شناسهٔ خبر: 70642497 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

اختلاف اقوام درباره آب بالا گرفت!

محمد درویش، کنشگر محیط زیست در گفت و گو با اطلاعات گفت: مطابق سند ملی دولت‌ها حق ندارند هیچ سدی بسازند اما....

صاحب‌خبر -

اطلاعات نوشت: محمد درویش، کنشگر محیط زیست، پژوهشگر و روزنامه نگار است. صریح در مورد معضلات محیط زیستی صحبت می کند و صریحتر از آن در مورد مخاطرات این حوزه هشدار می دهد. مخاطراتی مانند آلودگی هوا که تنفس یعنی بدیهی ترین حق حیات را برای  مردم دشوار کرده است. آنچه در این گفتگو برای ما بسیار حائز اهمیت بود خستگی ناپذیری انسانی است که بعد از سالها تلاش و دیدن حال امروز محیط زیست باز هم مطالبه گر است و از ما هم می خواهد چنین باشیم.

آنچه در ادامه می خوانید ماحصل گفتگوی ما با اوست.

*کشوربا   مشکلات و آلودگی‌های محیط زیستی مواجه‌است  واین   چقدر حاصل عملکرد مردم، سبک زندگی و مواجهه ما با طبیعت و چقدر حاصل عملکرد دولت‌هاست؟

دولت‌ها مثل والدین می‌مانند. اگر یک فرزندی به هر دلیلی خطا می‌کند شما نمی‌توانید آن فرزند را مستقل مورد عتاب و خطاب قرار دهید. بستری که آن فرزند در آن رشد کرده، مواجهه اولیاء و تمهیدات تشویقی و تنبیهی وقتی نباشد، نتیجه، عملکرد فرزند است. در ماجرای محیط زیست و آلودگی‌ها هم   مردم را مقصر نمی‌دانم. این مردم همانی هستند که وقتی مشکلی مثل آتش‌سوزی، سیل و زلزله ایجاد می‌شود، همه زندگی خود را برای کمک به یکدیگر می‌گذارند. در   آتش سوزی سال گذشته جنگل‌ها، مردم میلیاردها تومان برای خرید تجهیزات هزینه کردند و حتی برخی تا ۹۰ درصد دچار سوختگی شدند. اگر اعتماد،درایت و مدیریت باشد، مساله محیط زیست برای مردم بسیار حائز اهمیت است. اگر امروز با انبوه مشکلات محیط زیستی مواجهیم، حتماً و حتماً مشکل ناشی از مقررات نارسا و مجریانی هستند که حتی قوانین خوب را نتوانسته‌اند به درستی اجرا کنند.
 

قانون مدیریت پسماند را از سال ۱۳۸۴ داریم که روی زمین مانده است. قانون هوای پاک را داریم که از سال ۱۳۹۶ ابلاغ شده است و اجرا نمی‌شود.  اصل ۵۰ قانون اساسی را داریم که حفظ محیط زیست را لازمه حیات اجتماعی روبه‌ رشد مردم ایران می‌داند که بر اساس آن هر شخص حقیقی و حقوقی که عملکردش منجر به تخریب غیرقابل جبران محیط زیست شود، مرتکب جرم شده و دادستانی باید ورود کند. از نظر من مردم در وضع پیش آمده   بسیار کم مقصرند. وقتی قوانین و مقررات و تمهیدات فرهنگی و رسانه‌ای برای برخی مقررات راهنمایی و رانندگی به درستی اجرا شد، مردم به آنها تن دادند.   در کیش مردم از دوچرخه استفاده می‌کنند یا کسی از ماشین زباله نمی‌ریزد، چون   آنجا با سندرم «پنجره شکسته» (نادیده گرفتن خطاها و گسترش آن) مواجه نیستید. این سندرم در سطح شهر و کشور به شدت انگیزه‌ها را می‌گیرد. همسایه من   پرمصرف   است و من در مصرف آب رعایت می‌کنم ، در نهایت هزینه آب را تقسیم بر تعداد واحدها می‌کنند، چون وقتی قرار است پروانه پایان کار ساختمان بدهند، شرط آنکه هر واحدی یک کنتور آب داشته باشد، وجود ندارد. شرط آنکه در ساختمان‌ها پنل‌های خورشیدی طراحی شود، وجود ندارد؛ در نتیجه چه انگیزه‌ای برای نداشتن هدررفت انرژی در مردم باید وجود داشته باشد؟ اگر این مقررات که در مبحث ۱۹ ساختمان هم دیده شده است، اجرا  می‌شد، بسیاری از تخلفات اتفاق نمی‌افتاد. پس نباید انگشت اتهام را به سمت مردم نشانه رفت.

*وقتی به سخنان مسئولان  به طور مثال در یک رویداد مهم مانند افتتاحیه نمایشگاه محیط زیست در همین هفته های اخیر گوش می دهید، برداشت شما به عنوان مخاطب چنین است که هنوز دولتها به نقش و سهم خود در به وجود آمدن شرایط کنونی واقف نیستند. در چنین شرایطی  چگونه و چه زمانی باید امیدوار باشیم که دولت‌ها می‌خواهند مسئولیت خود را در قبال این موضوع بپذیرند؟

البته در انتهای همین رویداد که شما به آن اشاره داشتید، آقای معاون اول رئیس جمهوری گفت که باید به حال وضع محیط زیست و منابع طبیعی گریست. البته که باید گریست ولی باید به حال آن مسئولانی   که کمترین نشانه‌های تدبیر در عملکردشان نیست و بخش بزرگی از بحران کنونی این سرزمین متعلق به عملکردهای نابخردانه دولت‌هاست.

معاون اول رئیس جمهوری ابتدا باید از وزیر کشور سئوال کند که فرآیند تصویب و ثبت مجوز یک تشکل مردم نهاد محیط زیستی چرا این اندازه طول  می کشد؟ چرا دولت‌ها   نگاه‌های امنیتی روی تشکل‌های مردم نهاد دارند؟ دولت باید علاقه‌مندانی که مایلند بخشی از بودجه و وقتشان را برای اعتلای تاب آوری این سرزمین بگذارند، روی سرشان بگذار دو اگر تخلفی هم صورت گرفت مثل هر شخصیت حقیقی و حقوقی دیگری با او برخورد کنند نه این که چنان سخت بگیرند که طرف عطای کار را به لقای آن ببخشد. بیش از ۸۰ درصد تشکل‌های مردم نهاد ثبت شده در تهران نتوانسته‌اند یا نخواسته اند   مجوز بگیرند. با نگاه‌های امنیتی، نرخ مشارکت مردم کاهش می یابد، پس طبیعتاً در این شرایط مردم هم دولت‌ها را کنار می‌نهند و این یعنی سوزاندن سرمایه اجتماعی.  پس به مدیرانی نیاز داریم که شجاعانه به نقص‌های سیستم اعتراف کنند و   راهکار ارائه دهند.

*اکنون در دنیا بحران‌های محیط زیستی به شدت مورد توجه‌است چون عواقب بسیار قابل توجهی دارند. چطور بحران‌هایی محیط زیستی به بحران‌های امنیتی تبدیل می‌شوند؟ چطور مهاجرت‌های گسترده ناشی از معضلات محیط زیستی می‌تواند کشور را با خطر مواجه کند؟

خوشبختانه لازم نیست   چرخ را از اول اختراع کنیم. مثلاً در معضل پسماند   به اتحادیه اروپا یا   چین نگاه کنید که بحران زباله را چطور حل کردند. تکنولوژی پیشرفت‌های زیادی داشته است. زباله سوزهای دوستدار محیط زیست و  روش‌هایی مانند «هاضم» را داریم که می‌تواند بخش قابل توجهی از زباله‌ها را بازیافت و در اقتصاد چرخشی از آن استفاده کند ولی ما به بدترین و بدوی ترین شکل ممکن با مساله پسماند برخورد می‌کنیم. یعنی محوطه‌هایی درست کردیم و زباله‌ها را در جاهایی مانند جنگل‌های ارزشمند هیرکانی   که در یونسکو به عنوان میراث طبیعی ثبت شده است، رها می‌کنیم!

در بندر «کیاشهر» سایت تکثیر ماهیان خاویاری   داریم ولی کنارش زباله‌ها را دفن می‌کنیم که شیرابه‌های آن وارد همان سایت می‌شود و در نتیجه ماهیان خاویاری که به شدت به آلودگی هوا و آب حساسند، از بین می‌روند! چطور نمی‌توانیم یک تصفیه خانه برای شیرابه‌ها ایجاد کنیم در حالی که در برنامه پنجساله چهارم توسعه دولت ها مقید شده بودند که در همه سکونتگاه‌های ساحلی، تصفیه‌خانه بسازند و اجازه ندهند که شیرابه‌ها وارد منابع آب‌های سطحی و زیرزمینی شود.

در   گیلان میانگین ریزش‌های جوی چهار برابر نیازهای مردم است ،یعنی قاعدتاً اگر قرار است مشکل کم آبی داشته باشیم، گیلان باید آخرین استان  باشد ولی   در گیلان مشکل آب داریم.  شگفت آور   است که در برخی از شهرهای   گیلان مثل «رودسر» آب جیره بندی باشد و بحران کمبود آب در بخش کشاورزی داشته باشیم. وقتی از مسئولان سئوال می‌کنیم که چرا چنین است  پاسخ می‌دهند که در گیلان آب هست ولی کیفیت ندارد، چون شیرابه‌ها، فاضلاب و پساب وارد سفره‌ها و منابع آبی می‌شود و در نتیجه آب از کیفیت افتاده است و   مجبوریم برای تامین آب شرب و کشاورزی در بالا دست سد بسازیم، میلیون‌ها هکتار جنگل را تخریب کنیم و صدها هزار درخت را از بین ببریم، نرخ فرسایش را افزایش دهیم تا بتوانیم آب شرب تامین کنیم.

سدهایی که در «شفارود»و «پل رود»، «راسک» ساخته شده و همین طور   گیلان را به کارگاه سدسازی تبدیل کرده‌اند؛ ولی راه‌اندازی تصفیه‌خانه بندرانزلی بعد از سال‌ها چنان به تاخیر افتاده است که اولین دوره کارکنان آن بازنشسته شده‌اند. وقتی از مسئولان می‌پرسند چرا؛ می‌گویند چون ۴۰۰ میلیارد تومان بودجه لازم دارد که اختصاص نمی‌یابد. سئوال اینجاست که برای ساخت این سدها چقدر هزینه می‌کنید؟ پاسخ: سالی ۶ هزار و پانصد میلیارد تومان  . پس چگونه است که چنین هزینه‌ای برای ساختن سدها دارید ولی این هزینه اندک را برای راه‌اندازی تصفیه خانه بندر انزلی ندارید؟

مساله اینجاست که بخش‌هایی در کشور   با لابی‌های پرقدرت از ناکارآمدی بخش‌هایی دیگر نهایت سوء استفاده را می‌کنند. سازمان برنامه و بودجه به عنوان تفکر خردمند نظام باید مقابل این حیف و میل بایستدو   دستور دهد تا زمانی که یک لیتر آب تصفیه نشده روی زمین وجوددارد، هیچ کس حق ندارد سراغ سدسازی یا شیرین‌سازی آب  دریا برود.

*به این شکل سدسازی به ویژه در شمال کشور   واقعاً ضرورت دارد؟

اگر آب  همه رودخانه‌های ایران   را درطول یک سال مهار کنیم، ۶/۴۷ میلیارد مترمکعب می شود.   مخازنی که  برای این سدها ساختیم  گنجایش  ۵۵ میلیارد مترمکعب آب رادارد.   مخازنی   نیمه کاره   دارای ۸ میلیارد مترمکعب حجم برای ذخیره آب است و تا افق ۱۴۲۰ هم قصد داریم حجم این مخازن را به ۱۳۰ میلیارد مترمکعب برسانیم. این یعنی قصه شاه سلطان حسین که به یکی گفت آن جایی که چاه حفر می‌کنید، آب ندارد، گفت مهم نیست، برای ما نان که دارد!

یعنی مسئولان صنعت سدسازی به خوبی می‌دانند که دو سوم این سدها هرگز آبی نخواهند داشت؛ در حالی که   چند برابر بودجه آموزش و پرورش صرف ساختن این سدها می‌شود. در طول تاریخ وزارت نیرو فقط یک وزیر به نام «چیت‌چیان» -در دولت یازدهم -شجاعت پیدا کرد و این موضوع را گفت که گفته می شود منجر به برکناری او شد.

از این مساله شگفت‌آور آنکه سال گذشته سندی توسط رئیس جمهوری سابق  در حضور رئیس مجلس و سایر مسئولان ابلاغ شده به نام «سند ملی امنیت غذایی ایران» که بر اساس آن تا سال ۱۴۱۱ باید ۳۰ میلیارد مترمکعب در مصرف آب در بخش کشاورزی صرفه‌جویی کنیم یعنی مصرف آب از ۸۱ میلیارد مترمکعب باید به ۵۱ میلیارد مترمکعب کاهش یابد. علاوه بر این میزان ناترازی آبخوان‌ها که   ۱۵۰ تا ۵/۱۵۱ میلیارد مترمکعب است باید به ۱۵ میلیارد مترمکعب کاهش یابد.

علاوه بر آن   باید ۱۵ میلیارد مترمکعب آب در بخش خدمات، صنعت و شرب صرفه‌جویی کنیم. یعنی اگر بخواهیم منبع جدید آب برای شرب یا کشاورزی تعریف کنیم باید از محل صرفه‌جویی مطابق سند ملی امنیت غذایی باشد نه این که دوباره سد بسازیم، طرح انتقال آب را اجرا یا آب دریا را شیرین کنیم.   مطابق این سند، دولت‌ها حق ندارند هیچ سدی بسازند و هیچ طرح انتقال آبی را اجرا کنند ولی هم  اکنون در اصفهان مسیر رودخانه «ماربر» را تغییر می‌دهند و سد «ماندگان» می‌زنند چون اصفهان با کمبود آب شرب روبرو  ست.

در واقع یکی از سرشاخه‌های اصلی کارون را خشک می‌کنند تا زاینده‌رود   دوباره احیا  شود در حالی که اصفهان ۵/۲ تا ۳ میلیارد مترمکعب آب از چاه‌ها برای کشاورزی برداشت می‌کند و در عین حال دارای بزرگترین صنایع است و طبق سند ملی امنیت غذایی فقط با ۱۰ درصد صرفه‌جویی کل نیاز حقابه زاینده رود تامین می‌شود. چگونه است که دستگاه‌های متولی مثل محیط زیست اجازه می‌دهند یا سازمان برنامه و بودجه برای اجرای چنین تخلفاتی بودجه می‌دهد؟ قسمتی از آن به رکن چهارم دموکراسی یعنی رسانه‌ها برمی‌گردد که وظایفشان را به درستی انجام نمی‌دهند.

رسانه‌ها باید از مسئولان محیط زیست سئوال کنند که   چگونه طرح سد ماندگان به کمیته ارزیابی محیط زیست ارجاع شده است؟ نه فقط این سد بلکه بیش از ۵۰ سد دیگر در کمیته ارزیابی در حال بررسی است. محیط زیست هم  اکنون باید به استناد سند امنیت غذایی جلو  سدسازی را بگیرد و همین هزینه را در اصلاح شیوه‌های کشاورزی و بازچرخانی آب صرف کند.

 ۱۰ میلیارد مترمکعب فاضلاب رها شده داریم که منابع آبی را آلوده می‌کنند. سازمان محیط زیست چرا مقابل این تخلفات سکوت می‌کند؟ برای تصفیه یک لیتر آب، یک پنجم هزینه شیرین سازی آب از خلیج فارس و دریای عمان، لازم است، ولی   ۳۵۰ هزار میلیارد تومان هزینه می‌کنیم که آب را شیرین و از دریای عمان به مشهد منتقل کنیم؛ در حالی که یک پنجم این رقم کافی است تا تصفیه‌خانه‌های «کشف رود» در خود مشهد راه‌اندازی   تا نیاز آب شرب و کشاورزی، صنعت و فضای سبز مشهد تامین شود. از ۱۲ هزار لیتر بر ثانیه نیاز آب شرب مشهد فقط یکهزار لیتر آن تصفیه می‌شود یعنی ۱۱ هزار لیتر آن به صورت خام وارد کشف رود می‌شود  که ۷ هزار هکتار اراضی کشاورزی با این آب خام آبیاری می‌شود و رب یک کارخانه خاص را تولید و همه کشور را با این سونامی سرطانی درگیر می‌کنندو بعد از افزایش هزینه‌های سرطان و ناراحتی‌های گوارش صحبت می‌کنیم.

سازمانی که متولی حفظ محیط زیست و حفظ آب،خاک و هوای ماست، بودجه امسال آن ۶/۳ همت است ،در حالی که سازمانی که متولی درمان ایرانیان است، بودجه امسال آن بیشتر از ۵۰۰ همت است. وقتی شما به دستگاهی که متولی محیط زیست است توجهی نمی‌کنید و آن را فقیر و ناکارآمد نگه می‌دارید، نتیجه گسترش بیماری‌ها، هزینه‌های درمان و افتخار به ساخت بزرگترین بیمارستان خاورمیانه است. شما در همه خیابان‌ها داروخانه می‌بینید ولی در کدام خیابان، موزه، کتابخانه و باشگاه ورزشی می‌بینید؟ کشوری که تعداد داروخانه‌هایش بیشتر از کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مدارس و باشگاه‌های ورزشی اش باشد، در مسیر توسعه پایدار حرکت نمی‌کند.

*به طور قطع بحران‌های محیط زیستی آسیب‌های اجتماعی در پی دارد. از این منظر   دارای چه وضعیتی هستیم؟

اخیراً   در جلسه دفاع   پایان نامه‌ای در مقطع کارشناسی ارشد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران حاضربودم. موضوع بررسی اثرات طرح‌های انتقال آب در مرکز ایران روی کدورت اقوام ایرانی بود. نتایج تکاندهنده بود. تا ۴۵ درصد خشونت بین اقوام ایرانی در اثر طرح‌های انتقال آب افزایش پیدا کرده است.

یعنی هموطنان ما در چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان به جان مردم اصفهان، یزد و کرمان افتاده‌اند. این حاصل  ضعف تدبیر مسئولان ماست. چرا شما برای احیای یک رودخانه می‌خواهید رودخانه دیگری را خشک کنید؟ اصفهانی ها برای اجرای طرح «بن ـ بروجن» (طرح انتقال آب از حوضه آبریز زاینده رود به کارون) عصبی‌اند و به جای آن طرح‌های دیگر انتقال آب به زاینده رود را دنبال می‌کنند. این خیلی غم انگیز است که به دنبال تخلفی، دست به تخلف دیگری بزنید. تبعات امنیتی این مسائل جنگ آبی است که سال‌های سال است بزرگان نسبت به آن هشدار می‌دهند.

*سازمان حفاظت محیط زیست که در راس آن معاون رئیس جمهوری قرار دارد، بدون آنکه ساختار وزارتخانه‌ای داشته باشد، چطور می‌تواند مقابل این تخلفات بایستد؟

از نظر قانونی هیچ مشکلی نیست. در طول تاریخ سازمان  یک باراتفاق افتادکه   در دولت اول آقای روحانی، معاون محیط زیست طبیعی   سازمان  محیط زیست به شورای نگهبان نامه نوشت و اعلام کرد طرحی که نمایندگان مجلس در مورد برداشتن موانع نظارتی محیط زیست روی معادن تصویب کرده‌اند اگر اجرا شود منجر به تخریب غیرقابل جبران محیط زیست خواهدشد و مطابق اصل ۵۰ قانون اساسی، جرم است. شورای نگهبان به استناد این نامه، طرح را برگرداند تا اصلاح شود  ولی بعد از آن چه شد؟ همان معاون برکنار شد.  

سازمان محیط زیست در قواره دولت‌ها، حیاط خلوت محسوب می‌شود. قدرت اجرایی سازمانی که در راس آن معاون رئیس جمهوری است بیشتر از  وزراء است. دوبار در ۱۰ سال اخیر، نمایندگان مجلس پیشنهاد حذف سازمان محیط زیست را دادند چون دست و بالشان را در جاهایی بسته است. اصفهان رودخانه‌ای به نام زاینده رود داشت که ۸۰۰ میلیون مترمکعب آب آورده طبیعی آن بود و بر اساس نظامنامه‌ای که «شیخ بهایی» تنظیم کرده بود، ۷۰ هزار هکتار اراضی کشاورزی در این منطقه بود و یک صنعت متناسب هم داشت و رونق آن هم بر اساس گردشگری بود. آثاری مانند «منارجنبان» ، «چهلستون» ، «نقش جهان» ، «سی و سه پل» و «عالی قاپو» را داشت. وقتی «خوان کارلوس» پادشاه اسپانیا به اصفهان رفته   بود گفت    اگر هر کدام از این آثار در اسپانیا بود بی‌شک   ثروتمندترین کشور اروپا می‌شد.   ما چه کردیم؛ طرح انتقال آب از سرشاخه‌های کارون را اجرا کردیم.   

 بعد یکی از آب‌برترین صنایع دنیا یعنی صنایع ذوب آهن و فولاد مبارکه را کنار زاینده رود احداث کردیم و   علاوه بر کوهرنگ ۲ و ۳، «خدنگستان»، «چشمه‌ لنگان» را اجرا کردیم و داریم روی «بهشت آباد»، «خرسان ۳» و سد «ماندگان» کار می‌کنیم. دائم به اصفهان آبرسانی می‌کنیم و از آن طرف مقداری از این آب را به یزد و کاشان بردیم تا صنایع را مستقر کنیم و مقداری را هم در قالب طرح بن ـ بروجن به استان چهارمحال و بختیاری بردیم.     میلیاردها تومان پول خرج می کنید و آب را از سرشاخه کارون به زاینده رود می برید و دوباره میلیاردها تومان پول خرج می کنید و آب را از زاینده رود به کارون انتقال می دهید؟ چرا؟براساس کدام منطق وتفکر؟پیرو همین طرح‌های انتقال آب، بسیاری از هموطنان ما   در زاگرس    بیکار شده اندو به اصفهان مهاجرت کرده اند وطبیعی است  نیاز ایجاد می‌شود و ما باز هم می‌گوییم اصفهان نیاز به آب دارد.

به اندازه یک رودخانه طبیعی مثل زاینده رود طرح‌های انتقال آب اجرا کردیم. اکنون این رودخانه همیشه خشک است و یک بحران اجتماعی به نام «فرونشست» ایجاد شده و ترک‌ها به سمت مرکز شهر می‌رود و هوا به شدت آلوده است. تعداد واحدهای صنعتی که در   اصفهان مجوز گرفتند برابر با ۸۶۰۰ واحد است ،در حالی که کل واحدهای صنعتی در نیمه شرقی ایران یعنی خراسان، سیستان و بلوچستان و کرمان،   ۲۰۰۰ واحد است یعنی در وسعت کوچکی از این کشور، یک چهارم واحدهای صنعتی را قرار داده ایم که شامل  ۶درصد خاک ایران   است.چرا؟

چون ۴۰ درصد مدیران نظام از اصفهان هستند. این دوستی خاله خرسه است، این خیانت و جنایت است. همین بلا را می‌خواهند با طرح‌های انتقال آب سر سمنان بیاورند ؛چرا؟چون دو رئیس جمهور   از سمنان بوده اند. این در شرایطی است که مردم سیستان و بلوچستان سوخت بر هستند    چون مردم کار ندارند. اکنون اصفهان یکی از آلوده‌ترین شهرهای جهان ازنظرهو است. این خدمت است؟ از آن بدتر اردکان یزد است که گاهی شاخص آلودگی هوای آن از ۶۰۰ هم بالاتر می‌رود! کل جمعیت شهر اردکان ۸۰ هزار نفر است، چه کاری باید انجام داد که آلودگی را در چنین شهری به این حد رساند؟ این نوعی معجزه معکوس است. «میلتون فریدمن»(اقتصاددان و نویسنده آمریکایی) می‌گوید که اگر اختیار دانه‌های شن را به یک مدیریت ناکارآمد بدهید در کمتر از پنج سال با کمبود شن و ماسه روبرو می‌شوید. این از نظر من «کسوف خرد» است. ما اصلاً نیاز به دشمن نداریم چون این  بی فکر ی‌ها خودش بدترین ضربه را به شاکله پایداری کشور می‌زند.

اینها   در حالی است  که در کشورهای همسایه  اتفاقات خوبی در همه حوزه‌ها به ویژه محیط زیست و استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر رخ می‌دهد.

  امارات متحده عربی بیش از ۳ ۸ هزار کیلومتر مربع وسعت دارد در حالی که اصفهان ۱۰۶ هزار کیلومترمربع وسعت دارد، ولی جمعیتی که در امارات ساکن هستند، سه برابر اصفهان است. در امارات نه عالی قاپو، نه زاینده رود، نه سی و سه پل و نه هیچ یک از این کهن بوم‌های ارزشمند و چشم‌اندازهای هوش ربای طبیعی که در شمال شرق اصفهان داریم، وجود ندارد. میانگین بارندگی امارات به اندازه یزد و دمای آن مانند خوزستان است و فقط شن و ماسه دارد ولی در سال ۲۰۲۳ میلادی درآمدش از تجارت غیرنفتی  ۹۵۳ میلیارد دلار بود، در حالی که کل فروش نفت ما ۱۱ میلیارد دلار است. اگر درایت به ما برگردد چه کشور بی‌نظیری خواهیم بود، اما متاسفانه رونق بسیاری از کشورهای منطقه از بی‌تدبیری   مدیران ماست. مثل مقایسه عملکرد سازمان محیط زیست و سودی است که مافیای بهداشت و درمان از تاثیر آلودگی‌ها بر سلامت مردم می‌برد.

*این   سئوال  مردم است که این مدیران یامافیایی که اشاره کردید در همین هوا نفس نمی‌کشند؟ چطور این مصائب فقط برای مردم است؟

فرزندان ۸ هزار نفر از مدیران ارشد ایران خارج از کشور زندگی می‌کنند. اینها فقط مدیران ارشدی هستند که از فیلترهای شورای نگهبان عبور کرده‌اند. امثال خانم دکتر شینا انصاری خیلی زحمت می‌کشند ولی با تلاش یک نفر که مسائل حل نمی‌شود .

باید کل سیستم حاضر به تغییر باشد. به طور مثال   به عنوان یک نفر در راس سازمان محیط زیست می‌خواهید مبلمان شهری را از «خودرو محوری» به «بوم محوری» تغییر دهید و مسیرهای ایمن دوچرخه‌سواری ایجاد کنید. یک نفر می‌گوید دوچرخه‌سواری بانوان   ایراد   دارد، در نتیجه طرح کاملا مسکوت می ماند. می‌خواهید تشکل‌های مردم نهاد را وارد میدان کنید، می‌گویند عوامل بیگانه   در قالب تشکل‌های مردم نهاد پروژه نفوذ اجرا می‌کنند. در مورد مدارس طبیعت و دیگر موارد هم همین طور.

* ولی شما به عنوان یک فعال محیط زیست و پژوهشگر حتماً راه حل‌هایی هم دارید. گلایه‌ها زیادند ولی راه‌حل‌ها کدام است؟

من همه این حرف‌ها را مستقیم به خانم انصاری، خانم مهاجرانی و آقای ظریف هم زدم و به عالی‌ترین مقامات هم گفتم. من خودم عضو کمیته انتخاب رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بودم. ۶ سال رئیس بخش پژوهش محیط زیست مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری بودم.

۱۵۰ کارشناس در دوره ریاست جمهوری آقای روحانی جمع شدیم و     «سند ملی امنیت غذایی» را تنظیم کردیم و گفتیم که باید به سرعت اقتصاد کشور را از یک اقتصاد «آب محور» جدا کنیم. رمز موفقیت‌ کشورهای عربی منطقه هم طراحی اقتصادی است که آب محور نیست و دنبال صادرات کشاورزی نیستند. این سند را البته آقای روحانی امضا نکرد ولی آقای رئیسی امضا کرد.  

در این سند آمده است که   باید به سمت کاهش ناترازی‌، کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی و افزایش تولید در واحد سطح   حرکت کنیم و نرخ فرسایش خاک را از ۱۶ تن در هکتار به ۱۳ تن  برسانیم. چگونگی همه این موارد هم با جزئیات کامل آورده شده است و فقط این سند باید اجرا شوداما وقتی با مسئولان صحبت می‌کنید می‌گویند کدام سند؟

*مگر سند چشم انداز ۲۰ ساله نبود و به امضای مقام معظم رهبری هم نرسیده است؟سال آینده سال پایانی اجرای این سند است و   باید کشور اول منطقه باشیم، چه شد؟

همان ۲۰ سال پیش به شاخص‌های این سند نزدیکتر بودیم تا امروز. پس ما راه حل‌ دادیم و رئیس جمهوری هم ابلاغ کرد ، اصل قانون اساسی هم برای حفاظت محیط زیست داریم ولی ضمانت اجرایی وجود ندارد. باید از فراکسیون محیط زیست مجلس، وزرای جهاد کشاورزی،نیرو، صمت و سایر مسئولان سئوال کنید که چرا سند امنیت غذایی اجرا نمی‌شود؟ همه ما از رسانه تا مسئولان در یک جو فراموشی گیر کرده ایم.

یک سال پس از ابلاغ این سند به آقای رئیسی گفتیم که شما باید   مقامی را معرفی کنید که مسئول گزارش عملکرد اجرای سند باشد. ایشان یک هفته قبل از ماجرای سقوط هلیکوپتر آقای «خیام نکویی» معاون وزیر جهاد کشاورزی وقت را معرفی کرد که با تغییر دولت همه چیز به فراموشی سپرده شد. به اندازه‌ای مشکلات در کشور وجود دارد که اولویتی برای محیط زیست نیست.

*اکنون دولت جدید   از حمایت محیط زیست صحبت می کند. در همین حوزه یکی از ایده‌هایی که مطرح است طرح انتقال صنایع به حاشیه آبی کشور است. آیا این ایده درستی است؟

وقتی  در کشوری که در کمربند خشک جهان قرار گرفته است،یعنی در عرض ۲۵ تا ۴۰ درجه نیم کره شمالی، جایی که میانگین بارندگی آن یک چهارم میانگین جهانی است و تبخیر دو برابری دارد، کلکسیونی از صنایع آب بر و انرژی بر برای تولید پول و ثروت مستقر کنید، دچارنوعی  نادانی  شده اید. شما در خوزستان کشت و صنعت نیشکر راه‌اندازی کرده‌اید در حالی که   دردنیا کشورهایی این صنعت را راه‌اندازی کرده‌اند که میانگین بارندگی بالای یکهزار میلیمتر در سال‌ دارند و میانگین بارندگی‌ ما کمتر از ۳۰۰ میلیمتر است.  

جنگل‌های هیرکانی را   می‌تراشیم و سیمان را به بزرگترین کشور جهان یعنی روسیه صادر می‌کنیم. یعنی روسیه خودش عقل ندارد که سیمان تولید کند؟!   کوه‌ها را می‌فروشیم که پول دربیاوریم. در کشوری که دچار ورشکستگی آبی است و بدترین موج فرو نشست را دارد، افزایش چند برابر صادرات محصولات کشاورزی واقعاً افتخار دارد!؟  باید به دنبال بالفعل کردن پتانسیل واقعی کشور در زمینه استحصال انرژی خورشیدی، انرژی بادی، زمین گرمایی و بیودیزل باشیم.

 می‌توانیم از محل سوزاندن زباله به روش اصولی، انرژی تولید کنیم. با توسعه زیرساخت‌های طبیعی، تاریخی و فرهنگی با توریسم سلامت و با کسب‌وکارهای سبز می‌توانیم تولید ثروت کنیم. می‌توانیم از محل دسترسی جمهوری‌های آسیای مرکزی به آبهای آزاد تولید ثروت کنیم. به مراتب جذابیت‌های ما از امارات بیشتر است.

صنایع ناکارآمد معضلی بزرگ برای محیط زیست هستند. فولاد ذوب آهن، ۱۲ برابر فولاد مبارکه آلایندگی دارد و میزان تولید آن در سال ۲ میلیون تن است، در حالی تولید سالانه فولاد مبارکه ۲/۷ میلیون تن   است؛ چون تکنولوژی فولاد مبارکه به مراتب بهتر و آلایندگی کمتری دارد.

* آیا   می‌توانیم با استحصال انرژی خورشیدی در مناطق کویری و کوهستانی، انرژی برق مورد نیازمان را تامین و نیروگاه‌ها را خاموش کنیم   ؟

سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ در گزارشی اعلام کرد که اگر پهنه‌ای به طول و عرض ۸۰۰ کیلومتر مربع یعنی در مساحت یک سوم خاک ایران، مجهز به پنل‌های خورشیدی شود، می‌تواند انرژی مورد نیاز یک سال همه مردم ساکن در پنج قاره جهان را تامین کند.

آن زمان که این گزارش منتشر شد، میانگین راندمان پنل‌های خورشیدی ۹ درصد بود و اکنون  نزدیک به ۳۰ درصد است. یعنی پنل های خورشیدی در پهنه‌ای به طول و عرض ۳۰۰ کیلومتر می‌توانند نیاز انرژی همه مردم جهان را تامین کند. ما می‌توانیم بزرگترین صادرکننده انرژی در جهان باشیم. هیچ جایی در جهان نیست که بتواند ادعا کند بیشتر از ایران دریافت انرژی خورشیدی دارد.   طبق برنامه پنجساله چهارم باید ۵ هزار مگاوات برق از انرژی خورشیدی تامین می‌کردیم. این قانون کشور بود  و اجرا نشده است؛چون تفکری در کشور وجود دارد که معتقد است چرا باید در حالی که نفت و گاز داریم به سراغ انرژی خورشیدی برویم؟ این تفکر، دشمن واقعی ایران است. امارات سال گذشته بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان به ظرفیت ۲ گیگا بایت را ساخت، در حالی که   نفت هم دارد.   عربستان قصد دارد تا سال ۲۰۳۰ نیروگاه ۳۰ گیگا بایتی با استفاده از انرژی خورشیدی بسازد.

*کشورهای همسایه برنامه‌های محیط زیستی فوق‌العاده‌ای دارند. به طور مثال در زمینه درختکاری و احداث جنگل هم اقدامات قابل توجهی  انجام می دهند. در حالی که ما   روز ملی درختکاری داریم ولی آیا واقعاً کاشت این همه درخت ثمراتی داشته است؟   این درخت ها کجا هستند؟

 دست کم به ۸ میلیارد  اصله درخت نیاز داریم  چون ۸ میلیون هکتار از جنگل‌های ما در یک صد سال اخیر از دست رفته است ،ولی مساله ما کاشت درخت نیست، مساله ما نگهداشتن درخت است. در طول سال‌های بعد از انقلاب ۵ میلیارد درخت کاشتیم. این درخت‌ها کجا هستند؟ درخت را می‌کاریم، بذر را می‌پاشیم و بعد هم خوراک دام می‌شود. وقتی در محلی درخت می‌کاریم باید آن محل ۱۰ سال قرق باشد درحالی که  هیچ طرحی برای قرق بعد از کاشت درخت نداریم. باید با جامعه محلی هماهنگ و معیشت جایگزین معرفی کنیم که مثلاً به جای گله‌داری، سراغ زنبورداری برود تا درختان‌  به ثمر بنشینند. یعنی حتی در مساله درختکاری هم فقط به اختصاص یک بودجه و خرج کردن آن برای یک کار بی‌ثمر می‌اندیشیم.

 *در   حوزه آلودگی هوا که به شدت با آن دست به گریبانیم، هر نهاد و دستگاهی مدعی انجام وظایف خود است ولی در نهایت این هوایی است که نفس می کشیم. شما عامل اصلی این آلودگی را چه می‌دانید؟

شرکت کنترل کیفیت هوای تهران در پژوهشی اعلام کرد که ریشه ۱/۸۲ درصد انتشار گازهای سمّی در تهران به وسایل متحرک برمی‌گردد. یعنی کمتر از ۱۸ درصد دیگر عوامل ثابت آلایندگی مثل کارخانه‌ها، آلاینده‌های خانگی و... در آلودگی هوای تهران دخیلند و در مورد ذرات کوچکتر از ۱۰ میکرون و ۵/۲ میکرون، ۸/۶۰ درصد وسایل متحرک تاثیر دارند و کمتر از ۴۰ درصد کارخانه‌ها و دیگر عوامل موثر ند.   اگر   قصد داریم مساله آلودگی هوا را حل کنیم ابتدا باید سراغ تغییر مبلمان شهری برویم .

باید کاری کنیم مردم از خودروهای شخصی و ترددهای موتوری کمتر استفاده کنند. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که   حمل و نقل عمومی به ویژه  ازنوع برقی را گسترش دهیم. مسیرهای ایمن برای دوچرخه سواری و مسیرهای جذاب برای پیاده روی ایجاد کنیم. ایران تنها کشور جهان است که در ۱۵ سال اخیر به نسبت ۱۵ سال قبل حجم سرمایه‌گذاری‌های آن برای گسترش حمل و نقل عمومی کاهش پیدا کرده و این همان پروژه نابودی ایران است.   دولت یازدهم ۲۵ میلیون تومان وام داد که مردم تحریم خرید خودروهای شخصی را بشکنند. آن زمان ۲۵میلیون تومان، ۷۰ درصد قیمت خرید خودرو بود. اگر همان پول را خرج گسترش حمل و نقل عمومی می‌کردیم، چه می‌شد ؟

علاوه بر بحث مبلمان شهری، شکل قرارگیری شهر تهران، نوع معماری آن و موضوع بارگذاری جمعیتی هم قطعا تاثیر بسیاری بر آلودگی دارد.

تهران یک مخروط افکنه به وسعت ۷۵۰ کیلومترمربعدر البرز جنوبی است که می‌تواند به ۵/۲ تا ۳ میلیون نفر خدمات ارائه کند. یعنی ظرفیت زیستی تهران این میزان است. این عدد بر اساس مطالعاتی مانند باد غالب، منابع آبی و پوشش‌های طبیعی احصاء شده است. بعد   در این شهر سد ساختیم و طرح‌های انتقال آب اجرا کردیم. شما می‌دانید اکنون آب از کردستان به تهران انتقال می‌یابد؟ از سرشاخه‌های «قزل اوزن» از «طالقان» و از کل کرج آب به پایتخت انتقال پیدا می کند. بعد در تهران ۱۰ میلیون اقامت شبانه و ۲۶ تا ۲۷ میلیون هم تردد روزانه داریم. یعنی   به جای ایجاد ۲۰   شهر یک میلیونی، ۲۰ میلیون نفر را در یک درصد خاک ایران مستقر کردیم. حاصل این عملکرد همین بلند مرتبه‌سازی های احمقانه در مسیر باد غالب و در نهایت این آلودگی هواست.

*و حرف آخر

  شما به عنوان یک رسانه بزرگ ودیگررسانه ها باید  مسئولان رابابت عملکردشان در حوزه محیط زیست به ویژه آلودگی هوا بازخواست کنید. به طور مثال سازمان حفاظت محیط زیست باید حد مجاز آلودگی هوا را تعیین می‌کرد که تاکنون نکرده است. البته پیرو این مساله در سالهای گذشته یکی از معاونان سازمان با ورود سازمان بازرسی، سه سال انفصال خدمت گرفته است. درباره     تولید ۱۵ هزار مگاوات برق از انرژی خورشیدی طبق برنامه پنجساله چهارم توسعه، شما باید از وزیر نیرو و معاونان در این زمینه سئوال کنید. یا در مورد عملکرد مسئولان پیرامون سند ملی امنیت غذایی سئوال کنید. این سند تیر ۱۴۰۲ ابلاغ شد و تیر ۱۴۰۳ باید اولین گزارش عملکرد سالانه آن انتشار پیدا می‌کرد. این گزارش کجاست؟ همین اندازه که همچنان امثال شما و ما این دغدغه‌های محیط زیستی را داریم، یعنی می‌توان کاری کرد. فقط باید مطالبه 
کنیم.    
گفتگو از: سمیه میرزایی
عکس ها:مصطفی تقاضایی

اطلاعات نوشت: محمد درویش، کنشگر محیط زیست، پژوهشگر و روزنامه نگار است. صریح در مورد معضلات محیط زیستی صحبت می کند و صریحتر از آن در مورد مخاطرات این حوزه هشدار می دهد. مخاطراتی مانند آلودگی هوا که تنفس یعنی بدیهی ترین حق حیات را برای  مردم دشوار کرده است. آنچه در این گفتگو برای ما بسیار حائز اهمیت بود خستگی ناپذیری انسانی است که بعد از سالها تلاش و دیدن حال امروز محیط زیست باز هم مطالبه گر است و از ما هم می خواهد چنین باشیم.

آنچه در ادامه می خوانید ماحصل گفتگوی ما با اوست.

*کشوربا   مشکلات و آلودگی‌های محیط زیستی مواجه‌است  واین   چقدر حاصل عملکرد مردم، سبک زندگی و مواجهه ما با طبیعت و چقدر حاصل عملکرد دولت‌هاست؟

دولت‌ها مثل والدین می‌مانند. اگر یک فرزندی به هر دلیلی خطا می‌کند شما نمی‌توانید آن فرزند را مستقل مورد عتاب و خطاب قرار دهید. بستری که آن فرزند در آن رشد کرده، مواجهه اولیاء و تمهیدات تشویقی و تنبیهی وقتی نباشد، نتیجه، عملکرد فرزند است. در ماجرای محیط زیست و آلودگی‌ها هم   مردم را مقصر نمی‌دانم. این مردم همانی هستند که وقتی مشکلی مثل آتش‌سوزی، سیل و زلزله ایجاد می‌شود، همه زندگی خود را برای کمک به یکدیگر می‌گذارند. در   آتش سوزی سال گذشته جنگل‌ها، مردم میلیاردها تومان برای خرید تجهیزات هزینه کردند و حتی برخی تا ۹۰ درصد دچار سوختگی شدند. اگر اعتماد،درایت و مدیریت باشد، مساله محیط زیست برای مردم بسیار حائز اهمیت است. اگر امروز با انبوه مشکلات محیط زیستی مواجهیم، حتماً و حتماً مشکل ناشی از مقررات نارسا و مجریانی هستند که حتی قوانین خوب را نتوانسته‌اند به درستی اجرا کنند.
 

قانون مدیریت پسماند را از سال ۱۳۸۴ داریم که روی زمین مانده است. قانون هوای پاک را داریم که از سال ۱۳۹۶ ابلاغ شده است و اجرا نمی‌شود.  اصل ۵۰ قانون اساسی را داریم که حفظ محیط زیست را لازمه حیات اجتماعی روبه‌ رشد مردم ایران می‌داند که بر اساس آن هر شخص حقیقی و حقوقی که عملکردش منجر به تخریب غیرقابل جبران محیط زیست شود، مرتکب جرم شده و دادستانی باید ورود کند. از نظر من مردم در وضع پیش آمده   بسیار کم مقصرند. وقتی قوانین و مقررات و تمهیدات فرهنگی و رسانه‌ای برای برخی مقررات راهنمایی و رانندگی به درستی اجرا شد، مردم به آنها تن دادند.   در کیش مردم از دوچرخه استفاده می‌کنند یا کسی از ماشین زباله نمی‌ریزد، چون   آنجا با سندرم «پنجره شکسته» (نادیده گرفتن خطاها و گسترش آن) مواجه نیستید. این سندرم در سطح شهر و کشور به شدت انگیزه‌ها را می‌گیرد. همسایه من   پرمصرف   است و من در مصرف آب رعایت می‌کنم ، در نهایت هزینه آب را تقسیم بر تعداد واحدها می‌کنند، چون وقتی قرار است پروانه پایان کار ساختمان بدهند، شرط آنکه هر واحدی یک کنتور آب داشته باشد، وجود ندارد. شرط آنکه در ساختمان‌ها پنل‌های خورشیدی طراحی شود، وجود ندارد؛ در نتیجه چه انگیزه‌ای برای نداشتن هدررفت انرژی در مردم باید وجود داشته باشد؟ اگر این مقررات که در مبحث ۱۹ ساختمان هم دیده شده است، اجرا  می‌شد، بسیاری از تخلفات اتفاق نمی‌افتاد. پس نباید انگشت اتهام را به سمت مردم نشانه رفت.

*وقتی به سخنان مسئولان  به طور مثال در یک رویداد مهم مانند افتتاحیه نمایشگاه محیط زیست در همین هفته های اخیر گوش می دهید، برداشت شما به عنوان مخاطب چنین است که هنوز دولتها به نقش و سهم خود در به وجود آمدن شرایط کنونی واقف نیستند. در چنین شرایطی  چگونه و چه زمانی باید امیدوار باشیم که دولت‌ها می‌خواهند مسئولیت خود را در قبال این موضوع بپذیرند؟

البته در انتهای همین رویداد که شما به آن اشاره داشتید، آقای معاون اول رئیس جمهوری گفت که باید به حال وضع محیط زیست و منابع طبیعی گریست. البته که باید گریست ولی باید به حال آن مسئولانی   که کمترین نشانه‌های تدبیر در عملکردشان نیست و بخش بزرگی از بحران کنونی این سرزمین متعلق به عملکردهای نابخردانه دولت‌هاست.

معاون اول رئیس جمهوری ابتدا باید از وزیر کشور سئوال کند که فرآیند تصویب و ثبت مجوز یک تشکل مردم نهاد محیط زیستی چرا این اندازه طول  می کشد؟ چرا دولت‌ها   نگاه‌های امنیتی روی تشکل‌های مردم نهاد دارند؟ دولت باید علاقه‌مندانی که مایلند بخشی از بودجه و وقتشان را برای اعتلای تاب آوری این سرزمین بگذارند، روی سرشان بگذار دو اگر تخلفی هم صورت گرفت مثل هر شخصیت حقیقی و حقوقی دیگری با او برخورد کنند نه این که چنان سخت بگیرند که طرف عطای کار را به لقای آن ببخشد. بیش از ۸۰ درصد تشکل‌های مردم نهاد ثبت شده در تهران نتوانسته‌اند یا نخواسته اند   مجوز بگیرند. با نگاه‌های امنیتی، نرخ مشارکت مردم کاهش می یابد، پس طبیعتاً در این شرایط مردم هم دولت‌ها را کنار می‌نهند و این یعنی سوزاندن سرمایه اجتماعی.  پس به مدیرانی نیاز داریم که شجاعانه به نقص‌های سیستم اعتراف کنند و   راهکار ارائه دهند.

*اکنون در دنیا بحران‌های محیط زیستی به شدت مورد توجه‌است چون عواقب بسیار قابل توجهی دارند. چطور بحران‌هایی محیط زیستی به بحران‌های امنیتی تبدیل می‌شوند؟ چطور مهاجرت‌های گسترده ناشی از معضلات محیط زیستی می‌تواند کشور را با خطر مواجه کند؟

خوشبختانه لازم نیست   چرخ را از اول اختراع کنیم. مثلاً در معضل پسماند   به اتحادیه اروپا یا   چین نگاه کنید که بحران زباله را چطور حل کردند. تکنولوژی پیشرفت‌های زیادی داشته است. زباله سوزهای دوستدار محیط زیست و  روش‌هایی مانند «هاضم» را داریم که می‌تواند بخش قابل توجهی از زباله‌ها را بازیافت و در اقتصاد چرخشی از آن استفاده کند ولی ما به بدترین و بدوی ترین شکل ممکن با مساله پسماند برخورد می‌کنیم. یعنی محوطه‌هایی درست کردیم و زباله‌ها را در جاهایی مانند جنگل‌های ارزشمند هیرکانی   که در یونسکو به عنوان میراث طبیعی ثبت شده است، رها می‌کنیم!

در بندر «کیاشهر» سایت تکثیر ماهیان خاویاری   داریم ولی کنارش زباله‌ها را دفن می‌کنیم که شیرابه‌های آن وارد همان سایت می‌شود و در نتیجه ماهیان خاویاری که به شدت به آلودگی هوا و آب حساسند، از بین می‌روند! چطور نمی‌توانیم یک تصفیه خانه برای شیرابه‌ها ایجاد کنیم در حالی که در برنامه پنجساله چهارم توسعه دولت ها مقید شده بودند که در همه سکونتگاه‌های ساحلی، تصفیه‌خانه بسازند و اجازه ندهند که شیرابه‌ها وارد منابع آب‌های سطحی و زیرزمینی شود.

در   گیلان میانگین ریزش‌های جوی چهار برابر نیازهای مردم است ،یعنی قاعدتاً اگر قرار است مشکل کم آبی داشته باشیم، گیلان باید آخرین استان  باشد ولی   در گیلان مشکل آب داریم.  شگفت آور   است که در برخی از شهرهای   گیلان مثل «رودسر» آب جیره بندی باشد و بحران کمبود آب در بخش کشاورزی داشته باشیم. وقتی از مسئولان سئوال می‌کنیم که چرا چنین است  پاسخ می‌دهند که در گیلان آب هست ولی کیفیت ندارد، چون شیرابه‌ها، فاضلاب و پساب وارد سفره‌ها و منابع آبی می‌شود و در نتیجه آب از کیفیت افتاده است و   مجبوریم برای تامین آب شرب و کشاورزی در بالا دست سد بسازیم، میلیون‌ها هکتار جنگل را تخریب کنیم و صدها هزار درخت را از بین ببریم، نرخ فرسایش را افزایش دهیم تا بتوانیم آب شرب تامین کنیم.

سدهایی که در «شفارود»و «پل رود»، «راسک» ساخته شده و همین طور   گیلان را به کارگاه سدسازی تبدیل کرده‌اند؛ ولی راه‌اندازی تصفیه‌خانه بندرانزلی بعد از سال‌ها چنان به تاخیر افتاده است که اولین دوره کارکنان آن بازنشسته شده‌اند. وقتی از مسئولان می‌پرسند چرا؛ می‌گویند چون ۴۰۰ میلیارد تومان بودجه لازم دارد که اختصاص نمی‌یابد. سئوال اینجاست که برای ساخت این سدها چقدر هزینه می‌کنید؟ پاسخ: سالی ۶ هزار و پانصد میلیارد تومان  . پس چگونه است که چنین هزینه‌ای برای ساختن سدها دارید ولی این هزینه اندک را برای راه‌اندازی تصفیه خانه بندر انزلی ندارید؟

مساله اینجاست که بخش‌هایی در کشور   با لابی‌های پرقدرت از ناکارآمدی بخش‌هایی دیگر نهایت سوء استفاده را می‌کنند. سازمان برنامه و بودجه به عنوان تفکر خردمند نظام باید مقابل این حیف و میل بایستدو   دستور دهد تا زمانی که یک لیتر آب تصفیه نشده روی زمین وجوددارد، هیچ کس حق ندارد سراغ سدسازی یا شیرین‌سازی آب  دریا برود.

*به این شکل سدسازی به ویژه در شمال کشور   واقعاً ضرورت دارد؟

اگر آب  همه رودخانه‌های ایران   را درطول یک سال مهار کنیم، ۶/۴۷ میلیارد مترمکعب می شود.   مخازنی که  برای این سدها ساختیم  گنجایش  ۵۵ میلیارد مترمکعب آب رادارد.   مخازنی   نیمه کاره   دارای ۸ میلیارد مترمکعب حجم برای ذخیره آب است و تا افق ۱۴۲۰ هم قصد داریم حجم این مخازن را به ۱۳۰ میلیارد مترمکعب برسانیم. این یعنی قصه شاه سلطان حسین که به یکی گفت آن جایی که چاه حفر می‌کنید، آب ندارد، گفت مهم نیست، برای ما نان که دارد!

یعنی مسئولان صنعت سدسازی به خوبی می‌دانند که دو سوم این سدها هرگز آبی نخواهند داشت؛ در حالی که   چند برابر بودجه آموزش و پرورش صرف ساختن این سدها می‌شود. در طول تاریخ وزارت نیرو فقط یک وزیر به نام «چیت‌چیان» -در دولت یازدهم -شجاعت پیدا کرد و این موضوع را گفت که گفته می شود منجر به برکناری او شد.

از این مساله شگفت‌آور آنکه سال گذشته سندی توسط رئیس جمهوری سابق  در حضور رئیس مجلس و سایر مسئولان ابلاغ شده به نام «سند ملی امنیت غذایی ایران» که بر اساس آن تا سال ۱۴۱۱ باید ۳۰ میلیارد مترمکعب در مصرف آب در بخش کشاورزی صرفه‌جویی کنیم یعنی مصرف آب از ۸۱ میلیارد مترمکعب باید به ۵۱ میلیارد مترمکعب کاهش یابد. علاوه بر این میزان ناترازی آبخوان‌ها که   ۱۵۰ تا ۵/۱۵۱ میلیارد مترمکعب است باید به ۱۵ میلیارد مترمکعب کاهش یابد.

علاوه بر آن   باید ۱۵ میلیارد مترمکعب آب در بخش خدمات، صنعت و شرب صرفه‌جویی کنیم. یعنی اگر بخواهیم منبع جدید آب برای شرب یا کشاورزی تعریف کنیم باید از محل صرفه‌جویی مطابق سند ملی امنیت غذایی باشد نه این که دوباره سد بسازیم، طرح انتقال آب را اجرا یا آب دریا را شیرین کنیم.   مطابق این سند، دولت‌ها حق ندارند هیچ سدی بسازند و هیچ طرح انتقال آبی را اجرا کنند ولی هم  اکنون در اصفهان مسیر رودخانه «ماربر» را تغییر می‌دهند و سد «ماندگان» می‌زنند چون اصفهان با کمبود آب شرب روبرو  ست.

در واقع یکی از سرشاخه‌های اصلی کارون را خشک می‌کنند تا زاینده‌رود   دوباره احیا  شود در حالی که اصفهان ۵/۲ تا ۳ میلیارد مترمکعب آب از چاه‌ها برای کشاورزی برداشت می‌کند و در عین حال دارای بزرگترین صنایع است و طبق سند ملی امنیت غذایی فقط با ۱۰ درصد صرفه‌جویی کل نیاز حقابه زاینده رود تامین می‌شود. چگونه است که دستگاه‌های متولی مثل محیط زیست اجازه می‌دهند یا سازمان برنامه و بودجه برای اجرای چنین تخلفاتی بودجه می‌دهد؟ قسمتی از آن به رکن چهارم دموکراسی یعنی رسانه‌ها برمی‌گردد که وظایفشان را به درستی انجام نمی‌دهند.

رسانه‌ها باید از مسئولان محیط زیست سئوال کنند که   چگونه طرح سد ماندگان به کمیته ارزیابی محیط زیست ارجاع شده است؟ نه فقط این سد بلکه بیش از ۵۰ سد دیگر در کمیته ارزیابی در حال بررسی است. محیط زیست هم  اکنون باید به استناد سند امنیت غذایی جلو  سدسازی را بگیرد و همین هزینه را در اصلاح شیوه‌های کشاورزی و بازچرخانی آب صرف کند.

 ۱۰ میلیارد مترمکعب فاضلاب رها شده داریم که منابع آبی را آلوده می‌کنند. سازمان محیط زیست چرا مقابل این تخلفات سکوت می‌کند؟ برای تصفیه یک لیتر آب، یک پنجم هزینه شیرین سازی آب از خلیج فارس و دریای عمان، لازم است، ولی   ۳۵۰ هزار میلیارد تومان هزینه می‌کنیم که آب را شیرین و از دریای عمان به مشهد منتقل کنیم؛ در حالی که یک پنجم این رقم کافی است تا تصفیه‌خانه‌های «کشف رود» در خود مشهد راه‌اندازی   تا نیاز آب شرب و کشاورزی، صنعت و فضای سبز مشهد تامین شود. از ۱۲ هزار لیتر بر ثانیه نیاز آب شرب مشهد فقط یکهزار لیتر آن تصفیه می‌شود یعنی ۱۱ هزار لیتر آن به صورت خام وارد کشف رود می‌شود  که ۷ هزار هکتار اراضی کشاورزی با این آب خام آبیاری می‌شود و رب یک کارخانه خاص را تولید و همه کشور را با این سونامی سرطانی درگیر می‌کنندو بعد از افزایش هزینه‌های سرطان و ناراحتی‌های گوارش صحبت می‌کنیم.

سازمانی که متولی حفظ محیط زیست و حفظ آب،خاک و هوای ماست، بودجه امسال آن ۶/۳ همت است ،در حالی که سازمانی که متولی درمان ایرانیان است، بودجه امسال آن بیشتر از ۵۰۰ همت است. وقتی شما به دستگاهی که متولی محیط زیست است توجهی نمی‌کنید و آن را فقیر و ناکارآمد نگه می‌دارید، نتیجه گسترش بیماری‌ها، هزینه‌های درمان و افتخار به ساخت بزرگترین بیمارستان خاورمیانه است. شما در همه خیابان‌ها داروخانه می‌بینید ولی در کدام خیابان، موزه، کتابخانه و باشگاه ورزشی می‌بینید؟ کشوری که تعداد داروخانه‌هایش بیشتر از کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مدارس و باشگاه‌های ورزشی اش باشد، در مسیر توسعه پایدار حرکت نمی‌کند.

*به طور قطع بحران‌های محیط زیستی آسیب‌های اجتماعی در پی دارد. از این منظر   دارای چه وضعیتی هستیم؟

اخیراً   در جلسه دفاع   پایان نامه‌ای در مقطع کارشناسی ارشد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران حاضربودم. موضوع بررسی اثرات طرح‌های انتقال آب در مرکز ایران روی کدورت اقوام ایرانی بود. نتایج تکاندهنده بود. تا ۴۵ درصد خشونت بین اقوام ایرانی در اثر طرح‌های انتقال آب افزایش پیدا کرده است.

یعنی هموطنان ما در چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان به جان مردم اصفهان، یزد و کرمان افتاده‌اند. این حاصل  ضعف تدبیر مسئولان ماست. چرا شما برای احیای یک رودخانه می‌خواهید رودخانه دیگری را خشک کنید؟ اصفهانی ها برای اجرای طرح «بن ـ بروجن» (طرح انتقال آب از حوضه آبریز زاینده رود به کارون) عصبی‌اند و به جای آن طرح‌های دیگر انتقال آب به زاینده رود را دنبال می‌کنند. این خیلی غم انگیز است که به دنبال تخلفی، دست به تخلف دیگری بزنید. تبعات امنیتی این مسائل جنگ آبی است که سال‌های سال است بزرگان نسبت به آن هشدار می‌دهند.

*سازمان حفاظت محیط زیست که در راس آن معاون رئیس جمهوری قرار دارد، بدون آنکه ساختار وزارتخانه‌ای داشته باشد، چطور می‌تواند مقابل این تخلفات بایستد؟

از نظر قانونی هیچ مشکلی نیست. در طول تاریخ سازمان  یک باراتفاق افتادکه   در دولت اول آقای روحانی، معاون محیط زیست طبیعی   سازمان  محیط زیست به شورای نگهبان نامه نوشت و اعلام کرد طرحی که نمایندگان مجلس در مورد برداشتن موانع نظارتی محیط زیست روی معادن تصویب کرده‌اند اگر اجرا شود منجر به تخریب غیرقابل جبران محیط زیست خواهدشد و مطابق اصل ۵۰ قانون اساسی، جرم است. شورای نگهبان به استناد این نامه، طرح را برگرداند تا اصلاح شود  ولی بعد از آن چه شد؟ همان معاون برکنار شد.  

سازمان محیط زیست در قواره دولت‌ها، حیاط خلوت محسوب می‌شود. قدرت اجرایی سازمانی که در راس آن معاون رئیس جمهوری است بیشتر از  وزراء است. دوبار در ۱۰ سال اخیر، نمایندگان مجلس پیشنهاد حذف سازمان محیط زیست را دادند چون دست و بالشان را در جاهایی بسته است. اصفهان رودخانه‌ای به نام زاینده رود داشت که ۸۰۰ میلیون مترمکعب آب آورده طبیعی آن بود و بر اساس نظامنامه‌ای که «شیخ بهایی» تنظیم کرده بود، ۷۰ هزار هکتار اراضی کشاورزی در این منطقه بود و یک صنعت متناسب هم داشت و رونق آن هم بر اساس گردشگری بود. آثاری مانند «منارجنبان» ، «چهلستون» ، «نقش جهان» ، «سی و سه پل» و «عالی قاپو» را داشت. وقتی «خوان کارلوس» پادشاه اسپانیا به اصفهان رفته   بود گفت    اگر هر کدام از این آثار در اسپانیا بود بی‌شک   ثروتمندترین کشور اروپا می‌شد.   ما چه کردیم؛ طرح انتقال آب از سرشاخه‌های کارون را اجرا کردیم.   

 بعد یکی از آب‌برترین صنایع دنیا یعنی صنایع ذوب آهن و فولاد مبارکه را کنار زاینده رود احداث کردیم و   علاوه بر کوهرنگ ۲ و ۳، «خدنگستان»، «چشمه‌ لنگان» را اجرا کردیم و داریم روی «بهشت آباد»، «خرسان ۳» و سد «ماندگان» کار می‌کنیم. دائم به اصفهان آبرسانی می‌کنیم و از آن طرف مقداری از این آب را به یزد و کاشان بردیم تا صنایع را مستقر کنیم و مقداری را هم در قالب طرح بن ـ بروجن به استان چهارمحال و بختیاری بردیم.     میلیاردها تومان پول خرج می کنید و آب را از سرشاخه کارون به زاینده رود می برید و دوباره میلیاردها تومان پول خرج می کنید و آب را از زاینده رود به کارون انتقال می دهید؟ چرا؟براساس کدام منطق وتفکر؟پیرو همین طرح‌های انتقال آب، بسیاری از هموطنان ما   در زاگرس    بیکار شده اندو به اصفهان مهاجرت کرده اند وطبیعی است  نیاز ایجاد می‌شود و ما باز هم می‌گوییم اصفهان نیاز به آب دارد.

به اندازه یک رودخانه طبیعی مثل زاینده رود طرح‌های انتقال آب اجرا کردیم. اکنون این رودخانه همیشه خشک است و یک بحران اجتماعی به نام «فرونشست» ایجاد شده و ترک‌ها به سمت مرکز شهر می‌رود و هوا به شدت آلوده است. تعداد واحدهای صنعتی که در   اصفهان مجوز گرفتند برابر با ۸۶۰۰ واحد است ،در حالی که کل واحدهای صنعتی در نیمه شرقی ایران یعنی خراسان، سیستان و بلوچستان و کرمان،   ۲۰۰۰ واحد است یعنی در وسعت کوچکی از این کشور، یک چهارم واحدهای صنعتی را قرار داده ایم که شامل  ۶درصد خاک ایران   است.چرا؟

چون ۴۰ درصد مدیران نظام از اصفهان هستند. این دوستی خاله خرسه است، این خیانت و جنایت است. همین بلا را می‌خواهند با طرح‌های انتقال آب سر سمنان بیاورند ؛چرا؟چون دو رئیس جمهور   از سمنان بوده اند. این در شرایطی است که مردم سیستان و بلوچستان سوخت بر هستند    چون مردم کار ندارند. اکنون اصفهان یکی از آلوده‌ترین شهرهای جهان ازنظرهو است. این خدمت است؟ از آن بدتر اردکان یزد است که گاهی شاخص آلودگی هوای آن از ۶۰۰ هم بالاتر می‌رود! کل جمعیت شهر اردکان ۸۰ هزار نفر است، چه کاری باید انجام داد که آلودگی را در چنین شهری به این حد رساند؟ این نوعی معجزه معکوس است. «میلتون فریدمن»(اقتصاددان و نویسنده آمریکایی) می‌گوید که اگر اختیار دانه‌های شن را به یک مدیریت ناکارآمد بدهید در کمتر از پنج سال با کمبود شن و ماسه روبرو می‌شوید. این از نظر من «کسوف خرد» است. ما اصلاً نیاز به دشمن نداریم چون این  بی فکر ی‌ها خودش بدترین ضربه را به شاکله پایداری کشور می‌زند.

اینها   در حالی است  که در کشورهای همسایه  اتفاقات خوبی در همه حوزه‌ها به ویژه محیط زیست و استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر رخ می‌دهد.

  امارات متحده عربی بیش از ۳ ۸ هزار کیلومتر مربع وسعت دارد در حالی که اصفهان ۱۰۶ هزار کیلومترمربع وسعت دارد، ولی جمعیتی که در امارات ساکن هستند، سه برابر اصفهان است. در امارات نه عالی قاپو، نه زاینده رود، نه سی و سه پل و نه هیچ یک از این کهن بوم‌های ارزشمند و چشم‌اندازهای هوش ربای طبیعی که در شمال شرق اصفهان داریم، وجود ندارد. میانگین بارندگی امارات به اندازه یزد و دمای آن مانند خوزستان است و فقط شن و ماسه دارد ولی در سال ۲۰۲۳ میلادی درآمدش از تجارت غیرنفتی  ۹۵۳ میلیارد دلار بود، در حالی که کل فروش نفت ما ۱۱ میلیارد دلار است. اگر درایت به ما برگردد چه کشور بی‌نظیری خواهیم بود، اما متاسفانه رونق بسیاری از کشورهای منطقه از بی‌تدبیری   مدیران ماست. مثل مقایسه عملکرد سازمان محیط زیست و سودی است که مافیای بهداشت و درمان از تاثیر آلودگی‌ها بر سلامت مردم می‌برد.

*این   سئوال  مردم است که این مدیران یامافیایی که اشاره کردید در همین هوا نفس نمی‌کشند؟ چطور این مصائب فقط برای مردم است؟

فرزندان ۸ هزار نفر از مدیران ارشد ایران خارج از کشور زندگی می‌کنند. اینها فقط مدیران ارشدی هستند که از فیلترهای شورای نگهبان عبور کرده‌اند. امثال خانم دکتر شینا انصاری خیلی زحمت می‌کشند ولی با تلاش یک نفر که مسائل حل نمی‌شود .

باید کل سیستم حاضر به تغییر باشد. به طور مثال   به عنوان یک نفر در راس سازمان محیط زیست می‌خواهید مبلمان شهری را از «خودرو محوری» به «بوم محوری» تغییر دهید و مسیرهای ایمن دوچرخه‌سواری ایجاد کنید. یک نفر می‌گوید دوچرخه‌سواری بانوان   ایراد   دارد، در نتیجه طرح کاملا مسکوت می ماند. می‌خواهید تشکل‌های مردم نهاد را وارد میدان کنید، می‌گویند عوامل بیگانه   در قالب تشکل‌های مردم نهاد پروژه نفوذ اجرا می‌کنند. در مورد مدارس طبیعت و دیگر موارد هم همین طور.

* ولی شما به عنوان یک فعال محیط زیست و پژوهشگر حتماً راه حل‌هایی هم دارید. گلایه‌ها زیادند ولی راه‌حل‌ها کدام است؟

من همه این حرف‌ها را مستقیم به خانم انصاری، خانم مهاجرانی و آقای ظریف هم زدم و به عالی‌ترین مقامات هم گفتم. من خودم عضو کمیته انتخاب رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بودم. ۶ سال رئیس بخش پژوهش محیط زیست مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری بودم.

۱۵۰ کارشناس در دوره ریاست جمهوری آقای روحانی جمع شدیم و     «سند ملی امنیت غذایی» را تنظیم کردیم و گفتیم که باید به سرعت اقتصاد کشور را از یک اقتصاد «آب محور» جدا کنیم. رمز موفقیت‌ کشورهای عربی منطقه هم طراحی اقتصادی است که آب محور نیست و دنبال صادرات کشاورزی نیستند. این سند را البته آقای روحانی امضا نکرد ولی آقای رئیسی امضا کرد.  

در این سند آمده است که   باید به سمت کاهش ناترازی‌، کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی و افزایش تولید در واحد سطح   حرکت کنیم و نرخ فرسایش خاک را از ۱۶ تن در هکتار به ۱۳ تن  برسانیم. چگونگی همه این موارد هم با جزئیات کامل آورده شده است و فقط این سند باید اجرا شوداما وقتی با مسئولان صحبت می‌کنید می‌گویند کدام سند؟

*مگر سند چشم انداز ۲۰ ساله نبود و به امضای مقام معظم رهبری هم نرسیده است؟سال آینده سال پایانی اجرای این سند است و   باید کشور اول منطقه باشیم، چه شد؟

همان ۲۰ سال پیش به شاخص‌های این سند نزدیکتر بودیم تا امروز. پس ما راه حل‌ دادیم و رئیس جمهوری هم ابلاغ کرد ، اصل قانون اساسی هم برای حفاظت محیط زیست داریم ولی ضمانت اجرایی وجود ندارد. باید از فراکسیون محیط زیست مجلس، وزرای جهاد کشاورزی،نیرو، صمت و سایر مسئولان سئوال کنید که چرا سند امنیت غذایی اجرا نمی‌شود؟ همه ما از رسانه تا مسئولان در یک جو فراموشی گیر کرده ایم.

یک سال پس از ابلاغ این سند به آقای رئیسی گفتیم که شما باید   مقامی را معرفی کنید که مسئول گزارش عملکرد اجرای سند باشد. ایشان یک هفته قبل از ماجرای سقوط هلیکوپتر آقای «خیام نکویی» معاون وزیر جهاد کشاورزی وقت را معرفی کرد که با تغییر دولت همه چیز به فراموشی سپرده شد. به اندازه‌ای مشکلات در کشور وجود دارد که اولویتی برای محیط زیست نیست.

*اکنون دولت جدید   از حمایت محیط زیست صحبت می کند. در همین حوزه یکی از ایده‌هایی که مطرح است طرح انتقال صنایع به حاشیه آبی کشور است. آیا این ایده درستی است؟

وقتی  در کشوری که در کمربند خشک جهان قرار گرفته است،یعنی در عرض ۲۵ تا ۴۰ درجه نیم کره شمالی، جایی که میانگین بارندگی آن یک چهارم میانگین جهانی است و تبخیر دو برابری دارد، کلکسیونی از صنایع آب بر و انرژی بر برای تولید پول و ثروت مستقر کنید، دچارنوعی  نادانی  شده اید. شما در خوزستان کشت و صنعت نیشکر راه‌اندازی کرده‌اید در حالی که   دردنیا کشورهایی این صنعت را راه‌اندازی کرده‌اند که میانگین بارندگی بالای یکهزار میلیمتر در سال‌ دارند و میانگین بارندگی‌ ما کمتر از ۳۰۰ میلیمتر است.  

جنگل‌های هیرکانی را   می‌تراشیم و سیمان را به بزرگترین کشور جهان یعنی روسیه صادر می‌کنیم. یعنی روسیه خودش عقل ندارد که سیمان تولید کند؟!   کوه‌ها را می‌فروشیم که پول دربیاوریم. در کشوری که دچار ورشکستگی آبی است و بدترین موج فرو نشست را دارد، افزایش چند برابر صادرات محصولات کشاورزی واقعاً افتخار دارد!؟  باید به دنبال بالفعل کردن پتانسیل واقعی کشور در زمینه استحصال انرژی خورشیدی، انرژی بادی، زمین گرمایی و بیودیزل باشیم.

 می‌توانیم از محل سوزاندن زباله به روش اصولی، انرژی تولید کنیم. با توسعه زیرساخت‌های طبیعی، تاریخی و فرهنگی با توریسم سلامت و با کسب‌وکارهای سبز می‌توانیم تولید ثروت کنیم. می‌توانیم از محل دسترسی جمهوری‌های آسیای مرکزی به آبهای آزاد تولید ثروت کنیم. به مراتب جذابیت‌های ما از امارات بیشتر است.

صنایع ناکارآمد معضلی بزرگ برای محیط زیست هستند. فولاد ذوب آهن، ۱۲ برابر فولاد مبارکه آلایندگی دارد و میزان تولید آن در سال ۲ میلیون تن است، در حالی تولید سالانه فولاد مبارکه ۲/۷ میلیون تن   است؛ چون تکنولوژی فولاد مبارکه به مراتب بهتر و آلایندگی کمتری دارد.

* آیا   می‌توانیم با استحصال انرژی خورشیدی در مناطق کویری و کوهستانی، انرژی برق مورد نیازمان را تامین و نیروگاه‌ها را خاموش کنیم   ؟

سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ در گزارشی اعلام کرد که اگر پهنه‌ای به طول و عرض ۸۰۰ کیلومتر مربع یعنی در مساحت یک سوم خاک ایران، مجهز به پنل‌های خورشیدی شود، می‌تواند انرژی مورد نیاز یک سال همه مردم ساکن در پنج قاره جهان را تامین کند.

آن زمان که این گزارش منتشر شد، میانگین راندمان پنل‌های خورشیدی ۹ درصد بود و اکنون  نزدیک به ۳۰ درصد است. یعنی پنل های خورشیدی در پهنه‌ای به طول و عرض ۳۰۰ کیلومتر می‌توانند نیاز انرژی همه مردم جهان را تامین کند. ما می‌توانیم بزرگترین صادرکننده انرژی در جهان باشیم. هیچ جایی در جهان نیست که بتواند ادعا کند بیشتر از ایران دریافت انرژی خورشیدی دارد.   طبق برنامه پنجساله چهارم باید ۵ هزار مگاوات برق از انرژی خورشیدی تامین می‌کردیم. این قانون کشور بود  و اجرا نشده است؛چون تفکری در کشور وجود دارد که معتقد است چرا باید در حالی که نفت و گاز داریم به سراغ انرژی خورشیدی برویم؟ این تفکر، دشمن واقعی ایران است. امارات سال گذشته بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان به ظرفیت ۲ گیگا بایت را ساخت، در حالی که   نفت هم دارد.   عربستان قصد دارد تا سال ۲۰۳۰ نیروگاه ۳۰ گیگا بایتی با استفاده از انرژی خورشیدی بسازد.

*کشورهای همسایه برنامه‌های محیط زیستی فوق‌العاده‌ای دارند. به طور مثال در زمینه درختکاری و احداث جنگل هم اقدامات قابل توجهی  انجام می دهند. در حالی که ما   روز ملی درختکاری داریم ولی آیا واقعاً کاشت این همه درخت ثمراتی داشته است؟   این درخت ها کجا هستند؟

 دست کم به ۸ میلیارد  اصله درخت نیاز داریم  چون ۸ میلیون هکتار از جنگل‌های ما در یک صد سال اخیر از دست رفته است ،ولی مساله ما کاشت درخت نیست، مساله ما نگهداشتن درخت است. در طول سال‌های بعد از انقلاب ۵ میلیارد درخت کاشتیم. این درخت‌ها کجا هستند؟ درخت را می‌کاریم، بذر را می‌پاشیم و بعد هم خوراک دام می‌شود. وقتی در محلی درخت می‌کاریم باید آن محل ۱۰ سال قرق باشد درحالی که  هیچ طرحی برای قرق بعد از کاشت درخت نداریم. باید با جامعه محلی هماهنگ و معیشت جایگزین معرفی کنیم که مثلاً به جای گله‌داری، سراغ زنبورداری برود تا درختان‌  به ثمر بنشینند. یعنی حتی در مساله درختکاری هم فقط به اختصاص یک بودجه و خرج کردن آن برای یک کار بی‌ثمر می‌اندیشیم.

 *در   حوزه آلودگی هوا که به شدت با آن دست به گریبانیم، هر نهاد و دستگاهی مدعی انجام وظایف خود است ولی در نهایت این هوایی است که نفس می کشیم. شما عامل اصلی این آلودگی را چه می‌دانید؟

شرکت کنترل کیفیت هوای تهران در پژوهشی اعلام کرد که ریشه ۱/۸۲ درصد انتشار گازهای سمّی در تهران به وسایل متحرک برمی‌گردد. یعنی کمتر از ۱۸ درصد دیگر عوامل ثابت آلایندگی مثل کارخانه‌ها، آلاینده‌های خانگی و... در آلودگی هوای تهران دخیلند و در مورد ذرات کوچکتر از ۱۰ میکرون و ۵/۲ میکرون، ۸/۶۰ درصد وسایل متحرک تاثیر دارند و کمتر از ۴۰ درصد کارخانه‌ها و دیگر عوامل موثر ند.   اگر   قصد داریم مساله آلودگی هوا را حل کنیم ابتدا باید سراغ تغییر مبلمان شهری برویم .

باید کاری کنیم مردم از خودروهای شخصی و ترددهای موتوری کمتر استفاده کنند. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که   حمل و نقل عمومی به ویژه  ازنوع برقی را گسترش دهیم. مسیرهای ایمن برای دوچرخه سواری و مسیرهای جذاب برای پیاده روی ایجاد کنیم. ایران تنها کشور جهان است که در ۱۵ سال اخیر به نسبت ۱۵ سال قبل حجم سرمایه‌گذاری‌های آن برای گسترش حمل و نقل عمومی کاهش پیدا کرده و این همان پروژه نابودی ایران است.   دولت یازدهم ۲۵ میلیون تومان وام داد که مردم تحریم خرید خودروهای شخصی را بشکنند. آن زمان ۲۵میلیون تومان، ۷۰ درصد قیمت خرید خودرو بود. اگر همان پول را خرج گسترش حمل و نقل عمومی می‌کردیم، چه می‌شد ؟

علاوه بر بحث مبلمان شهری، شکل قرارگیری شهر تهران، نوع معماری آن و موضوع بارگذاری جمعیتی هم قطعا تاثیر بسیاری بر آلودگی دارد.

تهران یک مخروط افکنه به وسعت ۷۵۰ کیلومترمربعدر البرز جنوبی است که می‌تواند به ۵/۲ تا ۳ میلیون نفر خدمات ارائه کند. یعنی ظرفیت زیستی تهران این میزان است. این عدد بر اساس مطالعاتی مانند باد غالب، منابع آبی و پوشش‌های طبیعی احصاء شده است. بعد   در این شهر سد ساختیم و طرح‌های انتقال آب اجرا کردیم. شما می‌دانید اکنون آب از کردستان به تهران انتقال می‌یابد؟ از سرشاخه‌های «قزل اوزن» از «طالقان» و از کل کرج آب به پایتخت انتقال پیدا می کند. بعد در تهران ۱۰ میلیون اقامت شبانه و ۲۶ تا ۲۷ میلیون هم تردد روزانه داریم. یعنی   به جای ایجاد ۲۰   شهر یک میلیونی، ۲۰ میلیون نفر را در یک درصد خاک ایران مستقر کردیم. حاصل این عملکرد همین بلند مرتبه‌سازی های احمقانه در مسیر باد غالب و در نهایت این آلودگی هواست.

*و حرف آخر

  شما به عنوان یک رسانه بزرگ ودیگررسانه ها باید  مسئولان رابابت عملکردشان در حوزه محیط زیست به ویژه آلودگی هوا بازخواست کنید. به طور مثال سازمان حفاظت محیط زیست باید حد مجاز آلودگی هوا را تعیین می‌کرد که تاکنون نکرده است. البته پیرو این مساله در سالهای گذشته یکی از معاونان سازمان با ورود سازمان بازرسی، سه سال انفصال خدمت گرفته است. درباره     تولید ۱۵ هزار مگاوات برق از انرژی خورشیدی طبق برنامه پنجساله چهارم توسعه، شما باید از وزیر نیرو و معاونان در این زمینه سئوال کنید. یا در مورد عملکرد مسئولان پیرامون سند ملی امنیت غذایی سئوال کنید. این سند تیر ۱۴۰۲ ابلاغ شد و تیر ۱۴۰۳ باید اولین گزارش عملکرد سالانه آن انتشار پیدا می‌کرد. این گزارش کجاست؟ همین اندازه که همچنان امثال شما و ما این دغدغه‌های محیط زیستی را داریم، یعنی می‌توان کاری کرد. فقط باید مطالبه 
کنیم.    
گفتگو از: سمیه میرزایی
عکس ها:مصطفی تقاضایی