این فیلم روایتگر عزیز است که با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم میکند. این بیماری علاوه بر اینکه زندگی شخصی او را تحت تأثیر قرار داده؛ روابط او با اعضای خانواده به ویژه پسرش را نیز تحت شعاع قرار داده است.
«عزیز» با پرداختن به موضوع آلزایمر و تأثیر آن بر خانواده در تلاش است با صحنههایی از طبیعت بکر و زیبای گیلان و زبان گیلکی توجه مخاطب را به این بیماری شایع جلب کند.
«عزیز» تاکنون در جشنوارههای معتبر بینالمللی مانند سائوپائولو و «دیدار با دیوانگی» در تورنتو به نمایش درآمده و تحسین بسیاری از منتقدان و مخاطبان را برانگیخته است.
در گفتوگویی با سیدعلی احمدی، تهیهکننده این فیلم به بررسی جزئیات «عزیز» و وضعیت سینمای اجتماعی ایران پرداختیم.
«عزیز» چه جذابیتی برای شما داشت که تهیهکنندگی آن را قبول کردید و این فرایند چطور طی شد؟
از دهه 80 چند بار برای ساخت فیلم سینمایی خیز برداشتم. آن هم به خاطر دغدغههای خودم بود نه اینکه صرفاً ورود به سینما برایم موضوعیت داشته باشد. در دهه 80 یک قصه افسانهای با رگهای از حقیقت داشتم که مربوط به تاریخ پیش از اسلام بود. خیزی برای ساخت آن برداشتیم و بخشی از آن را ساختیم. کار سنگین و پرهزینهای با بازیگران مطرح از جمله آقایان شکیبایی و انتظامی بود. 20 روز فیلمبرداری هم کردیم اما به دلایلی متوقف شد و سرمایهاش جور نشد. در دهه 90 هم با امکانات و زیرساختهایی که در خندوانه داشتیم و نیروهایی که پرورش دادیم برای ساخت کمدی خیز برداشتیم اما آن هم به دلایلی میسر نشد. تا اینکه یک بار آقای توکلی به پشت صحنه خندوانه آمد، ایده این فیلم را برایم تعریف کرد و گفت میخواهم این فیلمنامه را بنویسم و بسازم. همان جا به او گفتم هر زمان خواستی «عزیز» را بسازی روی من حساب کن. این طور شد که چند سال بعد با هم این کار را ساختیم.عزیز برای من یک قصه اجتماعی روان در بستر منطقهای از ایران است که یکی از فرهنگهای اصیل و ریشهدار کشورمان را دارد. قصه عزیز یک اتفاق ملموس برای جامعه و خانواده است به همین خاطر من راغب شدم تهیهکنندگی این کار را به عهده داشته باشم.
پیام اصلی «عزیز» برای مخاطب چیست؟
عزیز یک اتفاق با ابعاد مختلف است. یک بخشی از آن به روایت و اهمیت عشق میپردازد و پیام اصلی ما این است که عشق فراموشیناپذیر است. ما پس از این فیلم درک میکنیم در سختترین شرایط مثل آلزایمر که حتی خاطرات و هویت آدم را میگیرد، عشق از بین نمیرود. از طرف دیگر این فیلم به اهمیت خانواده میپردازد. آدمی که در بحرانها خانواده را ندارد با فردی که در شرایط مختلف و با تمام اختلاف نظرها خانواده را در کنارش دارد، بسیار متفاوت است. در واقع دغدغههای انسانی و اجتماعی «عزیز» قابل توجه است. متأسفانه جمعیت کشور ما به سمت سالمند شدن میرود و به هر حال ماجرای سالمندان و آلزایمر مهم است. ما باید با آنها زبان مشترک پیدا کنیم. ارزش هویت و فرهنگ بومی نیز یکی دیگر از پیامهای این فیلم است. خردهفرهنگهای کشور ما هر کدام یک وجه اساسی دارد و باید به آن توجه شود. آخرین نکتهای که باید بگویم هم این است که «عزیز» به انسان یادآوری میکند هر گاه نسبت به حقایق عالم پذیرش پیدا کند میتواند مسیرش را ادامه دهد و موفق شود.
با توجه به اینکه عزیز یک فیلم مادرانه است، چه ملاکی برای انتخاب نقش این بازیگر داشتید و چرا از یک بازیگر مطرح استفاده نکردید؟
در ارتباط با نقش «عزیز» باید بگوییم بازیگر این نقش به عمد یک نابازیگر انتخاب شد. ایشان یک معلم بازنشسته بود و به صورت عامدانه کسی را انتخاب کردیم که بازیگری نداند، آن هم به سه علت؛ نخست اینکه در این سن و سال بازیگر خوب در سینمای ایران کم داریم، مسئله بعدی ما گویش بود و سومین نکته که خیلی برای ما مهم بود عدم تسلط بازیگر به دوربین بود. در واقع میخواستیم نگاهش با دوربین آشنا نباشد تا بیماری آلزایمر دربیاید و ناخودآگاه انجام شود.
خانم محمدی بسیار بزرگوار و یک عزیز به تمام معنا برای کل تیم بود. تأسف ما اینجا بود که پیش از آماده شدن فیلم، ایشان به رحمت خدا رفتند و فرصت دیدن فیلم را نداشتند.
در ترکیب بازیگران این فیلم حضور بازیگران جوان و بومی را در کنار بازیگران مطرح شاهد هستیم. این ترکیب چطور انتخاب شد؟
بیشتر بازیگران ما محلی اما بسیار حرفهای بودند. اقتضای سینماست که به برخی از افراد تا آخر عمر اجازه خوب دیده شدن نمیدهد، اما نباید آنها را فراموش کنیم.
ما برای فیلم زبان گیلکی را انتخاب کردیم و با یک محدودیت انتخاب بازیگر مواجه شدیم و ترجیح دادیم همه به زبان گیلکی مسلط و بومی باشند. فقط با چند چهره از جمله آقای روزبه حصاری (انوش) و آزاده صمدی (مرضیه) که به زبان شمالی تسلط داشتند گفتوگو کردیم. در جلسات دورخوانی هم بررسی بسیار داشتیم و دیدیم هیچ اشکالی در لهجههای گیلانی وجود ندارد و محلیها پذیرفته بودند.
تنها یک کاراکتر ما به زبان غیر گیلکی صحبت میکند که ایشان هم به این زبان مسلط است اما زبان عامه را انتخاب کردیم چون خواستیم بگوییم گاهی نسلهای جدید به زبان غیربومی صحبت میکنند و به این ترتیب خطر فراموشی زبان بومی وجود دارد.
درباره فیلم از کند بودن ریتم داستان و عدم توسعه کامل شخصیتها صحبت شده است. موضع شما درباره این نظر چیست؟
نقدها برایمان اهمیت دارد اما من موافق ریتم کند فیلم نیستم. زمانی که قصه در یک محیط سنتی و خانوادگی میگذرد باید ریتم معقولی برای قصهگویی داشته باشد. اتفاقاً پیرنگهایی که برای قصه ریختیم بسیار کمرنگ و گذراست تا اضافهگویی نکرده باشیم. ما پلان دورریز در فیلم خیلی خیلی کم داریم یا به عبارتی اصلاً نداریم! هر قصهای به فراخور داستان ریتم خاصی را میطلبد و به ریتم عزیز فکر شده و در تدوین، تمام چیزهایی که به کار آسیب میزد و زائد بود را حذف کردیم.
یکی از ویژگیهای متمایز فیلم عزیز، استفاده از مکان خاص برای روایت داستان است. با توجه به محدودیتهای تولید، آیا در طول فیلمبرداری با چالش خاصی روبهرو بودید؟
ما فکر میکنیم خارج از تهران همیشه تولید سختتر است! اما این تلقی اشتباهی است. تولید در شهرستان خیلی وقتها آسانتر است و به ما کمک میکند. به این دلیل که همه عوامل کنار هم و در یک مجموعه اقامتی هستند. به این شکل وقت زائد کمتری میگذرد. رفت و آمد و حل موضوعات هم در خارج از پایتخت راحتتر است. پیچیدگی اداری در شهرستانها وجود ندارد. به نظر من در سایر شهرها که شناخت افراد از هم بیشتر است و موضوعات به صورت محلی حل میشود ساخت فیلم راحتتر است. در عزیز هم ما چالش و سختی داشتیم اما در مجموع از اینکه در لنگرود فیلممان را ساختیم بسیار شانس آوردیم و تجربه بسیار دلچسبی بود.
فیلم شما به طور مشخص به مسائل اجتماعی پرداخته است. با توجه به حساسیتهای اجتماعی آیا در تولید و اکران فیلم با چالشهای خاصی روبهرو شدهاید؟
چالش اصلی ما عدم مفاهمه با عزیزان شورای پروانه ساخت در زمان تولید در سازمان سینمایی بود. ابتدا ما فیلمنامه را ارائه کردیم، 18 ایراد گرفتند و ما آنها را کاملاً برطرف کردیم تا به چالش نخوریم و پروژه در آرامش پیش برود. پس از اصلاحات مجدد به ما اعلام شد به کار پروانه نمیدهیم. این زمانی بود که بخشی از فیلمبرداری شروع شده بود. برای اکران هم حدود یک سال زمان برد تا پروانه نمایش گرفتیم! و شگفتی اینجا بود که ما بدون یک پلان حذفی پروانه نمایش گرفتیم. حتی این پرسش برای خودمان ماند که اگر نیاز به حذفیات بود چرا باز پروانه نمایش دادند!
به نظر میرسد عزیز وضعیت اکران خوبی ندارد و سانسهای محدودی به آن تعلق گرفته. این موضوع در دیده شدن فیلم و بازگشت سرمایه چه تأثیری داشته است؟
دقیقاً همین طور است. بیشتر مخاطبان ما در شهرهای مختلف برای دیدن فیلم دچار چالش شدهاند چون سانسهای خوبی به فیلمهای اجتماعی تعلق نمیگیرد. البته تلویزیون چند روزی است برای چند فیلم اجتماعی که در حال اکران است یعنی «پروین»، «عزیز» و «باغ کیانوش» تیزر تبلیغاتی داده که همین موضوع مثبت و کمککننده است. تیزر تبلیغاتی تلویزیون نفس تازهای به سینمای اجتماعی میدهد. عامه مردم خبر از آمدن و اکران کار تازه در سینما ندارند و به واسطه تبلیغات صداوسیما مطلع میشوند. اگر صداوسیما به صورت حمایتی تبلیغاتی را به فیلم اختصاص ندهد، باید هزینه گزافی بابت تبلیغات یک فیلم صرف شود تا مخاطب فقط مطلع و به فروش فیلم کمک شود! مشکل اساسی سینمای ما اکران است. اکران نامناسب بودجه را به سرمایهگذار برنمیگرداند.
در حال حاضر آسیب جدی سینمای اجتماعی چیست و راهکار را در چه چیزی میبینید؟
وضعیت اکران سینما و تبلیغات حمایتی صداوسیما به شکل جدی به بدنه سینمای اجتماعی ما کمک میکند. سینمای اجتماعی دچار چالش بسیار جدی شده است. به هر حال سینمای اجتماعی سینمایی است که اغلب آثارش بدون حمایت مجموعه و سازمانها تولید میشود.
از طرفی ساخت اثر در این سالها هم بسیار گران شده، ارزانترین کار بدون بازیگر چهره و در کوتاهترین زمان، بدون ویژوال زیر 10 میلیارد ساخته نمیشود. به عبارت دیگر کف فیلمسازی در ایران 10 میلیارد شده که شاید همان هم در حد تلهفیلم باشد، پس سینما به خصوص ژانر اجتماعی حمایت ویژهای میخواهد.
البته ما با فیلمهای سطحی ذائقه مخاطب را تغییر دادیم. در برههای فیلم اجتماعی خوب عرضه نشد و مخاطب نیاز خودش را روی سینمای اجتماعی روز دنیا و سینمای کمدی ایران متمرکز کرد. ما با عرضه آثار سخیف در حال نابودی سینمای اجتماعی ایران به دست خودمان هستیم.یکی از متهمان اصلی این موضوع هم حوزه اکران است. حداقل کار این است که سینماهای دولتی و نیمهدولتی از آثار اجتماعی حمایت بیشتر و بهتری کنند. متأسفانه بسیاری از فیلمها دچار کمبود سانس هستند و همین موضوع مخاطبگریزی میآورد.
خبرنگار: لیلا نوعی