و نشانی برسند باید دست به دامن ایدههای نادرست شود.
اوج این اتفاق محمدرضا شهبازی و برنامه پاتوقش بود. عبارت ناشایستی که او در این برنامه به کار برد موجب شد هم محمدرضا شهبازی شناخته شود و هم عنوان برنامه به گوش مردم برسد.صداوسیما به این درک رسیده که از چند سال گذشته، رسانه غالب نیست .میداند میان جماعت زیادی از مردم طرفدار ندارد و مجبور است گاه برای قرار گرفتن در کوران رقابت با شبکههای دیگر و رسانههای مجازی و اندکی دیده شدن عصای پوسیده بیاحترامی به شعور مخاطب را که او را از دریای بینام و نشانی نجات داده، بیندازد وسط میدان معرکه تا نام و نشانی برای خودش دستوپا کند. صداوسیما برای دیده شدن تا مرزهای بدنامی هم پیش رفته و از همان ترفند بسیاری از بلاگرهای فضای مجازی که حاضرند فحش بخورند تا تعداد فالورشان بالا برود، استفاده کرده است.
در روزگاری که صداوسیما به جای انجام وظیفه رسانهایاش شد ابزار دست بسیاری برای رسیدن به قدرتهای پوشالی و در این مسیر نخبهها، چهرههای مردمی و سرمایههای انسانیاش را یک به یک از دست داد و متولیاش به جای دلجویی، مصاحبه کرد که اگر آنها نباشند خیلیهای دیگر هستند، حتماً پیشبینی این شرایط پرآشوب را نمیکرد.
مطمئناً عبارت «اتاق فکر» برای صداوسیمای فعلی عبارتی مضحک و خندهدار است اما نبود نظارت و نداشتن یک تیم حرفهای، باتجربه، دلسوز و آشنا به ذائقه امروز مخاطب برای ایدهپردازی، کار را برای برنامهسازان صداوسیما دشوار و دشوارتر کرده است.
در سالهای نهچندان دور همین تلویزیون در سرمای شبهای بلند زمستان خانوادههای ایرانی را دور هم جمع میکرد و با برنامههایش اشک و لبخند را به پهنای صورت مخاطبانش میکشاند. از آن روزگار زمان زیادی نگذشته و تلویزیون اگر بخواهد میتواند از این استیصال رها شود. میتواند باز هم به روزهای اوج خود برگردد و به جای آنکه جعبه سیاهش را به رخ مردم بکشد یا به میهمانانش آگهی ترحیم بدهد و برای آنها فاتحه بخواند از این جعبه جادویی، سرود شادی و نشاط را در چشم و گوششان زمزمه و باز هم خیابانها را خلوت کند.
تلویزیون شاید نداند اما رمز رسیدن به این نقطه، چیزی نیست جز احترام به شعور عموم مخاطبان نه تلاش برای خشنودی عدهای خاص!
خبرنگار: خدیجه زمانیان