مردی که متهم است همسرش را کشته، چون خیانت میکرده است بار دیگر پای میز محاکمه رفت.
به گزارش اعتمادآنلاین، متهم پیش از این دو بار به قصاص محکوم شده بود، اما دیوان عالی کشور رأی صادره را درست تشخیص نداده و پرونده را یک بار دیگر در دادگاه بدوی به جریان انداخت.
سال ۹۷ مردی به پلیس مراجعه کرد و گفت دخترش پریسا گم شده است. او که همراه دامادش به پلیس مراجعه کرده بود گفت: چند ماهی میشود که دخترم نیست و ما نگرانش شدیم. او به ترکیه رفته بود اما دیگر خبری از دخترم نیست.
ماموران در تاریخی که این مرد مدعی شده بود جسدی را کشف کرده بودند که مثله شده و هنوز شناسایی نشده بود. با توجه به مشخصاتی که او داد، پلیس حدس زد احتمالاً جسد متعلق به پریسا باشد. به این ترتیب، پدر پریسا در پزشکی قانونی تکههایی از بدن دخترش را شناسایی کرد و مشخص شد پریسا کشته شده است.
تحقیقات پلیس آغاز شد. مازیار شوهر پریسا مدعی شد که همسرش به بهانه رفتن به ترکیه از خانه خارج شده و دیگر از او خبر ندارد اما وقتی ماموران متوجه اختلاف دامنهدار مازیار و پریسا شدند، او را بازداشت کردند. مازیار در بازجوییها به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت که جسد او را مثله کرده و هر بخش را در قسمتی از بیابان ورامین انداخته تا شناسایی نشود. بعد هم به پدر و مادرزنش گفته که پریسا به ترکیه رفته است.
مازیار در اعترافاتش گفت: وقتی زنم به من گفت که دیگر علاقهای به من ندارد و مرد همسایه را دوست دارد، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. من بارها شاهد خیانت همسرم با مرد همسایه بودم و هر بار سعی کردم او را به راه درست بیاورم اما نمیشد. تا اینکه روز حادثه او را کشتم.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی، پدر و مادر مقتول درخواست قصاص کردند و گفتند سهم فرزند دخترشان و همچنین تفاضل دیه را پرداخت میکنند. پدر پریسا گفت: اگر دخترم مشکل اخلاقی داشت، چرا افشین او را طلاق نداد؟ دختر من خودش به دادگاه رفته و مهریهاش را بخشیده بود تا از شوهرش جدا شود. این مرد میتوانست دخترم را طلاق دهد اما او را بیرحمانه به قتل رساند و ما را سه ماه فریب داد. من به هیچ عنوان حاضر به مصالحه و گذشت نیستم، او باید بابت جنایتی که مرتکب شده قصاص شود.
سپس مازیار روبهروی قضات ایستاد و گفت: اتهامم را قبول دارم اما نمیتوانستم شرایط را تحمل کنم. من زنم را دوست داشتم اما او با همسایهمان در ارتباط بود. همان موقع موضوع را به پدر و مادر پریسا گفتم و با وساطت آنها همسرم را بخشیدم ولی دو روز بعد وقتی به خانه آمدم، دیدم زن مهیار هم متوجه موضوع شده و با میله بارفیکس مقابل خانه آمده و شیشه و در خانه ما را شکسته است. من میله بارفیکس را برداشتم و با همان میله وارد خانه شدم و به رفتارهای سمیرا اعتراض کردم اما او با بیاعتنایی گفت دیگر علاقهای به ادامه زندگی با من ندارد. من هم با همان میله بارفیکس چند ضربه به سرش زدم و او را کشتم. جسدش را در حمام خانه مثله کردم و به بیابانهای اطراف ورامین انداختم.
زنم مهدورالدم بود و من باید او را میکشتم. به این ترتیب، قضات شعبه ۶ که متهم را محاکمه میکردند وارد شور شدند و او را به قصاص محکوم کردند. رأی صادره در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار گرفت و نقض شد. پرونده دوباره به دادگاه برگشت و یک بار دیگر متهم به قصاص محکوم شد. این بار نیز با اعتراض متهم رأی صادره نقض شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
متهم برای بار سوم پای میز محاکمه رفت و گفت: زنم با مردان غریبه رابطه داشت. او دروغهای زیادی گفته بود. زنم در بیمارستان کار میکرد. یک بار به سر کارش رفتم و متوجه شدم آنجا نیست. زنگ زدم و گفتم کجا هستی، گفت در بیمارستان! الکی نام دو بیمار را گفت و آنها را برای ویزیت صدا زد. در حالی که من در بیمارستان بودم و میدانستم دروغ میگوید. وقتی که گفتم در بیمارستان هستم، دست و پایش را گم کرد. همان موقع به پدرش زنگ زدم و گفتم دخترت باز با مردی رفته و پدرش هم به بیمارستان آمد. دو ساعت طول کشید تا پریسا خودش را به بیمارستان برساند. از من عذرخواهی کرد و خواست او را ببخشم.
چند روز بعد متوجه شدم دوباره با مرد طبقه بالای خانهمان رابطه دارد. او را نیمهبرهنه در خانه آن مرد دیدم و صبر کردم تا برگردد. باز از من عذرخواهی کرد. چند بار این موضوع را به پدر و مادرش گفتم و آنها به من گفتند تو مرد نیستی، اگر بودی پریسا را میکشتی.
پریسا قسم خورد دیگر بیوفایی نمیکند. در نهایت روز حادثه وقتی دوباره به خانه آمدم، دیدم زنم دارد با تلفن صحبت میکند. وقتی دیدم با تلفن صحبت میکند، فهمیدم باز با کسی قرار دارد. وقتی به او اعتراض کردم، گفت به تو ربطی ندارد. من مرد همسایه را دوست دارم و با او به مهمانی میروم و رابطه دارم. من هم او را زدم و کشتم. اصلاً کارهایم دست خودم نبود.
پدر و مادرش هم میدانستند دخترشان به من خیانت میکند و مدارکش هم در پرونده هست.
سپس وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من همسرش را مهدورالدم میدانسته و پدر مقتول در چند مرحله بازجویی گفته که دخترش به شوهرش خیانت میکرد. او به همین دلیل همسرش را کشته است.
در پایان، این بار قضات شعبه ۱۲ دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی وارد شور شدند.