شناسهٔ خبر: 70385171 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

روانشناسی استعماری علیه روانشناسی علمی!

پس از انتشار نامۀ جمعی از روانشناسان کشور به سران سه قوّه در موضوع عفاف و حجاب، برخی منتقدان ضمن ردّ شواهدعلمی اشاره‌ شده در نامه و اتهام‌زنی‌های مکرر، واکنشی غیرعلمی به نامه داشتند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، پس از انتشار نامۀ جمعی از روانشناسان کشور به سران سه قوّه پیرامون موضوع عفاف و حجاب، واکنش­‌هایی به این نامه منتشر شد. برخی منتقدان نامه با بیان بعضی سخنان بدون سند، ضمن ردّ شواهد علمی اشاره‌­ شده در نامه و اتهام‌­زنی و برچسب­‌زنی­‌های مکرر، واکنشی غیر علمی به نامه از خود بروز داده‌اند. مروری بر برخی از واکنش­‌ها نشان می‌دهد که گویی روانشناسی در خدمت استعمار و علیه ارزش­‌های ملی و فرهنگی جامعه قرار گرفته است.

بررسی این واکنش‌­ها، بیانگر چند نکته پیرامون موضوع است که دکتر ابراهیم نعیمی؛ دانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی و مدیرکل سابق دفتر مشاوره، سلامت و سبک زندگی وزارت علوم آن‌ها را به­‌اجمال مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می‌خوانید. به امید اینکه فضای گفتگو در جامعه علمی همچنان باز بماند.

  1. تخریب شخصیتی، به‌­جای استدلال منطقی: در کمال تأسف و تعجب، در حالی­‌که برخی منتقدان یا ستیزه‌جویان مکرّرا واژگانی چون کرامت انسانی، آزادی انتخاب و مانند آن را بر زبان جاری ساخته­‌اند، اما در بسیاری موارد به تخریب شخصیتی نویسندگان نامه پرداخته‌­اند. برای نمونه خبیث نامیدن، اتهام‌­زنی در مورد داشتن ذهنیت جنسی، سوء استفاده از روانشناسی و ... گوشه‌­هایی از این اتهامات و تخریب‌­هاست که سوای اینکه عملی غیرانسانی و غیر اخلاقی است، قابلیت پیگیری قانونی جهت اثبات مدعاها را نیز خواهد داشت.
  2. استفاده از واژۀ اجبار به‌­جای قانون و ضابطه: از جمله موارد دیگری که جلب توجه می­‌کند، استفادۀ به‌­ظاهر هدفمند، یا در حالت خوشبینانه از روی غفلت، از واژۀ اجبار به­‌جای قانونمندی و ضابطه‌­مندی است. تمامی قوانین، گونه‌­ای الزام همراه با خود دارند. آیا شنیده‌­ایم کسی بگوید کمربند بستن اجباری، حضور اجباری سر کار، پشت چراغ قرمز ایستادن اجباری، تعرفۀ اجباری، و امثال آن؟ به­‌نظر می‌­رسد استفادۀ مکرر از واژۀ اجبار، جهت القای منفی هدفمند است.
  3. استفادۀ نابجا از واژگانی چون کرامت انسانی، حق انتخاب، خودتعیین­گری: آیا حق انتخاب، تنها ملاک کرامت انسانی است؟ آیا هر انتخابی محترمانه است؟ انتخاب شخصی، طبیعتا یک بحث دارد، و انتخابی که دارای تأثیر اجتماعی است بحثی دیگر. اگر فردی بخواهد در ملأ عام فریاد بزند، آیا انتخابی شخصی انجام داده است؟ ممکن است فردی مایل باشد در یک فضای عمومی، صدای باند ماشینش را بلند کند. آیا اینجا هم گفته می­شود خودتعیین­گری فرد را زیر سؤال نبرید؟ اگر معیار کرامت، به عمل رساندن انتخاب­‌های شخصی در بستر اجتماع باشد، آنگاه باید هر رفتاری را پذیرفت. آیا این به کرامت زنان غربی افزوده است که امروز ناچار به پذیرش پدیده­‌هایی چون مادری کردن تنها و ناخواسته در نوجوانی، تجاوز و آزار جنسی، انتخاب افرادی بی­‌تعهد، سقط جنین، فرزندان نامشروع و ... شده‌­اند؟ آیا اینکه امروز در غرب شنیده می‌­شود که برخی زنان می‌­خواهند به انتخاب خود فرزندانشان را سقط کنند، یا برخی مردان و زنان در انتخاب شرکای جنسی خود آزاد باشند و هر چه خواستند برگزینند، ولو حیوان باشد یا شیء یا ...، به کرامت انسانی چیزی اضافه کرده است؟!

ضمنا، آیا حقیقتا نمی­‌توان، با ضابطه­‌مند بودن پوشش، سخن از خودتعیین­گری و انتخاب زد؟! نویسندگان خانم این نامه دارای کرامت نبودند که این همه مورد توهین قرار گرفتند؟!

  1. مدعاهای تایید­نشده: در برخی واکنش­‌ها، با قاطعیت دربارۀ مخالفت مردم با قانونمندی عفاف و حجاب، یا تأثیرات بد قانونمندی اشاره شده، بدون آنکه هیچ شاهد علمی برای سخن در میان باشد.
  2. کتمان شواهد علمی روز: شواهد علمی ذکر شده در نامه، در کمال تعجب، مورد کتمان برخی واکنش دهندگان و ستیزه جویان واقع شده است. یکی از نکات جالب توجه این است که برخی اساتید نگران شده‌­اند که تحقیقات غربی برای جامعۀ ما قابلیت تعمیم نداشته باشند. البته که شواهد پژوهش­‌های داخلی نیز موجود هستند؛ اما، در مجموع باید این را به فال نیک گرفت و از این اساتید دعوت کرد تا روانشناسی غربی را بدون ملاحظات فرهنگی به جامعۀ ایرانی تدریس ننمایند. جامعۀ ایرانی، جامعه بافرهنگ و با ارزش­‌های مترقی است و با جامعۀ غربی فرق هایی دارد.
  3. نادیده‌­انگاری هویت ملی - فرهنگی: هویت یک ملت طی سال­‌های سال کسب می­‌شود. فرهنگ عفاف و حجاب، فرهنگی مترقی است که از زمان ایران قبل از اسلام در کشور ما مرسوم بوده و از قضا حجاب ویژۀ اشراف‌زادگان بوده و اسلام این قاعده­‌مندی مترقی را برای همۀ زنان قرار داده است و از برکات آن این است که شخصیت ایشان به­‌جای جنسیت ایشان محل توجه باشد. نگاهی به تاریخ صد سال پیش غرب نیز نشان می­‌دهد پوشیدگی جزئی اصیل از زندگی بانوان بوده است. عجیب است که برخی نویسندگان بدون مطالعۀ تاریخ و بدون بررسی هویت فرهنگی و ملی ایران و حتی کشورهای دیگر، در دام سیاست­‌های غربی برای سوءاستفاده‌­های ابزاری علیه زنان افتاده‌­اند و به جنبه‌­های اجتماعی، روانشناختی، اقتصادی، معنوی و ... مدعاهای خود بی‌­توجه هستند.
  4. مشخص نکردن دیدگاه دربارۀ حد پوشش: برخی مخالفان، جوری اظهار نظر کرده‌­اند که گویی حد پوشش مطلوب برای همگان روشن است، یعنی بدون ارائۀ ملاکی مشخص، به ادراک عرفی بسنده کرده­‌اند، اما برخی دیگر مدعی شده‌­اند حد مشخصی نمی­‌توان قائل شد، مگر در مورد برهنگی که باید برای آن تدبیری اندیشید! و حتی در این مورد نیز مشخص نکرده­‌اند چه تدبیری...(قابل توجه عزیزان که خانم فارسی زبانی که یک زمان روسری را برنیزه می‌کرد هم اکنون پویش جدیدی را راه اندازی کرده است).
  5. بدعت خطرناک قانون­‌گریزی: مخالفان را می­‌توان در دسته­‌هایی جای داد. یک دسته کسانی که کلا می‌گویند حجاب و عفاف ربطی به کسی ندارد و حجاب و عفاف مزیتی بر بی­‌حجابی ندارد. عدۀ زیادی طرفدار این ایدۀ نسنجیده، غیرعقلی، غیرمنطقی، غیرعرفی، غیرشرعی و غیرعلمی نمی‌باشند. دستۀ دیگر کسانی که معتقدند حجاب و عفاف خوب است، ولی قانونمند کردن آن و الزام آن درست نیست. در این صورت، احتمالا این عده باید مخالف قانون­مندی در عرصه­‌های دیگر نیز باشند! در این بین البته کسانی هم هستند که معتقدند قانونمندی خوب است ولی الان زمان مناسبی برای اجرای قانون نیست و اجرا باید تعویق بیفتد. دستۀ دیگر کسانی هستند که معتقدند حجاب و عفاف ارجح است، قانونمندی‌اش هم لازم است، زمان مناسب هم الان است، ولی قانون فعلی نقائصی دارد که نیازمند اصلاح است. به­‌نظر می­‌رسد امضاکنندگان نامه به سران قوا موافق اصل عفاف و حجاب و همچنین قانونمندی آن هستند، ولی ممکن است دربارۀ اجرای قانون در زمان حاضر یا برخی مفاد قانون مباحثی مطرح باشد. خب، سخن این است که این باید به طریق قانونی حل و فصل شود. نباید اجرای قانون را صرفا به آینده‌ای مبهم ارجاع داد که این حاکمیت قانون در جامعه را دچار اشکال می‌کند. در عین حال اگر نظرات اصلاحی هم هست باید در بازۀ زمانی معینی توسط دولت و مجلس حل و فصل شود و قانون اصلاح شده برای اجرا آماده شود و جامعه هم البته آماده شود. درواقع، پیام اصلی این است که همگان به حل مسأله از طرق قانونی پایبند شوند و مسأله را پشت گوش هم نیندازند. تبعات حمایت از قانون‌گریزی بسیار خطرناک است، و افراد و انجمن­‌ها و ... باید بسیار مراقب بیانات خود و تأثیرات آن بر اجتماع باشند.
  6. خود مردم پنداری: اینکه برخی افراد یا گروه‌­ها، بدون استنادی مشخص، نظرات خویش را به اسم مردم نشر می‌دهند، نیز عجیب و قابل تأمل است. پیشنهاد می‌­شود ایشان با استناد به نظرسنجی­‌های ملی انجام گرفته در کشور، به‌­صورت مستند حرف بزنند.

در مجموع اینطور به نظر می‌رسد که روانشناسان ایران عزیز لازم است با توجه به ارزش‌های والای جامعه همچون حیاورزی و عفاف، خود را از بند تحلیل‌های مبتنی بر ذهنیت استعمارزده آزاد سازند و مفاهیم مترقی و مقدس چون آزادی را به رهایی از عفاف و پوشیدگی تقلیل ندهند. انتظار این است که ایشان با حفظ میراث‌های گران‌سنگی که از قدیم الایام در کشور ما حاکم بوده، در جهت انتشار بین‌المللی آن کوشش کنند، نه اینکه با قانون ستیزی و اقدام علیه ارزش‌های جامعه، زمینه را برای ورود ضدارزش‌های استعماری که جز تخریب جامعه و فرهنگ و خانواده و شخصیت انسان و به ویژه بانوان نتیجه‌ای در برنداشته، فراهم کنند. اگر هم اشکالی به برخی مفاد قانونی دارند، باز از مسیر قانون پیگیری کنند نه اینکه زمینه‌ای برای قانون گریزی و بی‌ضابطگی فراهم کنند.

البته موارد قابل ذکر زیاد است ولی در این مجال نمی‌گنجد. باشد که فضای گفتگو در خصوص همه موضوعات چالشی به‌جای رسانه ها وارد دانشگاه‌ها شود. ان الله بصیر بالعباد.

انتهای پیام/