به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، پس از انتشار نامۀ جمعی از روانشناسان کشور به سران سه قوّه پیرامون موضوع عفاف و حجاب، واکنشهایی به این نامه منتشر شد. برخی منتقدان نامه با بیان بعضی سخنان بدون سند، ضمن ردّ شواهد علمی اشاره شده در نامه و اتهامزنی و برچسبزنیهای مکرر، واکنشی غیر علمی به نامه از خود بروز دادهاند. مروری بر برخی از واکنشها نشان میدهد که گویی روانشناسی در خدمت استعمار و علیه ارزشهای ملی و فرهنگی جامعه قرار گرفته است.
بررسی این واکنشها، بیانگر چند نکته پیرامون موضوع است که دکتر ابراهیم نعیمی؛ دانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی و مدیرکل سابق دفتر مشاوره، سلامت و سبک زندگی وزارت علوم آنها را بهاجمال مورد بررسی قرار داده است که در ادامه میخوانید. به امید اینکه فضای گفتگو در جامعه علمی همچنان باز بماند.
- تخریب شخصیتی، بهجای استدلال منطقی: در کمال تأسف و تعجب، در حالیکه برخی منتقدان یا ستیزهجویان مکرّرا واژگانی چون کرامت انسانی، آزادی انتخاب و مانند آن را بر زبان جاری ساختهاند، اما در بسیاری موارد به تخریب شخصیتی نویسندگان نامه پرداختهاند. برای نمونه خبیث نامیدن، اتهامزنی در مورد داشتن ذهنیت جنسی، سوء استفاده از روانشناسی و ... گوشههایی از این اتهامات و تخریبهاست که سوای اینکه عملی غیرانسانی و غیر اخلاقی است، قابلیت پیگیری قانونی جهت اثبات مدعاها را نیز خواهد داشت.
- استفاده از واژۀ اجبار بهجای قانون و ضابطه: از جمله موارد دیگری که جلب توجه میکند، استفادۀ بهظاهر هدفمند، یا در حالت خوشبینانه از روی غفلت، از واژۀ اجبار بهجای قانونمندی و ضابطهمندی است. تمامی قوانین، گونهای الزام همراه با خود دارند. آیا شنیدهایم کسی بگوید کمربند بستن اجباری، حضور اجباری سر کار، پشت چراغ قرمز ایستادن اجباری، تعرفۀ اجباری، و امثال آن؟ بهنظر میرسد استفادۀ مکرر از واژۀ اجبار، جهت القای منفی هدفمند است.
- استفادۀ نابجا از واژگانی چون کرامت انسانی، حق انتخاب، خودتعیینگری: آیا حق انتخاب، تنها ملاک کرامت انسانی است؟ آیا هر انتخابی محترمانه است؟ انتخاب شخصی، طبیعتا یک بحث دارد، و انتخابی که دارای تأثیر اجتماعی است بحثی دیگر. اگر فردی بخواهد در ملأ عام فریاد بزند، آیا انتخابی شخصی انجام داده است؟ ممکن است فردی مایل باشد در یک فضای عمومی، صدای باند ماشینش را بلند کند. آیا اینجا هم گفته میشود خودتعیینگری فرد را زیر سؤال نبرید؟ اگر معیار کرامت، به عمل رساندن انتخابهای شخصی در بستر اجتماع باشد، آنگاه باید هر رفتاری را پذیرفت. آیا این به کرامت زنان غربی افزوده است که امروز ناچار به پذیرش پدیدههایی چون مادری کردن تنها و ناخواسته در نوجوانی، تجاوز و آزار جنسی، انتخاب افرادی بیتعهد، سقط جنین، فرزندان نامشروع و ... شدهاند؟ آیا اینکه امروز در غرب شنیده میشود که برخی زنان میخواهند به انتخاب خود فرزندانشان را سقط کنند، یا برخی مردان و زنان در انتخاب شرکای جنسی خود آزاد باشند و هر چه خواستند برگزینند، ولو حیوان باشد یا شیء یا ...، به کرامت انسانی چیزی اضافه کرده است؟!
ضمنا، آیا حقیقتا نمیتوان، با ضابطهمند بودن پوشش، سخن از خودتعیینگری و انتخاب زد؟! نویسندگان خانم این نامه دارای کرامت نبودند که این همه مورد توهین قرار گرفتند؟!
- مدعاهای تاییدنشده: در برخی واکنشها، با قاطعیت دربارۀ مخالفت مردم با قانونمندی عفاف و حجاب، یا تأثیرات بد قانونمندی اشاره شده، بدون آنکه هیچ شاهد علمی برای سخن در میان باشد.
- کتمان شواهد علمی روز: شواهد علمی ذکر شده در نامه، در کمال تعجب، مورد کتمان برخی واکنش دهندگان و ستیزه جویان واقع شده است. یکی از نکات جالب توجه این است که برخی اساتید نگران شدهاند که تحقیقات غربی برای جامعۀ ما قابلیت تعمیم نداشته باشند. البته که شواهد پژوهشهای داخلی نیز موجود هستند؛ اما، در مجموع باید این را به فال نیک گرفت و از این اساتید دعوت کرد تا روانشناسی غربی را بدون ملاحظات فرهنگی به جامعۀ ایرانی تدریس ننمایند. جامعۀ ایرانی، جامعه بافرهنگ و با ارزشهای مترقی است و با جامعۀ غربی فرق هایی دارد.
- نادیدهانگاری هویت ملی - فرهنگی: هویت یک ملت طی سالهای سال کسب میشود. فرهنگ عفاف و حجاب، فرهنگی مترقی است که از زمان ایران قبل از اسلام در کشور ما مرسوم بوده و از قضا حجاب ویژۀ اشرافزادگان بوده و اسلام این قاعدهمندی مترقی را برای همۀ زنان قرار داده است و از برکات آن این است که شخصیت ایشان بهجای جنسیت ایشان محل توجه باشد. نگاهی به تاریخ صد سال پیش غرب نیز نشان میدهد پوشیدگی جزئی اصیل از زندگی بانوان بوده است. عجیب است که برخی نویسندگان بدون مطالعۀ تاریخ و بدون بررسی هویت فرهنگی و ملی ایران و حتی کشورهای دیگر، در دام سیاستهای غربی برای سوءاستفادههای ابزاری علیه زنان افتادهاند و به جنبههای اجتماعی، روانشناختی، اقتصادی، معنوی و ... مدعاهای خود بیتوجه هستند.
- مشخص نکردن دیدگاه دربارۀ حد پوشش: برخی مخالفان، جوری اظهار نظر کردهاند که گویی حد پوشش مطلوب برای همگان روشن است، یعنی بدون ارائۀ ملاکی مشخص، به ادراک عرفی بسنده کردهاند، اما برخی دیگر مدعی شدهاند حد مشخصی نمیتوان قائل شد، مگر در مورد برهنگی که باید برای آن تدبیری اندیشید! و حتی در این مورد نیز مشخص نکردهاند چه تدبیری...(قابل توجه عزیزان که خانم فارسی زبانی که یک زمان روسری را برنیزه میکرد هم اکنون پویش جدیدی را راه اندازی کرده است).
- بدعت خطرناک قانونگریزی: مخالفان را میتوان در دستههایی جای داد. یک دسته کسانی که کلا میگویند حجاب و عفاف ربطی به کسی ندارد و حجاب و عفاف مزیتی بر بیحجابی ندارد. عدۀ زیادی طرفدار این ایدۀ نسنجیده، غیرعقلی، غیرمنطقی، غیرعرفی، غیرشرعی و غیرعلمی نمیباشند. دستۀ دیگر کسانی که معتقدند حجاب و عفاف خوب است، ولی قانونمند کردن آن و الزام آن درست نیست. در این صورت، احتمالا این عده باید مخالف قانونمندی در عرصههای دیگر نیز باشند! در این بین البته کسانی هم هستند که معتقدند قانونمندی خوب است ولی الان زمان مناسبی برای اجرای قانون نیست و اجرا باید تعویق بیفتد. دستۀ دیگر کسانی هستند که معتقدند حجاب و عفاف ارجح است، قانونمندیاش هم لازم است، زمان مناسب هم الان است، ولی قانون فعلی نقائصی دارد که نیازمند اصلاح است. بهنظر میرسد امضاکنندگان نامه به سران قوا موافق اصل عفاف و حجاب و همچنین قانونمندی آن هستند، ولی ممکن است دربارۀ اجرای قانون در زمان حاضر یا برخی مفاد قانون مباحثی مطرح باشد. خب، سخن این است که این باید به طریق قانونی حل و فصل شود. نباید اجرای قانون را صرفا به آیندهای مبهم ارجاع داد که این حاکمیت قانون در جامعه را دچار اشکال میکند. در عین حال اگر نظرات اصلاحی هم هست باید در بازۀ زمانی معینی توسط دولت و مجلس حل و فصل شود و قانون اصلاح شده برای اجرا آماده شود و جامعه هم البته آماده شود. درواقع، پیام اصلی این است که همگان به حل مسأله از طرق قانونی پایبند شوند و مسأله را پشت گوش هم نیندازند. تبعات حمایت از قانونگریزی بسیار خطرناک است، و افراد و انجمنها و ... باید بسیار مراقب بیانات خود و تأثیرات آن بر اجتماع باشند.
- خود مردم پنداری: اینکه برخی افراد یا گروهها، بدون استنادی مشخص، نظرات خویش را به اسم مردم نشر میدهند، نیز عجیب و قابل تأمل است. پیشنهاد میشود ایشان با استناد به نظرسنجیهای ملی انجام گرفته در کشور، بهصورت مستند حرف بزنند.
در مجموع اینطور به نظر میرسد که روانشناسان ایران عزیز لازم است با توجه به ارزشهای والای جامعه همچون حیاورزی و عفاف، خود را از بند تحلیلهای مبتنی بر ذهنیت استعمارزده آزاد سازند و مفاهیم مترقی و مقدس چون آزادی را به رهایی از عفاف و پوشیدگی تقلیل ندهند. انتظار این است که ایشان با حفظ میراثهای گرانسنگی که از قدیم الایام در کشور ما حاکم بوده، در جهت انتشار بینالمللی آن کوشش کنند، نه اینکه با قانون ستیزی و اقدام علیه ارزشهای جامعه، زمینه را برای ورود ضدارزشهای استعماری که جز تخریب جامعه و فرهنگ و خانواده و شخصیت انسان و به ویژه بانوان نتیجهای در برنداشته، فراهم کنند. اگر هم اشکالی به برخی مفاد قانونی دارند، باز از مسیر قانون پیگیری کنند نه اینکه زمینهای برای قانون گریزی و بیضابطگی فراهم کنند.
البته موارد قابل ذکر زیاد است ولی در این مجال نمیگنجد. باشد که فضای گفتگو در خصوص همه موضوعات چالشی بهجای رسانه ها وارد دانشگاهها شود. ان الله بصیر بالعباد.
انتهای پیام/
∎