شناسهٔ خبر: 70543392 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

فلسفه وجودی نهاد وکالت ایده آلیستی یا ماکیاولیستی؟

بشر ایده آلیست کسی است که فضایل و رذایل اخلاقی را شناسایی کرده، در پی کسب و رد آنان برآمده و به معیار‌های مطلق اخلاق گرایی و گزاره‌های همه شمول انسان ساز معتقد است.

صاحب‌خبر -

محمد سعید مقصودی؛* فلسفه و حقوق دو علم از علوم موضوعه، که در کانسپت و درون مایه اعتباری خود از جهات گوناگون ماهوی و شکلی دارای نقاط اتصال و ارتباط بوده و از گذشته دور تا به امروز، این اتصالات معنا گرایانه همواره محل طرح موضوع و مکاشفه‌ی دکترین اهل فن این علوم بوده است.

در تحلیل اتصالات فراوان این علوم له یکدیگر می‌توان به طرح سوالات و مباحث ذیل پرداخت. ۱. حق چیست؟ ۲. بشر از چه حقوقی برخوردار است؟ ۲. قانون چیست؟ ۳. چرا بشر باید قانون را رعایت کند؟ و.. لازم است عنوان شود دکترین این علوم تا پیش از این به تفصیل بر این معانی علامت سوال گذاشته و در صدد طرح پاسخ‌های متقن و مستدل بر آمده‌اند که البته نگارنده یادداشت هم قصد تکرار مکررات و اطاله کلام از این باب را نخواهد داشت.

اما سوالی که در این باره همواره شایسته پرسش بوده این است که ایدئولوژی نهاد شریف وکالت در رابطه با احقاق حق طرفین پرونده، در یک دادرسی عادلانه باید چگونه باشد؟ وکیل دادگستری به عنوان شمایل اجرا و کاتالیزور احقاق حق شاکی / متهم در محاکم، چه شیوه‌ای از دفاع نظامند را باید نسبت به موکل خود در پیش گیرد؟ ایده آلیستی یا ماکیاولیستی؟ توضیح آنکه فلسفه ایده آلیستی جناب افلاطون معتقد به وجود ایده و سایه برای مخلوقات است یعنی هر مخلوقی از عالم طبیعت اگر قصد رسیدن به نهایه فضیلت هستی و عالم مُثُل (جهان ایده آلیستی) داشته ناگزیر باید مجموعه‌ای از قوائد و رسومات اخلاقی را رعایت کند.

بشر ایده آلیست کسی است که فضایل و رذایل اخلاقی را شناسایی کرده، در پی کسب و رد آنان برآمده و به معیار‌های مطلق اخلاق گرایی و گزاره‌های همه شمول انسان ساز معتقد است. در مقابل، تفکر نیمه فلسفی نیمه سیاسی ماکیاولیستی مطرح می‌شود که معتقد به ساختار مبنایی جمله ذیل است " هدف وسیله را توجیه می‌کند " با این وصف از نظر این تفکر برای رسیدن به یک نتیجه شریف می‌توان از مسیر و ابزار ناشریف بهره برد و بعضا مفاهیم اخلاقی را نادیده گرفت یا قربانی هدف کرد.

با ذکر یک مثال می‌توان موضوع را تبیین و ساده کرد شخصی دارای سابقه شرارت و اشتهار به بدنامی اقدام به قتل چند نفر نموده است پرونده در دستور کار پلیس انتظامی و ما بعد آن مرجع قضایی قرار می‌گیرد و وکیلی از وکلای دادگستری نسبت به فرد متهم اعلام وکالت می‌نماید.

حال اگر وکیل موصوف دارای تفکر ایده آلیستی بوده (بنابر آموزه‌هایی که پیش از این بیان شد) باید از اعلام وکالت شخص قاتل شرور امتناع ورزد، اما آیا این عمل برخلاف ساختار تعریف شده وظیفه یک وکیل (دفاع از موکل) نیست؟ از طرف دیگر اگر وکیل بر اساس تفکر ماکیاولیستی اقدام به اعلام وکالت از شخص قاتل نماید بالاجبار برای رهایی موکل خود از مجازات (به عنوان هدف غایی) باید مجموعه‌ای از افعال (بعضا قانونی، اما غیر اخلاقی) را دستاویز قرار دهد حال آیا یک وکیل می‌تواند به جهت انجام وظیفه خود (رهایی موکل از مجازات) با اتکا بر نظریه ماکیاولیستی بعضی از مصادر اخلاقی را نادیده گیرد؟ .. همانطور که پیش از این مطرح شد این موضوع از گذشته‌های دور تا به امروز محل اختلاف و مجادله نظری حقوق دانان و فلاسفه بوده که با تضارب آرا و نظریه مواجه شده و نتیجه‌ای واحد از آن حاصل نشده است.

به عقیده نگارنده این مکتوبه ناگفته و نانوشته پیداست که وکیل دادگستری هرگز نباید دارای کاراکتری تک بعدی بوده و بهتر آن است که در دفاعیات خود شیوه‌ای بینابینی (ماکیاولی _ ایده آلی) در پیش گرفته، بر اساس شرایط خاصه هر پرونده با عنایت به اختیارات قانونی، رویه قضایی و اصول دادرسی نوع دفاع خود را مشخص کرده و در موازات تفکرات فلسفی، تمامی تلاش خود را در جهت تثبیت حقوق حقه‌ی موکل خود به کار گیرد.

*وکیل دادگستری کارشناسی ارشد حقوق کیفری و جرم شناسی

برچسب‌ها: