اصطلاح «سقف شیشهای» به محدودیتهایی اشاره دارد که زنان در مشاغل مختلف با آن مواجه میشوند و مانعی برای پیشرفت و ارتقای آنها در سلسلهمراتب شغلی است.
این موضوع در ایران بهویژه در مشاغل دولتی و خصوصی مشهود است؛ جایی که زنان پس از سالها فعالیت در یک شغل، در همان پستهای اولیه خود باقی میمانند؛ اما همکاران مردشان به پلههای بالاتر ارتقا پیدا میکنند.
برای مثال یک خانم و یک آقا همزمان در یک اداره استخدام میشوند و پس از ۲۰ سال، خانم هنوز در همان پست کارشناسی باقی میماند، در حالی که آقای همرده او به رتبههای بالاتری مانند رئیس شعبه یا معاون ارتقا مییابد. این پدیده که در بسیاری از سازمانها و نهادهای ایران وجود دارد، نشاندهنده یک محدودیت ساختاری است که بهطور غیررسمی به نام «سقف شیشهای» شناخته میشود. این سقف شیشهای برای زنان به طور محسوس و آشکار وجود ندارد؛ اما ساختار بروکراتیک و سنتی کشور ما سبب میشود زنان نتوانند به پستهای مدیریتی و عالیتر دست یابند. یکی از دلایل اصلی این موضوع، روابط و حمایتهای مردانه در محیطهای کاری است که بر ارتقای شغلی تأثیر میگذارد.
این محدودیتها در خصوص بسیاری از زنان صدق میکند؛ به گونهای که پستهای شغلی معمولاً بر اساس توانمندیها و شایستگیها تعیین نمیشوند؛ بلکه بیشتر به روابط شخصی و حمایتهای داخلی بستگی دارند. این موضوع موجب میشود مردان بهطور معمول از یکدیگر حمایت کنند و سهم بیشتری از پستهای مدیریتی را به خود اختصاص دهند. این پدیده نشاندهنده یک نابرابری است که برای ۹۵ درصد زنان در مشاغل مختلف ایران وجود دارد و مانع دستیابی آنها به موقعیتهای راهبری و مدیریتی میشود.
تحقیقی که به تازگی با هزار و 500 نمونه در ایران انجام شد، نشان داد در میان ۹۰۰ مرد و ۹۰۰ زن، نظرات مشابهی درباره عملکرد زنان در محیطهای اداری وجود دارد. طبق این تحقیق، مردان باور داشتند که زنان در محیطهای کاری دقیقتر، منضبطتر، وقتشناستر و مسئولیتپذیرتر هستند.
ساختار مردسالار در جامعه ایران که از سطح خانواده تا محیطهای کاری گسترش یافته است، یکی از دلایل اصلی محدودیت پیشرفت زنان در محیطهای شغلی به شمار میرود. در بسیاری از موارد، نگاههایی که در گذشته به زنان در محیط کار وجود داشت، هنوز هم بر جای خود باقی مانده است. بسیاری از مردان هنوز معتقدند اشتغال زنان در بیرون از خانه مزاحمتی برای فعالیتهای آنها ایجاد میکند، در حالی که این نگرش شاید ۵۰ یا ۶۰ سال پیش وجود داشته است.
در جوامع توسعهیافته، اشتغال زنان نه تنها به نفع خود آنان؛ بلکه به نفع خانواده و جامعه است. با پیشرفت فناوری، زنان وقت و انرژی بیشتری دارند که میتوانند در محیط کار به صورت مفید بهکار بگیرند. این تغییرات به بهبود اقتصاد و شرایط اجتماعی کمک میکند؛ اما هنوز در بسیاری از سازمانها زنان فرصتهای برابر برای ارتقای شغلی با مردان ندارند. برخی معتقدند زنان از نظر سابقه و تجربه مدیریتی کمتر از مردان هستند؛ اما باید توجه داشت هیچ فردی از ابتدا مدیر نبوده و همه باید بهتدریج پیشرفت کنند. بنابراین، تغییر موانع فرهنگی و غیررسمی ضروری است تا زنان بتوانند بهطور برابر در سلسلهمراتب شغلی پیشرفت کنند.
برخی مردان موافق اشتغال زنان هستند؛ اما تعداد آنها هنوز کم است. هدف از این تغییرات، نه حذف مردان از مشاغل؛ بلکه رسیدن به یک مدل اجتماعی است که زن و مرد در کنار هم مشغول به کار باشند و مسئولیتها را تقسیم کنند. در واقع، این تغییر باید نشان دهد اشتغال زنان و داشتن پستهای مدیریتی به نفع تمام جامعه است. به جای اینکه زنان به عنوان مزاحم دیده شوند، باید درک شود که در جوامع توسعهیافته، اشتغال زنان به رشد و پیشرفت اجتماعی کمک میکند.تحقیقات نشان میدهد بیکاری مردان به دلیل توسعهنیافتگی است، نه اشتغال زنان. به همین دلیل است که تأکید میکنیم اگر زنان به عرصههای کاری وارد شوند، نه تنها به نفع خودشان؛ بلکه به نفع تمام جامعه خواهد بود.یکی از نگرانیهای رایج در میان مردان در محیطهای کاری به ویژه در مشاغل مدیریتی این است که اگر زنان پستهای بالاتر بگیرند و عملکرد خوبی داشته باشند، ممکن است جایگاه آنها تهدید شود. در واقع این نگرانی به «چسبیدن به میز» و ترس از، از دست دادن موقعیت برمیگردد.اگر ایده شایستهسالاری در سازمانها بهدرستی اجرا شود، چنین نگرانیهایی بیمورد خواهد بود. من معتقدم شایستهسالاری باید در اولویت قرار گیرد، نه جنسیت. اگر یک زن شایسته باشد، به همان اندازه که یک مرد شایسته میتواند به پستهای مدیریتی برسد، اشکالی ندارد.
در برخی سازمانها ممکن است مدیران مرد حتی توانمندیهای کمتری نسبت به برخی زنان داشته باشند؛ اما چون مرد هستند، در موقعیتهای مدیریتی قرار میگیرند. یکی از مشکلات دیگر این است که در بسیاری از مواقع، مدیران بالاتر از ترس اینکه برچسب طرفداری از زنان به آنها زده شود، از ارتقای زنان به پستهای مدیریتی خودداری میکنند. این مسئله نشاندهنده یک مشکل فرهنگی است که نیاز به تغییر دارد. باید برای تغییر نگرشها و پذیرش شایستهسالاری در سازمانها، آموزش و فرهنگسازی انجام شود تا زنان و مردان بر اساس توانمندی و شایستگی خود در پستهای مدیریتی قرار بگیرند.پیشنهاد میشود مطالبات زنان در تمامی سطوح جامعه و سازمانها مطرح شود تا فرصتهای برابر برای آنان به وجود بیاید. این مطالبات باید نه بهعنوان اعتراض؛ بلکه به منظور رشد و توسعه جامعه و بهرهبرداری از تمامی ظرفیتها بیان شوند. همچنین سیستمهای مدیریتی باید به گونهای طراحی شوند که پستها موروثی نباشند و امکان چرخش نخبگان وجود داشته باشد.