شناسهٔ خبر: 70641526 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

گفت‌وگوی «وطن امروز» با سعدالله زارعی درباره آینده سوریه و تشکیل مقاومت در این کشور

حزب‌الله محاصره نمی‌شود

مقاومت جدید در سوریه در مقایسه با یک دولت گرفتار، منافع آمریکا را بیشتر تضعیف خواهد کرد

صاحب‌خبر - الناز رحمت‌نژاد: رژیم صهیونیستی یک روز بعد از سقوط اسد پیشروی‌های خودش در سوریه را آغاز کرد. صهیونیست‌ها در این پیشروی‌ها مراکز نظامی و امنیتی ارتش سوریه را مورد هدف قرار دادند. صهیونیست‌ها بخش‌های بزرگی از نیروی هوایی، نیروی دریایی و سیستم دفاعی و موشکی سوریه را منهدم کردند. از سوی دیگر صهیونیست‌ها به موازات حمله و بمباران مراکز نظامی و امنیتی ارتش سوریه، بلندی‌های جولان و کوه هرمون را هم اشغال کردند. برای بررسی اهداف و نتایج پیشروی‌های رژیم صهیونیستی، همچنین آینده سوریه با دکتر سعدالله زارعی، کارشناس بین‌الملل به گفت‌وگو پرداختیم. *** * صهیونیست‌ها یک روز بعد از سقوط اسد پیشروی‌های خود را در خاک سوریه آغاز کردند، این پیشروی‌ها تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ هدف رژیم صهیونیستی از این اقدامات در سوریه چیست؟ رژیم صهیونیستی از قبل یک آمادگی برای انجام عملیات سنگین نظامی در خاک سوریه کسب کرده بود. حدود 3 ماه قبل از سقوط اسد خبرهایی مبنی بر اینکه صهیونیست‌ها در حال کار مهندسی در نقطه مرزی بین نیروهای صهیونیستی و نیروهای دولت سوریه هستند، وجود داشت. بعضی مراکز اطلاعاتی هشدارهای لازم را دادند. اساسا یکی از مواردی که به عنوان اینکه یک هماهنگی در اسقاط دولت سوریه وجود داشته همین حوادثی است که از سوی رژیم صهیونیستی مشاهده شد. زمانی که یک گروه فلسطینی به روستای مجدل‌الشمس در نزدیکی نقطه صفر مرزی در دفاع از غزه حمله‌ای انجام داد، صهیونیست‌ها حزب‌الله را متهم کردند این کار از طرف شما انجام شده و منجر به کشته شدن تعدادی شهروند عادی شده است. با این اتهامات آمدند و عملیات مهندسی‌شان را توجیه کردند. بعد از سقوط دولت سوریه این عملیات‌ها شدت پیدا کرد که تا امروز استمرار داشته و همچنان این ماشین جنگی متوقف نشده است. بخش‌های قابل توجهی از مرزهای لبنان و سوریه را صهیونیست‌ها عملا اشغال کرده‌اند. یک نوار مرزی توسط آنها به اشغال درآمده است. همزمان با این پیشروی‌ها، اشغالگران صهیونیست به‌رغم اینکه علی‌الظاهر آتش‌بس با لبنان را پذیرفته‌اند اما عملیات‌های تهاجمی خود را در منطقه مرجعیون و منطقه متصل به جوار مرزی شمال فلسطین و جنوب شرق سوریه انجام دادند که همچنان ادامه دارد. بمباران منطقه بقاع غربی در طول این یک سال و اندی چیز جدیدی بود و اتفاق نیفتاده بود؛ بعد از آتش‌بس دیگر معنا ندارد صهیونیست‌ها بخواهند بقاع غربی را مورد تهاجم قرار بدهند اما این کار را هم کردند. امتداد این عملیات از داخل لبنان به داخل سوریه، نشان‌دهنده یک طراحی حساب‌شده است. در مقابل این تهاجم‌ها هیچ اقدام عملی‌ای انجام نشد. ترکیه توانایی دارد واکنش نشان بدهد اما واکنش نشان نمی‌دهد، بلکه از دوستی رژیم صهیونیستی و سوریه در آینده صحبت می‌کند. این اقدامات صهیونیست‌ها اقداماتی تجاوزکارانه است که با هدف توسعه نفوذشان در سوریه انجام می‌دهند تا بتوانند بر مناطق راهبردی و استراتژیک بویژه بلندی‌های جبل‌الشیخ و کوه هرمون تسلط داشته باشند. * چرا جولانی نسبت به پیشروی‌ها واکنشی نشان نمی‌دهد؟ جولانی بر اساس یک توافق روی کار آمده است. شواهد و قرائن از یک توافق بین آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها و ترکیه و گروه تروریستی تحریرالشام حکایت می‌کند. اقدامات تجاوزکارانه اشغالگران آنقدر بزرگ نیست که جولانی نتواند مقابل آن بایستد و برخورد کند. مسلما مردم سوریه حکایت دیگری دارند؛ اشغال کشورشان را تحمل نخواهند کرد. احساسات ضد صهیونیستی این مردم قوی است و در آینده اجازه نخواهند داد اشغال استمرار یابد. در حال حاضر چون مردم از قدرت برخوردار نیستند و سوریه سامان ندارد، صهیونیست‌ها فکر می‌کنند بدون هزینه می‌توانند به اهدافی که در شرایط عادی برای آن باید هزینه‌های سنگین بپردازند، برسند. * اخیرا جولانی اعلام کرد قانون اساسی سوریه به 3 سال زمان نیاز دارد و تا 4 سال دیگر نیز انتخاباتی در سوریه برگزار نخواهد شد. آیا این به معنای دیکتاتوری و حذف مخالفان از سوی جولانی است؟ انتخابات، قانون اساسی، وفاق ملی و سهیم کردن مردم در حکومت در رژیم جولانی جایی نخواهد داشت. جولانی قصد دارد یک نوع خلافت طایفه‌ای در سوریه به وجود آورد. این خلافت بر اراده جمعی نبوده، بلکه بر اراده فردی مبتنی است؛ یک ساختار و سازمان است که تأمین‌کننده منافع بعضی دولت‌ها در منطقه و سطح بین‌الملل خواهد بود. جولانی گفته است برای تدوین قانون اساسی به 3 سال زمان نیاز داریم یا 4 سال زمان لازم داریم تا بتوانیم انتخابات برگزار کنیم اما خواهیم دید قانون اساسی نوشته نخواهد شد، چون قانون اساسی محدود‌کننده است و آنها را در یک کادر قرار می‌دهد. گروه‌هایی مثل تحریرالشام نمی‌خواهند در کادر قرار بگیرند، بلکه دوست دارند آزاد باشند و هر قانونی را که می‌خواهند بیاورند و ببرند، کسی نباشد به آنها بگوید بر اساس بند فلان شما باید پاسخگو باشید. انتخابات با خلافت همخوانی ندارد. اینها احیای نوعی از امپراتوری را قبول دارند که مبتنی بر قدرت فردی و تکیه بر یک عشیره و گروه است؛ یک ساختار محکم و محدود که دور آن را خلیفه گرفته و بقای حکومت او را تضمین می‌کند. بنابراین انتخاباتی در کار نخواهد بود. مردم سوریه تا زمانی که رژیم جولانی در آنجا حاکم باشد، رنگ انتخابات نخواهند دید. * بعضی تحلیلگران معتقدند سوریه به سمت تجزیه پیش خواهد رفت؛ ارزیابی شما در این باره چیست؟ سوریه از سال ۲۰۱3- ۲۰۱2 تجزیه شده است. همین الان قسمت‌هایی از سوریه از جمله الباب و منبج در اختیار ترکیه است که بعد از تحولات اخیر، حلب هم به آنها اضافه شده است. حلب عملا در کنترل اردوغان و ترکیه است. ترک‌ها اجازه نمی‌دهند حتی یک سرباز سوری وارد این منطقه شود. اخیرا هم که اردوغان صحبت کرد و گفت که بر اساس توافق لوزان - که به بعد از جنگ اول جهانی مربوط می‌شود - این مناطق قرار بوده جزئی از ترکیه باشد، بدعهدی شده و این مناطق باید مثل منطقه حاتای ما باشد. در واقع ایشان به کل سوریه چشم دارد. آمریکایی‌ها نیز که بخش‌هایی از سوریه را در اشغال دارند، در ماجرای اخیر منطقه تحت اشغال را توسعه دادند. نیروهای قسد با آمریکایی‌ها کار می‌کنند. اشغالگری صهیونیست‌ها هم در سوریه به چشم می‌خورد. قبل از تحولات اخیر در سوریه سه‌چهارم استان قنیطره در اختیار رژیم صهیونیستی بود اما کل این استان را اشغال کرده‌اند. پایین‌تر از منطقه قنیطره وارد حریم دمشق و مرزهای لبنان شده است؛ همه اینها غیر از تجزیه اسم دیگری نمی‌تواند داشته باشد. * آیا سیاست تجزیه سوریه به همین‌ موارد محدود خواهد شد؟ بعید می‌دانم تمایلات صهیونیست‌ها و ترکیه به این اندازه فعلی که در اشغال دارند محدود شود. ترک‌ها حتما اشغال‌شان را توسعه خواهند داد و توجهی به اینکه جولانی موافق است یا خیر، ندارند. جولانی هم واکنش قوی نشان نخواهد داد، همانطور که درباره رژیم صهیونیستی نشان نداده است. شرایط سوریه، شرایط پیچیده‌ای است. سوریه را تکه‌تکه کرده‌اند. اوضاع به سمت هرج‌ومرج پیش می‌رود. ممکن است اتفاقاتی بیفتد که کسی از پیش تعیین نکرده باشد. * آیا در سطح بین‌الملل اجماع روشنی درباره آینده سوریه دیده می‌شود؟ درباره تحولات سوریه اظهارنظرها و مسائل مختلفی را در داخل آن و محیط منطقه‌ای شاهد هستیم. مجموعه اینها بیان‌کننده این است که وضعیت آینده سوریه مخصوصا نظام سیاسی آن امر مشخصی نیست. گروه تروریستی تحریرالشام ادعا می‌کند در صدد است دولت تکنوکرات یا عمل‌گرا سر کار بیاورد و از به کار بردن واژه‌هایی مثل خلافت و دولت اسلامی پرهیز می‌کند. ترکیه هم از یک سری اصول از جمله دولت فراگیر یعنی دولتی که همه اقوام و گروه‌ها را دربر بگیرد و برای همسایگان تهدید نباشد و مسائل داخلی سوریه را به صورت یکپارچه مدیریت کند صحبت کرده است. اجلاس اتحادیه عرب به‌سرعت برای بررسی وضعیت سوریه در اردن برگزار شد. دولت‌های عربی درباره تحولات دیگر از جمله تحولات فلسطین و غزه اینقدر سریع تشکیل جلسه ندادند که در این باره جلسه ویژه‌ای را با حضور همه مقامات دولت‌های عربی تشکیل دادند. در این اجلاس بیانیه‌ای را صادر کردند که در آن بر چند مورد تاکید شده بود که یکی از آن موارد تمامیت ارضی سوریه و دولت فراگیر عربی متصل به اتحادیه عرب بود. در بیانیه مورد اشاره خواسته بودند شاخص سیاست خارجی آینده سوریه در واقع همان شاخص‌های اتحادیه عرب باشد. در سطح منطقه‌ای فرم توافق شده‌ای درباره آینده سوریه وجود ندارد. آمریکایی‌ها هم در اظهارنظرهایی که درباره سوریه و عناصر جدید در آن مطرح کردند، دنبال به دست آوردن اطلاعات لازم از اهداف و سیاست‌های این عناصر هستند. همه اینها نشان‌دهنده این است که در سطح بین‌الملل اجماع روشنی درباره آینده سوریه دیده نمی‌شود. * چه نظام سیاسی‌ای در سوریه می‌تواند مستقر شود؟ اکثریت مردم سوریه عرب هستند، بنابراین دولتی باید شکل بگیرد که عمدتا ماهیت عربی داشته باشد. در عین حال، سوریه کشوری است که از اقلیت‌های بزرگی تشکیل شده است. علوی‌ها ۱۳ تا ۱۵ درصد جمعیت سوریه را تشکیل داده‌اند. ۸ تا ۹ درصد جمعیت سوریه به مسیحیان اختصاص دارد. کردها نیز از جمعیت قابل توجهی برخوردار هستند. در درون عرب‌ها هم طیف‌های مختلفی از اهل سنت به چشم می‌خورد. جمعیت‌های سنی در داخل سوریه وضع یکپارچه‌ای ندارند. بین سنی حلب و سنی دمشق و سنی حمص تفاوت‌هایی وجود دارد. از حیث طبقه‌بندی‌های سیاسی هم شاهد گروه‌های مختلف با گرایش‌های مختلف هستیم. داعش هم به دنبال خلافت هست. بسیاری از گروه‌ها سکولار هستند و دولت سکولار مبتنی بر انتخابات را مطرح می‌کنند. تحریرالشام صحبت روشنی ندارد و در عین حال برای اینکه اطمینانی ایجاد کند و دولتش بتواند در بستر آرام شکل بگیرد، از دولت تکنوکرات فراگیر صحبت می‌کند. * با توجه به اینکه سوریه محور تغذیه مقاومت از لحاظ لجستیکی بود، با سقوط اسد برای منطقه، مقاومت و تحولات سوریه چه آینده‌ای پیش‌بینی می‌شود؟ سوریه برای حزب‌الله لبنان و فلسطین نقش حمایتی داشت ولی همه حمایت‌ها برای حزب‌الله لبنان و فلسطین از مسیر سوریه انجام نمی‌شده است. سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ روابط بین سوریه و فلسطینی‌ها به سمت قطع و سردی مطلق پیش رفت. رابطه‌ای بین بشار اسد و رهبری حماس نبود اما حماس در همین دوره تقویت شد. این گروه مقاومت اسلامی بخشی از سلاح‌هایش را خود تولید کرده اما بخشی هم از بیرون به دست آنها رسیده است. قطعا اینها از مسیر سوریه نبوده است. به همین دلیل مسیر به روی حزب‌الله، حماس و جهاد اسلامی بسته نیست. کمی محدودیت ایجاد شده اما در عین حال راه‌های زمینی و دریایی و هوایی به روی مقاومت لبنان باز است. سوریه هم وضعیت تثبیت شده‌ای ندارد که ما بتوانیم بگوییم تا مدت‌های مدیدی امکان کمک از سمت سوریه برای حزب‌الله وجود ندارد. این را به جد نمی‌توانیم بگوییم اما قاطع می‌توانیم بگوییم اگر تمام درهای سوریه بسته بشود، راه تنفس و تجهیز حزب‌الله بسته نخواهد شد. فضای لبنان مثل فضای غزه، فضای بسته‌ای نیست. ساحل دارد دولت دارد. حزب‌الله داخل دولت است. این سرزمین فقط به یک جا وصل نیست، بر خلاف غزه که هم اکنون فقط به رژیم صهیونیستی وصل است. سواحل لبنان سواحل تحت تحریم نیست. از طریق دریا می‌شود حزب‌الله حمایت شود. روابط درونی لبنان هم با روابط درونی غزه فرق می‌کند؛ دولت لبنان از حزب‌الله حمایت می‌کند، چون بخش بزرگی از امنیت لبنان به دست حزب‌الله تأمین می‌شود. فضای حزب‌الله از حیث تجهیز بسته نخواهد شد و هیچ نگرانی‌ای وجود ندارد. به همین دلیل است صهیونیست‌ها که می‌دانند تغییر فضای سوریه تأثیری بر قدرت حزب‌الله ندارد، آمده‌اند مدل رفتاری‌شان در سوریه زمان اسد را الان در لبنان پیاده و دنبال می‌کنند. در زمان بشار اسد دست‌شان باز بود، می‌آمدند و مناطق مختلفی را مورد هدف قرار می‌دادند و هیچ واکنشی از سوی دولت اسد متوجه آنها نمی‌شد. قصد دارند این الگو را در لبنان پیاده کنند و به‌رغم اینکه آتش‌بس است رفتارهای صهیونیست‌ها مبتنی بر توسعه تعرض به لبنان است که بتواند دست باز را برای خودش حفظ کند. گذشته، چراغ راه آینده است. کسی که می‌خواهد آینده را ببیند باید گذشته را هم ببیند. مقاومت در ۴۰ سال گذشته در چه نقطه‌ای بوده است؟ ۳۰ سال پیش، ۲۰ سال پیش، ۱۰ سال پیش در چه نقطه‌ای بوده است؟ امروز در چه نقطه‌ای قرار دارد؟ آیا سیر مقاومت تساعدی بوده است یا تنازلی؟ آیا نوسانی بوده است؟ گاهی بیفتد و گاهی بالا بیاید. چیزی که در این 4 دهه قابل مشاهده است سیر افزایشی مقاومت بوده است. ۲۰۱7- ۲۰۱1 سوریه غرق بحران بود. مقاومت تقلا کرد از این بحران بیرون بیاید و به پیروزی برسد. خبرها حاکی از این بود امکان ندارد مقاومت بتواند دولت اسد را نگه‌ دارد اما نگه داشت. در وسط همین ماجرا خیزش و انقلاب بزرگ در یمن اتفاق افتاد که به انقلاب جرعه معروف شد. از دل یمن دولت مقاومت قوی بیرون آمد. هنوز هیچ کس نمی‌داند در سوریه چه اتفاقی خواهد افتاد. همه می‌دانند دولت اسد سقوط کرده اما آیا مقاومت هم همراه دولت اسد از بین رفته است؟ آیا مردم سوریه روحیه مقاومت و ضدصهیونیستی خود را از دست داده‌اند؟ آیا جوانان سوری در مقابل این همه تعرض و اشغال سکوت خواهند کرد؟ دستگاه‌های مطالعاتی و پژوهشی رژیم صهیونیستی معتقدند از دل تحولات سوریه یک مقاومت جدید سوری پدید خواهد آمد. اگر این مقاومت جدید در سوریه شکل بگیرد در مقایسه با یک دولت گرفتار بیشتر منافع آمریکا را تضعیف خواهد کرد. * حضرت آقا اشاره کردند که ما قرائن قطعی داریم تحولات سوریه طراحی آمریکایی - صهیونیستی است. آیا می‌توان قرائنی را نام برد که بازیگری با آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است؟ کاری که رژیم صهیونیستی با فاصله‌ای 3-2 ماهه قبل از سقوط دولت سوریه انجام داد، علامتی از این است که از وقایع آینده خبر داشتند. به بهانه ماجرای مجدل الشمس آمدند و کارهای مهندسی را شروع کردند. خبر هم می‌دادند که به‌زودی در اینجا نیرو پیاده می‌کنیم. به زودی تعداد شهرک‌نشین‌ها در جولان را افزایش خواهیم داد. همه اینها علامتی از این است که صهیونیست‌ها از چیزی خبر داشتند که با اطمینان عملیات مهندسی‌شان را 3 ماه قبل از وقوع حوادث سوریه شروع کردند. از طرف دیگر از روز اول و از ساعت 4 و 5 صبح هفتم آذرماه که گروه تروریستی تحریرالشام مرزهای ادلب را شکست و به سمت حلب سرازیر شدند، آمریکایی‌ها مرزهای عراق و سوریه را به روی هواپیماهای عراقی و ایرانی که می‌توانستند وارد سوریه بشوند بستند. همچنین مرزهای زمینی را هم بستند و اجازه ندادند یک نفر از آن طرف مرز به این طرف مرز منتقل شود. اخیرا شورای روابط خارجی آمریکا مطلبی را منتشر کرد که در آن آمده ترک‌ها از ساعت حمله خبر نداشتند. ما این را تأیید نمی‌کنیم که ترکیه خبر نداشته است. قصد دارند ترکیه را سفید کنند و روی دخالت مستقیم آن سرپوش بگذارند، چون این امر برای ترکیه و جولانی تبعات دارد. اگر اردوغان از ساعت حمله خبر نداشته پس چه کسی داشته است؟ چطور شما خبر دارید که اردوغان خبر نداشته است. پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) همان زمان گفت ما تحرکات را زیر نظر داشتیم و از اتفاقی که افتاد مطلع بودیم. کاملا واضح است که این یک سناریو است. طراح این سناریو آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند. دولت هماهنگ‌کننده ترکیه است. جولانی و اعضای تروریستی گروهش عملیات اجرایی را بر عهده دارند. از سقوط اسد به بعد ما شاهد سلسله اتفاقاتی هستیم که نوعی همپوشانی را تداعی می‌کند. ترکیه پیشروی می‌کند، کسی حرفی نمی‌زند. جولانی و آمریکا سکوت کرده‌اند. آیا در برابر پیشروی یک دولت خارجی نباید دولت دمشق واکنش نشان بدهد؟ آمریکایی‌ که در آنجا پایگاه نظامی دارد زمانی که ترکیه به منطقه تحت تصرف قسد که با آمریکایی‌ها همکاری می‌کنند وارد می‌شود، نباید واکنش نشان بدهد؟ وقتی رژیم صهیونیستی پیشروی‌هایش در سوریه را ادامه می‌دهد و به نزدیکی دمشق می‌رسد و ۳۰ کیلومتر از مرزهای سوریه و لبنان را در پشت دمشق به تصرف درمی‌آورد، جولانی نباید اعتراض کند؟ نسبت به حوادث و درگیری‌هایی که در لاذقیه، طرطوس و حمص اتفاق افتاده و به مقدسات مسیحیان و علویان اهانت شده است، لازم است اعتراض شود اما کجاست اعتراض آقایان؟ القاعده، داعش و النصره را در لیست تروریست‌ها گذاشتند، در صورتی که جولانی از آنجا آمده است. چطور بلافاصله بعد از اینکه جولانی دمشق را گرفت هیأت می‌فرستید تا بیاید و با جولانی مذاکره کند؟ اگر اینها هماهنگی نیست، پس چیست؟ چرا زمانی که طالبان سر کار آمد این اتفاق در افغانستان نیفتاد؟ چطور هیأت‌ها به آنجا نرفتند ولی در سوریه هیأت‌ها از ابتدا مرتب در حال و رفت‌وآمد هستند. دمشق در حال حاضر در ترافیک رفت‌وآمد به سر می‌برد. * در هفته مقاومت هستیم. نقش سردار سلیمانی در امنیت منطقه‌ای و شکست تروریست‌ها به چه صورت بود؟ 5 سال از شهادت سردار سلیمانی می‌گذرد و همچنان در رسانه‌های غربی و شرقی نام قاسم سلیمانی مطرح می‌شود. چندین مرکز مطالعات غربی نام شهید سلیمانی را آوردند. به مناسبت هر تحولی در منطقه نام سردار مطرح می‌شود. منطقه با قاسم سلیمانی گره خورده است. سردار آثار بسیار عمیقی از خود برجا گذاشت که با شهادتش این آثار از بین نرفت و کاهش هم نیافت. ردار سلیمانی در منطقه کودتا نکرد. عملیات ترور راه نینداخت. اراضی کسی را اشغال نکرد. سردار سلیمانی در منطقه نجات‌دهنده، کمک‌کننده و فداکار بوده است. او در اتاق آهنینی ننشست تا ملت‌ها را به چیزی فرابخواند. خودش در میدان بود و آخرش هم به شهادت رسید. قاسم سلیمانی کارهای بزرگی انجام داده است. آزاد‌سازی عراق از اشغال آمریکا کار آسانی نبود. سال ۱۳۸۱ و اوایل سال ۱۳۸۲ بعضی در داخل ایران نامه نوشتند که با آمریکایی‌ها مذاکره کنید تا ایران اشغال نشود. فضا، فضای رعب و ترس بود. ترس منطقی بود؛ ۳۰۰ هزار نیروی نظامی و اطلاعاتی مجهز آمریکایی و انگلیسی به عراق ریخته بودند. سردار در چنین فضایی عراق را از اشغال خارج کرد. ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ روز سقوط صدام و روز آغاز اشغال نظامی عراق توسط آمریکایی‌ها است. فاصله ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ تا ۱۵ آذر ۱۳۸۴ ورق در عراق تغییر کرد و آمریکایی‌ها به دولت عراقی تن دادند. انتخابات در عراق برگزار شد. فشار به حدی برای آمریکا افزایش یافت که پای برگه خروجش را امضا کرد که در تاریخ اتفاق نیفتاده آمریکایی‌ها جایی بروند و خارج شوند. مجاهدت شهید سلیمانی آمریکایی‌ها را از عراق اخراج کرد. سردار سلیمانی در کمتر از 3 سال تومار آمریکایی‌ها را پیچید و آنها مجبور شدند برگه خروج خود را امضا کنند. آمریکا سال ۱۳۸۷ برگه خروج را امضا کرد و سال ۱۳۸۸ شروع به بردن نیروهایش کرد و در سال ۱۳۹۰ عراق از نیروهای آمریکایی خالی شد. این صحنه اشغالگری را خواستند در سوریه علیه مقاومت پیاده کنند که پیاده کردند. تدابیر، تیزهوشی، دقت، حکمت و قدرت فرماندهی سردار سلیمانی در عراق باعث شد آمریکایی‌ها بروند. 8 ماه قبل از شهادت سردار به دفتر کار او رفتم. به چشم خودم دیدم سردار در حال مدیریت کردن 4 جبهه و صحنه بین‌المللی عراق، فلسطین، یمن و لبنان است. سردار رفت‌وآمدی به یمن نداشت. رفت‌وآمد فعالی با لبنان نداشت. با فلسطین در رفت‌وآمد نبود اما با حکمت، درایت و عزت مدیریت می‌کرد و مجموعه اینها، سلیمانی را برای ملت‌ها یک شخصیت جذاب و دلپذیر و اسطوره‌ای قرار داد. سردار سلیمانی را در دنیا می‌توانیم سر دست بگیریم و بگوییم ما اینگونه عمل کردیم؛ کودتاچی نبودیم. اشغالگر نبودیم. تضییع‌کننده حقوق نبودیم. جان‌مان را برای ملت‌ها تقدیم کردیم. سردارمان را تقدیم کردیم. در جلوی خط مقدم دفاع از ملت‌ها بودیم. به ملت‌ها با گوشت و پوست و خون‌مان کمک کردیم بدون اینکه یک وجب از خاک کشوری در اشغال ما باشد. سردار سلیمانی یک وجب از خاک کل منطقه را اشغال نکرد. قاسم سلیمانی ثابت کرد با برادری و معنویت می‌شود قدرتی ایجاد کرد که آن قدرت امنیت‌ساز باشد. سلیمانی چتری در منطقه ایجاد کرد که ملت‌ها را در برابر دشمنان‌شان بیدار کرد. هیچ قدرت خارجی‌ای نمی‌تواند چتر امنیتی سلیمانی را نادیده بگیرد. سلیمانی نیست اما چتر امنیتی سلیمانی در منطقه هست. درس‌های سلیمانی باقی است و شاگردانش در کل منطقه هستند. مردم منطقه با سلیمانی فهمیدند قدرت مقابله با ظلم در منطقه را دارند.