وقتی حکومت بشار اسد، رئیس جمهور پیشین سوریه، سقوط کرد خانواده اسد پس از چندین دهه که نامشان با قدرت، نفوذ، سرکوب و خونریزی گره خورده بود، ناگهان با واقعیت جدیدی روبهرو شد که آمادگی مقابله آن را نداشت.
به گزارش عصر ایران به نقل از بی بی سی، سه روز پس از سقوط رژیم، حافظ منذر اسد، نوه عموی بشار اسد، در مصاحبهای اختصاصی با این رسانه فاش کرد که خانواده از فرار بشار بیخبر بوده و گفت: «بشار دنیا را فریب داد، تمام خانواده را فریب داد و ما را در موقعیت شرمآوری در مقابل همه قرار داد.»
حافظ گفت: «این با هر معیاری خیانت است. باید به ما اطلاع میدادند چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما ما در خبرها از فرار بشار مطلع شدیم، بدون آن که هیچ هشدار یا فرصتی برای سر و سامان دادن به اوضاع خودمان داشته باشیم.»
روسیه چند ساعت پس از فرار اسد از دمشق به او پناهندگی سیاسی داد. گفته میشود او بهتنهایی با هواپیمایی روسی از پایگاه حمیمیم فرار کرده است.
حافظ گفت: «او به هیچ کس چیزی نگفت، حتی به برادرش ماهر. پس از مقاومتی کوتاه، به لبنان و سپس به عراق فرار کرد، بعد به فرودگاه حمیمیم رفت و از آنجا به روسیه. در همین حال، من، وسیم و خانواده در کوهها پنهان شده بودیم.»
بیبیسی هنوز نتوانسته صحت کامل این ادعاها را تایید کند، اما طبق گزارشهای خبری پیشین، ماهر با یک هلیکوپتر به عراق و سپس به روسیه رفته است.
حافظ بیانیه اخیر منتسب به رئیس جمهور پیشین را «نادرست» توصیف کرد و گفت: آن چه در این بیانیه آمده ممکن است تا حدی درست باشد، اما این ادعا را که هیچگونه برنامهریزی برای خروج از کشور وجود نداشته، «۹۹ درصد دروغ» خواند و گفت بشار اسد حتی پس از فرارش نیز هیچ کمکی به آنها نکرده است.
حاکم جمهوری در لاذقیه
حافظ منذر اسد، مشهور به «حاکم جمهوری در لاذقیه»، سال ۱۹۸۷ متولد شد. او نوه جمیل اسد، برادر حافظ اسد، رئیس جمهور پیشین و پدر بشار است.
او به عنوان عضوی از خانواده اسد شناخته میشود که از حکومت او سود بردهاند. در گزارش تحقیقی مفصلی که بخش «بیبیسی آی» تهیه کرد، نقش او به عنوان یکی از بازیگران اصلی در تجارت غیرقانونی مواد مخدر فاش شد. این تحقیق نشان داد که چگونه شخصیتهای بانفوذ در خانواده اسد، از این تجارت برای تقویت نفوذ اقتصادی خود استفاده کردهاند.
با وجود این حافظ در گفتوگو با ما هرگونه دخالت در این فعالیتها را رد کرد، هر چند پذیرفت که تجارت سازمانیافته ماده مخدر کاپتاگون توسط لشکر چهارم به ریاست ماهر اسد، در داخل کشور به شدت رواج داشته است.
اما آیا حافظ منذر اسد همچنان با رئیس جمهور برکنارشده در ارتباط است؟ و روایت او از روز سقوط رژیم چیست؟
«نیرو جمع کن، ما برایت اسلحه میفرستیم»
حافظ منذر اسد در گفتوگوی خود فاش کرد که یسار ابراهیم، مشاور اقتصادی بشار اسد، از او خواسته بود در شب سقوط حما به دست مخالفان سوری، نیروهایی را در لاذقیه جمع کند و برای آنها اسلحه تامین کند و سپس آنها را هر چه سریعتر به شاخه امنیت نظامی شهر منتقل کند تا به ارتش در حما بپیوندند. یسار به او گفته بود: «نیرو جمع کن، ما برایت اسلحه میفرستیم»
اما حافظ میگوید به دلیل نبود منابع مالی لازم، نتوانست این درخواست را اجرا کند. او توضیح داد: «هزینه حقوق نیروها حدود شش میلیون لیره سوری برای هر نفر بود که تامین آن در آن شرایط دشوار بود. در نتیجه حمص و دمشق نیز سقوط کردند.»
چند روز پیش از سقوط حکومت اسد، گزارشهای خبری حاکی از آن بود که همزمان با شدت گرفتن حملات نظامی مخالفان سوری در نقاط مختلف، دستوراتی برای جذب نیروهای بیشتر در چند منطقه صادر شده است.
حافظ میگوید: «از من خواسته شد با تاجران منطقه تماس بگیرم تا هزینه جذب نیرو را تامین کنند، اما نتوانستم این کار را انجام دهم.»
او انکار نکرد که رژیم برای تامین مالی عملیات نظامی، حاضر به همکاری با هر تاجری بود چون برای آنها مهمترین مسئله یافتن تامینکننده مالی بود، حتی اگر این تجارت شامل کاپتاگون یا هر چیز دیگری میشد.
او گفت: «ما هیچ تاجری را مشخص نکردیم. مهم این بود که حقوقها تامین شود، چه از طریق تجارت کاپتاگون یا هر چیز دیگری.»
حافظ درباره وضعیت خانواده اسد در آن دوره گفت که هیچ ارتباطی با بشار یا دیگر اعضای خانواده در مورد وقایع جاری وجود نداشت. «خانواده اسد کاملا به حاشیه رانده شده بود و از آنچه پشت پرده میگذشت اطلاع نداشت، و در هیچ یک از تصمیمهای ریاست جمهوری یا دولت دخالت نداشت.»
او افزود: «من در قرداحه بودم که شنیدم ارتش در حال فرار است، مخالفان شام را تصرف کردهاند و به سمت لاذقیه در حرکت هستند. همانجا فهمیدم که رژیم سقوط کرده است.»
حافظ منذر اسد ادعا میکند که پیش از سقوط رژیم، هشدارهای زیادی به آنها داده و میگوید شرایط پیش از فروپاشی کاملا «واضح» بوده است.
او گفت: «من با سرتیپ غسان بلال از لشکر چهارم ارتش سوریه صحبت کردم و به او گفتم آنچه در حال وقوع است یک اشتباه بزرگ است. شما مردم را گرسنه کردید، امور را در گمرکات به نفع خود مدیریت کردید، پولهای مردم را غارت کردید و آنها را از کار محروم کردید، و این موجب شد آنها اعتماد خود را از دست بدهند.»
حافظ میگوید «رژیم هیچ فرصتی برای حمایت مردم از خود باقی نگذاشت» و تاکید میکند که «اگر این اتفاقات رخ نمیداد، ۸۰ درصد از مردم با حکومت بودند».
حافظ همچنین گفت که از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۴، افزایش باجگیری، سوءاستفادهها و مصادره اموال شهروندان به دست حکومت، به شدت بحران را وخیمتر کرد و در نهایت به فروپاشی رژیم اسد انجامید.
اما به گفته ساکنان محلی، خود حافظ منذر اسد نیز در همان دوره در این فعالیتها دست داشت.
«هیچ چیز درباره زندانهای مخفی نمیدانم و کمکی هم نخواهم کرد»
حافظ منذر اسد همچنین از احتمال اعدام افراد وابسته به حکومت اسد ابراز نگرانی کرد، به ویژه بعد از گزارشها درباره کشتن چندین نفر از نزدیکان رژیم پس از سقوط آن، از جمله پسرعمویش سلیمان هلال اسد که هنوز صحت خبر کشته شدنش تایید نشده است.
حافظ گفت: «راستش من چیزی درباره این موضوع نمیدانم، اما به من هم گفتهاند که ممکن است مرا اعدام کنند. تاکنون کسی از ما برای اجرای این تهدیدها دستگیر نشده است.»
او گفت: «ما گناهی نداریم، چون تحت قوانین دولت عمل میکردیم.»
در مورد امکان مذاکره با مخالفان سوری، حافظ تاکید کرد که «آماده اجرای عدالت» است و حاضر به گفتوگو است در صورتی که یک «دولت منظم» وجود داشته باشد. او با اشاره به مثال رامی مخلوف، توضیح داد چالشهایی که خانوادهاش با آن روبرو شدند، بسیار بزرگتر از چالشهایی بوده که افراد غیر مرتبط با خانواده با آن مواجه شدهاند.
حافظ درباره رامی مخلوف، پسر دایی بشار اسد، به شرایطی اشاره میکند که او تحت حبس خانگی قرار گرفت و از سوی حکومت اسد تحت فشارهای شدید، از جمله مصادره اموالش به نفع دولت بود.
حافظ مدعی شد: «من سیاستمدار نیستم و ارتباطی با ارتش ندارم. بهرهام از رژیم فقط به خاطر نام خانوادگیام بود.» او توضیح داد که استفاده از نام «اسد» صرفا برای حل برخی مشکلات یا کسب منافع مالی از طریق فعالیتهای قاچاق بوده است.
در پاسخ به سوال بیبیسی درباره زندانهای مخفی و بازداشتشدگان، حافظ شرایط زندانها را «وحشیانه» توصیف کرد و تاکید کرد که هرگز وارد هیچ زندانی نشده و اطلاعاتی درباره این مکانها ندارد.
او ادعا کرد که هیچگونه اطلاعات یا شواهدی درباره سرنوشت بازداشتشدگان یا ناپدیدشدگان اجباری در سوریه ندارد و حاضر به کمک در ارائه اطلاعات نیست. «من چیزی درباره آنها نمیدانم و نمیدانم آیا چنین بازداشتشدگانی وجود دارند یا نه.»
او افزود: «با من مثل یک نظامی صحبت نکنید. من غیرنظامی هستم و چیزی درباره زندان صیدنایا یا زندانهای دیگر نمیدانم، جز آنچه در تلویزیون پخش میشود و مثل هر بینندهای دنبال میکنم.»
حافظ میگوید نقش نظامی او در همکاری با رژیم فقط محدود به جذب افراد و اعزام آنها به شاخههای امنیتی مانند «امنیت نظامی» یا «لشکر چهارم» بوده و اضافه میکند که این اقدامات صرفا زیر چتر دولت و به درخواست آن انجام شده است.
او گفت: «من هم مثل بقیه هستم، نه درگیر سیاست و مذهب بودهام و نه شناختی از بازداشتشدگان دارم.»
حافظ در گفتوگو با بیبیسی اظهارات متناقضی را مطرح کرد. با وجود انکار ورودش به زندانهای سوریه، گفت که حکومت او را به مدت سه ماه و ۱۷ روز در سلولی انفرادی تحت «شرایط سخت» بازداشت کرده بود.
او افزود: «ما شرایط بهتری از دیگران نداشتیم، اما امکان صحبت کردن هم نداشتیم.» او به سرکوب و فشارهایی اشاره میکند که به گفته خودش در دوران بازداشت بر او تحمیل شده است.
حافظ گفت که دو بار بازداشت شده است. آخرین بار حدود دو سال پیش به مدت ۳۰ روز پس از انتشار یک فایل صوتی بود که در آن به بشار اسد ناسزا گفته بود. او ادعا کرد که آزادیاش مشروط به پرداخت ۱۰۰ هزار دلار به منصور عزام، وزیر سابق امور ریاست جمهوری سوریه بود.
حافظ درباره تجربه اولین بازداشت خود در سن ۱۷ سالگی، توضیح داد که او را در زندان ۲۱۵ نگه داشتهاند. او گفت که دلیل بازداشتش اعمال فشار بر پدرش بوده تا او را از نوشتن درباره عملکرد حکومت سوریه در فضای مجازی بازدارند.
حافظ همچنین اتهامات مبنی بر استفاده از خشونت و قلدری برای کنترل بخشهایی از شهر لاذقیه را قاطعانه رد کرد و گفت: «هیچ زنی مورد تجاوز قرار نگرفته و من از کسی اخاذی نکردهام.»
او تاکید کرد که نقش او صرفا به جذب نیرو محدود بوده، به این صورت که آنها فرصتهای داوطلب شدن و پیوستن افراد به ارتش را اعلام میکردند و سپس داوطلبان به نهادهای امنیتی مرتبط منتقل میشدند.
«سال ۲۰۱۱ فریبمان دادند»
حافظ منذر اسد هرگونه نقش خود را در سرکوب اعتراضهای سال ۲۰۱۱ در سوریه رد میکند و میگوید که او مستقیما در سرکوب مناطق ساحلی در آن زمان مشارکت نداشته است.
«سال ۲۰۱۱ فریب خوردیم. در توهم بودیم و تنها نگرانیمان این بود که از خودمان محافظت کنیم، با این تصور که آنچه در حال وقوع است، تهدیدی تروریستی است و قرار است ما را قتلعام کنند و جامعهمان را نابود کنند.»
حافظ اشاره کرد که رژیم از تهدید گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) به عنوان یک حیله استفاده کرد تا دیگران را قانع کند که خطری واقعی امنیت کشور را تهدید میکند، و بسیاری بدون بررسی، این روایت را باور کردند.
در مورد اتهامات مربوط به استفاده از خشونت علیه معترضان، حافظ این اتهامات را کاملا رد کرد و گفت: «این درست نیست. من فقط تاجر و سرمایهداری بودم که تحت چارچوب دولت فعالیت میکردم و هیچگونه مسئولیت نظامی یا امنیتی نداشتم.»
او افزود: «من کسی را زندانی نکردم یا شکنجه ندادم، مگر در مواردی که مشکل شخصی بود. در این صورت طرف را احضار میکردم، دو سیلی میزدم و رهایش میکردم. اما هیچگاه شکنجه نکردهام. این موارد برای هر کسی ممکن است پیش بیاید.»
حافظ در واکنش به گزارشها درباره شادی برخی افراد در لاذقیه به دلیل خلاص شدن از او گفت: «این شهر، شهر من است. اما آنها آن را با نگاه فرقهای اداره میکنند. در حالی که خانواده من فراتر از مسائل فرقهای است؛ شوهر خواهرم سنی است، پدرم با زنی سنی ازدواج کرد و نامزد خواهر دیگرم هم سنی است.»
حافظ از خود به عنوان «منبع وحشت» در استان لاذقیه یاد میکند، اما از رفتارهایش دفاع میکند و میگوید: «اشکالش چیست؟»
در مورد ویدیوی منتشرشدهای که کیسههای حبوبات را در نمایشگاه خودروی او نشان میدهد، حافظ توضیح میدهد: «این حبوبات کاپتاگون نیست، بلکه برای تمیز کردن استخرها استفاده میشوند. به محل بروید و بررسی کنید. من نمونهای از آن دارم و آمادهام آن را برای آزمایش در اختیارتان قرار دهم.»
بیبیسی با تعدادی از ساکنان استان لاذقیه و روستای قرداحه، زادگاه حافظ، تماس گرفت و از چند نفر شهادتهایی دریافت کرد که حافظ را به خشونت، ترساندن و زورگویی متهم میکردند. آنان گفتند که او سرمایهگذاران و تاجران را مجبور به شراکت میکرد و سپس اموال آنها را به طور کامل تصاحب میکرد.
آنها گفتند که او افراد را پس از ربوده شدن به دست «اداره اطلاعات نظامی»، به اجبار به خدمت سربازی میفرستاد و شخصا در خشونت علیه آنها مشارکت داشت. هیچ کس جرات مخالفت با پیوستن به ارتش را نداشت، چون هرگونه مخالفت با شکنجه، قتل یا آسیب جدی به اعضای خانواده فرد همراه بود.
همچنین این شهادتها حاکی از آن بود که حضور او در هر منطقهای موجب وحشت مردم میشد و جملهای که معمولا با آن هشدار میدادند این بود که «حافظ در خیابان است» و مردم فورا فرار میکردند.
یک منبع مسئول در شهر لاذقیه گفت که حافظ خود مرتکب تخلفات جدی علیه زنان شده و افزود که از موارد متعدد تجاوز آگاه است. اما «حساسیتهای اجتماعی مرتبط با مسائل ناموسی و آبرو باعث سکوت در این موارد و عدم افشای نامها شده است».
اما حافظ هرگونه بازداشت، اخاذی یا تجاوز به زنان را انکار کرد.