فریبا نظری، جامعهشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت: «مهاجرت شروع کردن همهچیز زندگی از ابتداست، همه چیز از نو، مانند کودکی که تازه میخواهد سخن گفتن، راه رفتن، غذا خوردن و ارتباط برقرار کردن را آغاز کند و این بسیار دشوار است».
این جملهای است که بسیاری از ایرانیان مهاجر در توصیف مهاجرت از وطن به مقصد کشوری دیگر، آن را به زبان میآورند.
همه چیز را از نو شروع کردن کار بسیار سختی است، آن هم در جغرافیا و فرهنگ متفاوتی که بسیاری از عناصر ملموس و ناملموس آن با جغرافیا و فرهنگی که مهاجران سالها در آن زندگی کرده و با آن خو گرفتهاند بسیار متفاوت است.
این تفاوت طیف وسیعی از عناصر را در بر میگیرد: زبان، دین و مذهب، قوانین، عرف، آداب و رسوم، خرده فرهنگ گروههای مختلف، حتی غذا و سبک غذایی که در ابتدا موضوع مهمی بنظر نمی رسد اما پس از چند روز اهمیت خود را به رخ مهاجران میکشد.
بخش دیگری از دشواری از نو شروع کردن زندگی مهاجران در سرزمینی دیگر، رفع نیازهای زیستی اولیه برای بقا و زنده ماندن است. این افراد باید بتوانند به خوراک و سرپناه و لباس و دارو و درمان دسترسی داشته باشند و دسترسی به این موارد در ازای داشتن شغل و درآمد امکان پذیر است. و غالباً داشتن شغل و درآمد پایدار و کافی از مشکلات بسیار جدی و اساسی مهاجران بهویژه در آغاز رسیدن به مقصدی جدید است.
با افرادی که ظرف یک دههی گذشته از ایران مهاجرت کردهاند، گفتوگوی پراکنده و دوستانه ای داشتهام؛ از جمله طی گفتوگو با مهاجر ایرانی که شاعر و روزنامهنگار است به جمله قابل درنگی برخوردم:
«کشورها دو چهره دارند، یک چهرهی نمایشی برای جهان و یک چهرهی واقعی که برای مهاجران بیش از هرکسی عینیت مییابد.
از ویژگیهای این چهرهی واقعی و عینی، نگرش نامطلوب مردمان کشورها به اتباع مهاجران کشورهای دیگر به سرزمین خود است که ایشان را معمولا عناصر غیرخودی و تحمیلی محسوب میکنند».
مهاجر دیگری که یک نویسنده و هنرمند ایرانی است و به اروپا مهاجرت کرده است از حس تعلیق و بیگانگی مهاجران در مقصد جدید زندگی، حس دشوار کسب هویت جدید شهروندی سخن میگوید.
او میافزاید: در کنار این احساسات ناخوشایند، مهاجران با شرایط عینی دشواری یافتن شغل، دسترسی سخت و زمان بر به خدمات دارو و درمان، هزینههای بالای اجاره مسکن و تهیه غذایی ارزان و با کیفیت مطابق با ذائقه و سبک غذایی خود؛ در هر شبانه روز مواجه هستند. در واقع مهاجران هر روز برای بقا و زنده ماندن درحال جنگ اند!
برخی مهاجران با داشتن تخصص و سرمایهی تحصیلی و اقتصادی بالا، به دلیل برچسب دائمی مهاجر بودن، به منزلت اجتماعی که در وطن خود داشتهاند دسترسی مجدد ندارند و یا با تأخر زمانی بدان دست مییابند. و این شکاف منزلتی یا نزول منزلت اجتماعی در جامعهی مقصد نسبت به وطن و جایی که از آن مهاجرت کردهاند؛ یکی از چالشهای مهم در دوران جدید زیست آنها پس از مهاجرت است.
دلتنگی برای خاطرات بهجای مانده در وطن جایی که مهاجران در آنجا متولد شده و بزرگ شدهاند و دوری از خانواده و دوستان و آشنایان قدیمی، از مشکلات مشترک تقریباً همهی مهاجران است؛ حتی افرادی که ممکن است هیچ یک از کمبودها و چالش های ذکر شده در سطور بالا همچون شغل و مسکن و درآمد پایدار را نداشته باشند.
بدیهی است همهی اینها که اشاره شد در گروههای سنی، جنسی، طبقاتی و بنا بر علت و انگیزه مهاجرت؛ وضعیت و شرایط متفاوتی خواهد داشت.
مهاجرت امر پیچیده و سختی است که مهاجران را درگیر فرآیند زندگی در شرایط ناشناخته و متفاوت از فرهنگ و جغرافیایی که در آن جامعه پذیر و فرهنگ پذیر شده اند، روبرو ساخته و آنها را با چالشها و شرایط عینی و ذهنی دشواری برای بقا مواجه میکند.»
انتهای پیام