خبرگزاری مهر، گروه مجله - فاطمه برزویی: «کوروش بزرگ آسوده بخواب! خارجی پرست ها درختها را به دوش گرفتهاند و در انتظار بابانوئل هستند.» این جمله، عنوان یک پست اینستاگرامی است که به تازگی در فضای مجازی دست به دست میشود.
پستی که پشتصحنه آن، تصویری از جمعیت مردم در خیابانهای تزئینشده محلههای مسیحی، احتمالاً جلفای اصفهان، را نشان میدهد. ویدئویی که تاکنون بیش از نیم میلیون بازدید داشته و نظرات بسیاری را به خود جلب کرده است.
جمله «کوروش آسوده بخواب» یکی از آن عباراتی است که این روزها در فضای مجازی، بهخصوص در ایکس (توئیتر سابق) و اینستاگرام، خیلی دست به دست میشود. گویی که هر وقت کسی بخواهد از تاریخ ایران دفاع کند یا خودش را یک وطنپرست اصیل نشان دهد، سریع این جمله را از جیبش بیرون میکشد. البته ماجرا همیشه به همین جا ختم نمیشود؛ کافی است مراسم مذهبیای در کار باشد، مثل مولودیخوانی یا عزاداری، که ناگهان این جمله در کنار هشتگ «عربپرست نباشیم» به یک بیانیه سیاسی-فرهنگی تبدیل میشود.
برای برخی، این جمله نوعی اعتراض است به هر چیزی که رنگ و بوی عربی داشته باشد؛ انگار که مداحیها و آئینهای مذهبی مستقیم از شبهجزیره عربستان وارد خانههایشان شدهاند و حالا مأموریتشان نابودی فرهنگ اصیل ایرانی است.
این افراد به شکلی کاملاً جدی معتقدند که چون ایرانیاند و خون «ایرانی» در رگهایشان جریان دارد، نباید حتی صدای مولودی یا عزاداری را بشنوند. در حالی که مذهب رسمی کشور ما شیعه است.
تلاقی فرهنگها
عربها از زمان فتح ایران در دوران ساسانیان در سال ۶۴۰ میلادی تا پایان دوران خلافت امویان در سال ۷۵۰ میلادی به طور مستقیم بر ایران حکومت کردند. اما با آغاز خلافت عباسیان، نفوذ و حکومت مستقیم آنها بر ایران کاهش یافت و ایرانیان به تدریج قدرت بیشتری پیدا کردند. در این میان، فرهنگ و زبان فارسی نه تنها از بین نرفت، بلکه با نوعی مقاومت و بازسازی تدریجی به حیات خود ادامه داد و حتی در دوران اسلامی نیز به شکوفایی رسید.
در این دوره، اگرچه ایران زیر سلطه سیاسی خلفای عرب بود، اما ایرانیان تأثیر بزرگی بر تمدن اسلامی گذاشتند. دانشمندان و اندیشمندان ایرانی مانند ابنسینا، فارابی و خیام از نامآوران این دوره بودند که آثار خود را به زبان عربی مینوشتند و به پیشرفت علم و فرهنگ کمک کردند و بسیاری از افتخاراتی که به تمدن اسلامی نسبت داده میشود، در واقع حاصل تلاشهای همین ایرانیان بود.
در دوره عباسیان، ایرانیان نقشی کلیدی در مدیریت خلافت داشتند و عباسیان حتی بسیاری از سنتها و نمادهای ایرانی را در حکومت خود پذیرفتند. زبان فارسی نیز در کنار زبان عربی رشد کرد و فارسی دری به یکی از زبانهای مهم منطقه تبدیل شد.
تاریخ مشترک ایران و عربها تنها داستان حکومت و سلطه نیست، بلکه بازتابی از تعامل و تأثیر متقابل فرهنگی و علمی است. اسلام که توسط عربها به ایران وارد شد، با تلاش ایرانیان شکل تازهای گرفت و به بخشی جداییناپذیر از فرهنگ ایرانی تبدیل شد.
البته، اسلام به شکلی که امروز در ایران به عنوان مذهب رسمی (شیعه اثنیعشری) شناخته میشود، تا دوره صفویان رسمی نبود. شاه اسماعیل صفوی در قرن شانزدهم میلادی شیعه اثناعشری را به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام کرد و این اتفاق نقطه عطفی در تاریخ مذهبی ایران بود.
دو هزار مسیحی، بیست هزار عکس با بابانوئل!
اما رابطه ایران با اروپا متفاوتتر بوده و داستان خودش را دارد. نه مثل عربها پیوند عمیق تاریخی و فرهنگی، بلکه بیشتر یک رابطه «تجاری-دیپلماتیک» با چاشنی علم و فناوری بوده است. اگر هم تأثیری بوده، بیشتر مربوط به دوره صفویه است؛ همان زمانی که شیعه به عنوان مذهب رسمی اعلام شد و تعاملات با اروپا پررنگتر شد.
حالا برسیم به کریسمس؛ جشن تولد عیسی مسیح که در اصل یک مناسبت مذهبی بود، اما کمکم به یک مراسم جهانی تبدیل شد. در اروپا، کریسمس یعنی تزئینات خیرهکننده، بازارهای شلوغ، و دورهمیهای خانوادگی. اما در ایران، این جشن همیشه محدود به مسیحیان ارمنی و آشوری بود. البته «بود» را تاکید میکنم، چون امسال داستان فرق داشت.
تهران، بهویژه خیابان «میرزای شیرازی»، امسال به یکی از پربازدیدترین مراکز کریسمس ایرانی تبدیل شد. مردم صف بسته بودند تا با بابانوئل عکس بگیرند، کوکیهای ساده با قیمت ۳۰۰ هزار تومان را میخریدند و برای چند ثانیه محتوای اینستاگرامی، حسابی هزینه میکردند. یک فروشنده در این محل با خنده میگفت: «کریسمس امسال، بیشتر از عید نوروز مشتری داشتیم!»
اما گل سرسبد ماجرا، ویدئوی بابانوئل اصفهان بود که میگفت: «کل اصفهان دو هزار مسیحی دارد، ولی من امروز بیست هزار نفر باهام عکس گرفتن!» اینجاست که یک سوال مهم پیش میآید، آیا کوروش که همیشه او را به تمدن، اصالت و فرهنگ ایرانی گره زدهایم، از این همه تب کریسمسی در سرزمینش راحت میخوابد؟ یا فقط مشکلش با مراسمات مذهبی اسلامی است.
شاید بتوان گفت کریسمس، مانند بسیاری از جشنها و مناسبتهای دیگر، نیازمند فرهنگسازی صحیح در جامعه ماست. اما آنچه امروز شاهد آن هستیم، بیشتر نوعی سوءتفاهم یا برداشت سطحی از این جشن جهانی است.
بسیاری تصور میکنند که اگر خانه، کافه یا محل کارشان را با تم کریسمس تزئین کنند، میتوانند جلوهای باکلاستر یا مدرنتر به خود بدهند. در حالی که کریسمس، پیش از آنکه نمادی از سبک زندگی باشد، یکی از بزرگترین اعیاد مذهبی و فرهنگی جهان است که ریشههای عمیقی در اعتقادات و سنتهای مسیحیان دارد.
فرهنگسازی درست در این زمینه میتواند به ما بیاموزد که هر جشنی، چه داخلی و چه جهانی، تنها در صورتی میتواند به زیبایی در جامعه ما جای گیرد که با احترام به هویت، تاریخ و معنای اصلی آن برگزار شود. اینگونه میتوان از جشنها برای ایجاد تعامل فرهنگی استفاده کرد، نه برای نمایشهای سطحی و کوتاهمدت که تنها جنبه ظاهری دارند.