شناسهٔ خبر: 70495807 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

چه کسی زیرآب احسان علیخانی، رامبد جوان و سروش صحت را زد؟

بخشی از گیر و گرفتاری تلویزیون در این سال‌ها مربوط به مجریان و خبرنگارانی بوده است که از ساختمان‌ جام جم رفته‌اند، یا به عبارتی کنار گذاشته شدند.

صاحب‌خبر -

خبر آنلاین نوشت: «شما زحمت می‌کشید بازیگرها را مشهور می‌کنید، اول می‌آیند «ماه عسل» ده سال ، ده تا سی روز، بهترین اوقات و بهترین ساعات به دست یک‌نفر می‌دهید، خب این تولید ماست، این تولید ملی ماست، این تولید منبع نیروی ما در حوزه مقدسات است، بعد نتیجه این آدم ساخت یک برنامه در شبکه نمایش‌خانگی است، شما برای این آدم این میزان هزینه را انجام دادید و به اینجا رسید.»

این جملات را من نمی‌گویم، این جملات روز چهارشنبه از زبان سعید حدادیان، مداح مطرح شده است.

سال‌های قبل‌تر کمی اوضاع متفاوت بود، صداوسیما به مفهوم رسانه‌ای خودش مرجعیت و مخاطب داشت و مجریانی که اتفاقا طرفداران زیادی هم داشتند، دائم در حال رفت و آمد در تلویزیون بودند، اما به مرور زمان اوضاع تغییر کرد و کم کم مجریان هم کمتر شدند، این کاهش یا خود خواسته بود، یا ناخواسته، یعنی یا مجریان تصمیم گرفتند که به فعالیت خود با سازمان صداوسیما ادامه ندهند، یا سازمان صداوسیما علاقه‌ای به همکاری با آن‌ها نداشت.

بخشی از گیر و گرفتاری تلویزیون در این سال‌ها مربوط به مجریان و خبرنگارانی بوده است که از ساختمان‌ جام جم رفته‌اند، یا به عبارتی کنار گذاشته شدند.

البته همین ۲۰ آذر ماه بود که شاهمرادی، مدیر شبکه چهار سیما که شامگاه دوشنبه ـ ۲۰ آذر ماه ـ در برنامه‌ «جام جم» تلویزیون حاضر شده بود تا به اصطلاح با محمد قوچانی مناظره کند، در بخشی از سخنانش از نظام «نُطُق‌کِشی» صحبت کرد که به گفته وی این روزها باعث شده است بخشی از هنرمندان از صداوسیما و تلویزیون دور شوند.

او در این صحبت‌ها تاکید می‌کند که تلویزیون افرادی مثل سروش صحت، مهران مدیری، احسان علیخانی و رامبد جوان را حذف نکرده است بلکه این افراد به دلیل نظام «نطق‌کشی» و «تفتیش عقاید روشنفکری» جرأت نمی‌کنند به تلویزیون بیایند.

رضا درستکار، منتقد و کارشناس هم درباره توانایی تلویزیون در حفظ سرمایه‌ و پرورش نیروی جوان می‌گوید:« مدیران صداوسیما اصرار داشتند که تمام سران یا ستاره‌های هنر، فرهنگ، شعر و ادب را از بین ببرند و نیروهای جدیدی را معرفی کنند که اصلا مانند قبلی‌ها نیستند. در بخش اول که شکست بزرگی هم بود، عدم توانایی تلویزیون برای پرورش نیروی جوان و محبوب بود و نه تنها نتوانستند نیروی جدیدی معرفی کنند، بلکه تمام آن ستاره‌هایی که کنار گذاشته بودند وارد فضای شبکه نمایش‌خانگی شدند و محبوب‌تر از گذشته هم واقع شدند نمونه آن سروش صحت و احسان علیخانی که حالا عزیز شده است.»

او ادامه داد: «من شب یلدا فقط چند دقیقه از ویژه برنامه‌ها را تماشا کردم و دیدم همان دکوری که احسان علیخانی ۲۰ سال پیش برای برنامه‌هایش می‌زد را زده‌اند، با مجریان تکراری و محتواهای به درد نخور اگر این مدل برنامه‌ها و دکورها خوب بود، پس چرا احسان علیخانی را انداختید بیرون؟ بعد یک آدمی را آوردید که از همه لحاظ ۱۰۰ پله از او پایین‌تر است، یا چرا عادل را بیرون کردید تا کسی بر جای او بنشیند که در حد و اندازه‌اش نیست؟»

از خودتان بپرسید چرا رابطه علیخانی با تلویزیون به بن‌بست رسید

پیرو همین سلسله اتفاقات هم روزنامه فرهیختگان نوشت:« احسان علیخانی در زمان حضور در تلویزیون، برنامه‌هایی را ساخت که همچنان ایده‌اش مورد توجه است و همه به سمت ساخت چنین برنامه‌هایی ‌می‌روند.

وقتی به سراغ ساخت «عصر جدید» رفت، برایش استعدادیابی و در کنارش ایجاد برنامه‌ای که مردم را سرگرم کند، در اولویت بود سرگرمی در تلویزیون اهمیت بالایی دارد و البته تعریف و جایگاه سرگرمی، مانند سده‌های قبل نیست. اوقات فراغت الزاماً به‌معنی اوقات بیکاری نیست و این چیزی است که در تحولات اجتماعی و اقتصادی جوامع به‌وضوح شاهدش بوده‌ایم.

عصر جدید نه شبیه به مسابقه محله و نه شبیه به برنامه‌های استعدادیابی جدی با موضوعات تخصصی بود. سرگرمی در این برنامه مسئله مهمی قلمداد می‌شد و اتفاقاً در دل همین سرگرمی است که پیام به‌خوبی و صحیح منتقل می‌شود.

اول باید به این موضوع توجه شود که چطور راه برای برنامه‌سازی مانند علیخانی در تلویزیون به بن‌بست رسید و او مجبورشد تا خانه‌اش را تغییر دهد و به فضای نمایش خانگی برود.

سرگرمی لازمه رسانه جمعی است. بیننده حرفه‌ای تلویزیون می‌داند که چه می‌خواهد و نشان داده که برای تولیدات خوب داخلی هم صبر دارد و هم هزینه می‌کند. سرگرمی همان آب‌معدنی است که نیاز به تشنگی را برطرف می‌کند؛ نیازی که اگر مخاطب در تلویزیون پیدا نکند، او را به سمت نمایش خانگی و حتی خارج از مرزها می‌برد.

نتیجه حذف چهره‌ها!

سازمان صدا و سیما در حوزه سرگرمی سازی هم شکست خورده است. طبق نظرسنجی ایسپا تنها ۱۱.۵ درصد مردم فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیون را دنبال می‌کنند در حالی که این آمار برای پلتفرم‌های نمایش فیلم داخلی ۱۸.۷درصد است.

خبر آنلاین نوشت: «شما زحمت می‌کشید بازیگرها را مشهور می‌کنید، اول می‌آیند «ماه عسل» ده سال ، ده تا سی روز، بهترین اوقات و بهترین ساعات به دست یک‌نفر می‌دهید، خب این تولید ماست، این تولید ملی ماست، این تولید منبع نیروی ما در حوزه مقدسات است، بعد نتیجه این آدم ساخت یک برنامه در شبکه نمایش‌خانگی است، شما برای این آدم این میزان هزینه را انجام دادید و به اینجا رسید.»

این جملات را من نمی‌گویم، این جملات روز چهارشنبه از زبان سعید حدادیان، مداح مطرح شده است.

سال‌های قبل‌تر کمی اوضاع متفاوت بود، صداوسیما به مفهوم رسانه‌ای خودش مرجعیت و مخاطب داشت و مجریانی که اتفاقا طرفداران زیادی هم داشتند، دائم در حال رفت و آمد در تلویزیون بودند، اما به مرور زمان اوضاع تغییر کرد و کم کم مجریان هم کمتر شدند، این کاهش یا خود خواسته بود، یا ناخواسته، یعنی یا مجریان تصمیم گرفتند که به فعالیت خود با سازمان صداوسیما ادامه ندهند، یا سازمان صداوسیما علاقه‌ای به همکاری با آن‌ها نداشت.

بخشی از گیر و گرفتاری تلویزیون در این سال‌ها مربوط به مجریان و خبرنگارانی بوده است که از ساختمان‌ جام جم رفته‌اند، یا به عبارتی کنار گذاشته شدند.

البته همین ۲۰ آذر ماه بود که شاهمرادی، مدیر شبکه چهار سیما که شامگاه دوشنبه ـ ۲۰ آذر ماه ـ در برنامه‌ «جام جم» تلویزیون حاضر شده بود تا به اصطلاح با محمد قوچانی مناظره کند، در بخشی از سخنانش از نظام «نُطُق‌کِشی» صحبت کرد که به گفته وی این روزها باعث شده است بخشی از هنرمندان از صداوسیما و تلویزیون دور شوند.

او در این صحبت‌ها تاکید می‌کند که تلویزیون افرادی مثل سروش صحت، مهران مدیری، احسان علیخانی و رامبد جوان را حذف نکرده است بلکه این افراد به دلیل نظام «نطق‌کشی» و «تفتیش عقاید روشنفکری» جرأت نمی‌کنند به تلویزیون بیایند.

رضا درستکار، منتقد و کارشناس هم درباره توانایی تلویزیون در حفظ سرمایه‌ و پرورش نیروی جوان می‌گوید:« مدیران صداوسیما اصرار داشتند که تمام سران یا ستاره‌های هنر، فرهنگ، شعر و ادب را از بین ببرند و نیروهای جدیدی را معرفی کنند که اصلا مانند قبلی‌ها نیستند. در بخش اول که شکست بزرگی هم بود، عدم توانایی تلویزیون برای پرورش نیروی جوان و محبوب بود و نه تنها نتوانستند نیروی جدیدی معرفی کنند، بلکه تمام آن ستاره‌هایی که کنار گذاشته بودند وارد فضای شبکه نمایش‌خانگی شدند و محبوب‌تر از گذشته هم واقع شدند نمونه آن سروش صحت و احسان علیخانی که حالا عزیز شده است.»

او ادامه داد: «من شب یلدا فقط چند دقیقه از ویژه برنامه‌ها را تماشا کردم و دیدم همان دکوری که احسان علیخانی ۲۰ سال پیش برای برنامه‌هایش می‌زد را زده‌اند، با مجریان تکراری و محتواهای به درد نخور اگر این مدل برنامه‌ها و دکورها خوب بود، پس چرا احسان علیخانی را انداختید بیرون؟ بعد یک آدمی را آوردید که از همه لحاظ ۱۰۰ پله از او پایین‌تر است، یا چرا عادل را بیرون کردید تا کسی بر جای او بنشیند که در حد و اندازه‌اش نیست؟»

از خودتان بپرسید چرا رابطه علیخانی با تلویزیون به بن‌بست رسید

پیرو همین سلسله اتفاقات هم روزنامه فرهیختگان نوشت:« احسان علیخانی در زمان حضور در تلویزیون، برنامه‌هایی را ساخت که همچنان ایده‌اش مورد توجه است و همه به سمت ساخت چنین برنامه‌هایی ‌می‌روند.

وقتی به سراغ ساخت «عصر جدید» رفت، برایش استعدادیابی و در کنارش ایجاد برنامه‌ای که مردم را سرگرم کند، در اولویت بود سرگرمی در تلویزیون اهمیت بالایی دارد و البته تعریف و جایگاه سرگرمی، مانند سده‌های قبل نیست. اوقات فراغت الزاماً به‌معنی اوقات بیکاری نیست و این چیزی است که در تحولات اجتماعی و اقتصادی جوامع به‌وضوح شاهدش بوده‌ایم.

عصر جدید نه شبیه به مسابقه محله و نه شبیه به برنامه‌های استعدادیابی جدی با موضوعات تخصصی بود. سرگرمی در این برنامه مسئله مهمی قلمداد می‌شد و اتفاقاً در دل همین سرگرمی است که پیام به‌خوبی و صحیح منتقل می‌شود.

اول باید به این موضوع توجه شود که چطور راه برای برنامه‌سازی مانند علیخانی در تلویزیون به بن‌بست رسید و او مجبورشد تا خانه‌اش را تغییر دهد و به فضای نمایش خانگی برود.

سرگرمی لازمه رسانه جمعی است. بیننده حرفه‌ای تلویزیون می‌داند که چه می‌خواهد و نشان داده که برای تولیدات خوب داخلی هم صبر دارد و هم هزینه می‌کند. سرگرمی همان آب‌معدنی است که نیاز به تشنگی را برطرف می‌کند؛ نیازی که اگر مخاطب در تلویزیون پیدا نکند، او را به سمت نمایش خانگی و حتی خارج از مرزها می‌برد.

نتیجه حذف چهره‌ها!

سازمان صدا و سیما در حوزه سرگرمی سازی هم شکست خورده است. طبق نظرسنجی ایسپا تنها ۱۱.۵ درصد مردم فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیون را دنبال می‌کنند در حالی که این آمار برای پلتفرم‌های نمایش فیلم داخلی ۱۸.۷درصد است.