به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «گزیده شعر فلسطین» به تازگی توسط انتشارات «مکتب حاج قاسم» در ۲۲۳ صفحه به بازار نشر عرضه شده است.
در این کتاب سعی شده بهترین شعرها درباره فلسطین و غزه جمعآوری و بهروزترین نسخه از آثار شاعران درباره آرمان قدس پیش روی مخاطبین و علاقهمندان به ادبیات پایداری قرار گیرد. به همین دلیل شعرهای کمتر شنیدهشده و شاخصی در آن وجود دارد که یکی از آن شعرها، شعر نیمایی محمدحسین ملکیان شاعر جوان اصفهانی است.
از ملکیان پیشتر غزل «رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه» و همچنین غزلی درباره فلسطین با مطلع «سرم بلندی جولان، دلم فلسطین است / غریب در وطنم، آه... درد من این است» را شنیدهایم.
اما شعری که از محمدحسین ملکیان در کتاب «گزیده شعر فلسطین» منتشر شده، برخلاف اغلب شعرهای او که در قالب کلاسیک و عمدتا غزل هستند، شعری نیمایی است که در یک روایت کودکانه، چهره تخریبشده و البته مقاوم غزه را تصویر میکند.
در ادامه این شعر نیمایی را میخوانیم؛
*
کودکان سرزمین تو
غرق بازیاند
دکمههای دسته را فشار میدهند
بنگ بنگ!
کودکان سرزمین من
دسته دسته کشته میشوند بیدرنگ
کودکان سرزمین من
«خون» جلوی چشمهایشان
را گرفته است
کودکان سرزمین تو
آبرنگ
سرزمین تو
سرزمین قهر و آشتی ست
سرزمین من
سرزمین جنگ
*
گیسوان تو شرابی است
چشمهای تو درست مثل آسمان سرزمینتان
آبی است
چشمهای من...
بگذریم
زیر نور انفجار
آسمان سرزمین من شبانهروز آفتابی است
*
سرزمین تو
دور دورهاست
تا هزار هم که بشمریم
نمیرسیم
تا هزار!
سرزمین من ولی کجاست؟
زیر آوارها... همین کنار!
کودکان سرزمین تو
با صدای لایلای، خوابشان عمیق میشود
کودکان سرزمین من
با صدای سوت انفجار
*
موشکی که خورد روی سقفمان، صدا نداشت
باشد، اصلاً این عروسکم از اولش
دست و پا نداشت
بُهت مادرم
اشکهای خواهرم
تکههای پیکر برادرم
جای تیر مستقیم در سرم
یک دلار هم برای دوربینها نداشت
چون که گریههای ما صدا نداشت
*
عکسهای تو
بر خلاف عکسهای من
در تمام روزنامهها، مجلهها
چاپ شد
لحظهای که من
داشتم قتل عام میشدم
لحظهای که تو
داشتی میگریستی!
از نگاه سازمان بی ملل
تو شبیه من
نیستی
*
کودکان سرزمین تو
در جواب این سوال که: «بزرگتر شدی چه شغلی انتخاب میکنی؟»
دکتر و معلم و مهندس و پلیس میشوند
رییس میشوند
مدیر مرکز خرید میشوند
کودکان سرزمین من
شهید میشوند...