
صدای محسن مهدیان، یادداشتنویس تند روزنامه همشهری هم از اصولگرایان تندرو درآمد.
به گزارش همشهری، او در نوشتهای در باب نقد نوشت:
واقعیت این است که اگر نقد میکنیم تا دوقطبی دیو و دلبری انتخابات روی زمین نماند و ادامه یابد، خیلی این متن بهکار نمیافتد. اگر قصد و غرضمان از گلایهها، خنکشدن جگرمان است باز هم این متنها بیثمر است یا اگر خداییناکرده نقدمان بساط دکانداری است و آدم جمعکردن و لایک گرفتن و هوراکشیدن و... که دیگر هیچ اندر هیچ.
وقتی نقطه پایانی نقد و گلایهتان را گذاشتید، به حال مخاطب نگاه کنید. این روزها با وجود رسانههای اجتماعی خیلی فهمیدن حس و حال مخاطب بعد از خواندن یک متن یا دیدن یک عکس سخت نیست. از واکنش مخاطب در نظرات تا ابراز احساسات و تکرار متنهای مشابه تا چه و چه. نگاه کنیم ببینیم اثر متن ما در مخاطب چیست؟
کدام اثر؟ به واقع چه اثری را باید در مخاطب رصد کنیم؟ پاسخ روشن است: امید. امید به حرکت. امید به اصلاح. امید به تغییر.
اگر مخاطب بعد نقد ما احساس کرد که درحال حرکتیم و تغییر میسر است یعنی دقیق نوشتهایم، اما اگر حس ناامیدی داشت و از راه طی شده پشیمان شد و به سازوکارهای انقلاب مثل مردمسالاری بدبین شد، یعنی خطا کردهایم.
ناامیدی زمانی ایجاد میشود که مخاطب بعد از نقدکردن احساس کند نقدشونده، دیو است. اهریمن است. شیطان است. فاسد و خائن است. ناکارآمد محض است و هیچ. چک کنیم ببینیم کدام مدل نقدها با مخاطب چنین میکند.
مسخرهکردن، تحقیرکردن، موضوعات کوچک را بزرگکردن، موضوعات اصلی را ندیدن، مشکلات و موانع را بهحساب نیاوردن، مشکلات پیچیده را ساده تحلیلکردن، موفقیتها را بههیچگرفتن، حرکتهای رو به جلو را درنظرنگرفتن، توان آدمها را ندیدن و راهحل منطقی نداشتن و... ثمرهاش میشود ناامیدی؛ میشود یأس، کینه، حقد، لجاجت و عصبانیت.
مهم نیست چهکسی سرکار باشد؛ با هرکس چنین کنیم نتیجهاش یک کلام است: بنبست؛ و خیانتی از این بالاتر نیست. ظلم اکبر همین است و لاغیر.
کشور در شرایطی است که نیاز به حرکت دارد. مردم نیز بین این و آن فرق نمیگذارند. همه یکدست حاکمیت هستند. این روزها فقط و فقط باید تلاش کرد و کشور را جلو برد. مشکلات را رفع کنیم و بار روی دوش مردم را کمتر سازیم؛ به مدد الهی.