به گزارش اقتصادآنلاین، نشریه دست راستی و محافظه کار امریکایی "آمریکن کانزرواتیو" در یادداشتی تحلیلی نسبت به ورود دوباره آمریکا به جنگی در خاورمیانه، این بار با ایران در دوران پسا اسد هشدار میدهد.
این نشریه مینویسد:"صلح در خاورمیانه در چشم انداز دیده نمیشود و نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نشان داده که مصمم به گسترش دامنه جنگ است. تقسیم عملی سوریه به اراضی تحت نفوذ اسرائیل و ترکیه پس از سقوط اسد مقدمهای برای جنگ گستردهتر با ایران خواهد بود. "تایمز اسرائیل" نیز هفته گذشته گزارش داد که نیروی هوایی اسرائیل به افزایش آمادگی خود برای حملات احتمالی در خاک ایران ادامه داده است. اولویت اصلی نتانیاهو نابودی ایران پیش از پایان پیروزی روسیه در اوکراین است و سوریه به میدان نبرد جدیدی برای ترکها و اسرائیلیها تبدیل میشود. این صرفا پایان "نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین" واشنگتن نیست. این آغاز یک هرج و مرج خواهد بود. نیروهای اسرائیلی و نیروهای کمکی ترکیه (یعنی تروریستهایی که سوریه را غارت کردهاند) هم اکنون در سراسر یک خط مرزی که از شرق به غرب درست از جنوب دمشق میگذرد، چشم در چشم به یکدیگر نگاه میکنند. نتانیاهو هیچ توهمی در مورد تضاد بین اهداف راهبردی بلند مدت آنکارا در منطقه و عزم اسرائیل برای ادعای سهم بردن از غنایم جنگی سوریه ندارد. "دونالد ترامپ" رئیسجمهور بعدی امریکا که به زودی به کاخ سفید خواهد رفت و علاوه بر مشکلات مالی جدی و نارضایتی اجتماعی در جبهه داخلی، اکنون با وضعیت خطرناک درباره جنگهایی که آغاز نکرده است، مواجه خواهد شد، جنگهایی که هیچ منفعتی برای دولت و کشورش نخواهد داشت. تعهد آمریکا به گسترش جنگ نتانیاهو در خاورمیانه، امنیت ملی ایالات متحده را به خطر میاندازد و تضمین میکند که واشنگتن، نیروهای مسلح و اقتصاد ایالات متحده از هر جنبه استراتژیک گروگان نتانیاهو خواهند بود. آغاز زودتر جنگ برای نتانیاهو امری حیاتی است. جنگ با ایران، ترامپ را با یک عمل انجام شده استراتژیک مواجه میسازد. در صورتی که ترامپ تصمیم بگیرد ایالات متحده را از یک حمام خون دیگر در خاورمیانه دور کند، درگیری مداوم اسرائیل با ایران و رویارویی احتمالی ترکیه با اسرائیل، تحقق این خواسته ترامپ را ناممکن خواهد ساخت. برنامه ریزان امریکایی که مسئولیت سیاستگذاریها را برعهده دارند باید بستر کلانی که تمام این معادلات در آن در حال رخ دادن است را درک کنند. آنان باید بفهمند که چرا جنگ علیه ایران در نهایت ما و دوستان "ادعایی" اسرائیلی مان را به سوی اندوه خواهد کشاند. هدف اصلی برنامه ریزان سیاست خارجی ایالات متحده باید انطباق اقتصاد و تشکیلات نظامی آمریکا با جهان چند قطبی و توسعه بازارهای جدید باشد و نه درگیری با دشمنان جدید. خودداری واشنگتن از اعتراف به تغییرات اساسی رخ داده در قدرت و ثروت در قلب بسیاری از شکستهای سیاست خارجی بایدن قرار داشت".
"امریکن کانزرواتیو" در ادامه توصیهها به سیاستگذاران امریکایی مینویسد:"مدیریت موفق تغییر از بروز درگیری با ایران جلوگیری میکند. این امر به طور مسالمت آمیز ادعاهای رقیب برای هژمونی منطقهای را آشتی میدهد، همان طور که چینیها اخیرا با میانجی گری خود برای نزدیکی تاریخی پادشاهی سعودی و جمهوری اسلامی ایران این سازگاری با شرایط را انجام دادند. این امر سازمانهای چندجانبهای مانند شورای امنیت سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری در اروپا را احیا خواهد کرد. این اقدامات، ظهور صور فلکی جدید قدرت را در امتداد خطوط کنسرت اروپای* مترنیخ و کسلریگ در سال ۱۸۱۵ پرورش میدهد. همان طور که هیچ مسئله مرتبط با امنیت استراتژیک در اروپا بدون مشارکت روسیه قابل حل و فصل نیست، واشنگتن نیز نمیتواند با حمایت بی قید و شرط از جاه طلبیهای ارضی اسرائیل در خاورمیانه ثبات ایجاد کند. شکست آمریکا در مدیریت انتقال خود به جهان چند قطبی باعث ایجاد هرج و مرج بیشتر خواهد شد و آتش جنگی بزرگ را در خاورمیانه شعله ور میسازد نه آن که بخواهیم به جنگ تمام عیار با روسیه و در نهایت چین اشاره کنیم. دیدگاهی که اجتناب از درگیری و نه شروع درگیریهای جدید را در اولویت قرار میدهد، باید جایگزین تقریباً سه دهه رهبری بی خاصیت امریکا در امور خارجی شود. طرز تفکر تازه در حوزه دفاعی و سیاست خارجی باید دیپلماسی و همکاری مسالمت آمیز را در اولویت قرار داده و استفاده از قدرت نظامی در اولویتهای بعدی جای دهد. ناپلئون بناپارت زمانی گفته بود که در جنگ، حقیقت اولین قربانی است. از آن زمان تاکنون هیچ چیز تغییر نکرده است. واشنگتن سرچشمه واقعی دروغ است که جریان بی پایانی از روایتهای دروغ را در مورد شخصیت واقعی انبوهی از گروههای سلفی – تکفیری در سراسر سوریه تغذیه میکند. با این وجود، برای اهداف ما (امریکایی ها) توجه به همسویی قدرتها در پشت جریانهای سلفی - تکفیری که اکنون سوریه را غارت کرده و ایجاد وحشت میکنند اهمیت دارد. به نظر میرسد واشنگتن به شدت نسبت به ویرانی سوریه و ظهور هژمونی مشترک اسرائیل و ترکیه در سراسر خاور نزدیک غافل است. با این وجود، تجزیه سوریه فرصت کوتاهی را برای تل آویو به منظور حمله به ایران فراهم خواهد ساخت. همان طور که گزارش "تایمز اسرائیل" خاطرنشان میسازد در حالی که پیشتر "نیروی هوایی اسرائیل هنگام انجام حملات به اهداف مرتبط با ایران در پایتخت آن کشور مستقیما بر فراز دمشق پرواز نکرده بود اکنون میتواند پروازهایش را به راحتی در آسمان سوریه انجام دهد". نتانیاهو بر این باور است که اکنون شرایط به نفع اوست. او که پس از سقوط اسد جسور شده توجه خود را به لبنان، جنوب سوریه و کرانه باختری معطوف خواهد کرد. یکی از پیامدهای قابل پیش بینی حمله به ایران، تحکیم نزدیکی ایران و عربستان با میانجی گری چین و سخت شدن بلوکها در خاورمیانه بزرگ خواهد بود. در آن شرایط ایران از حمایت روسیه، چین و عربستان سعودی برخوردار خواهد شد. در مقابل، یک بلوک موقت متشکل از اسرائیل – ترکیه حضور خواهد داشت که توسط واشنگتن و دست نشاندگان اروپایی آن کشور حمایت میشود".
"امریکن کانزرواتیو" در پایان مینویسد:"سیاستگذاران امریکایی باید توجه داشته باشند که ایران، عراق نیست. ایران با ۹۰ میلیون جمعیت، جمعیتی دو برابر بیش از عراق دارد. آن کشور اقتصاد توسعه یافته تری دارد و متحدان قدرتمندتری در مقایسه با عراق دوره صدام حسین دارد. برخلاف انتظارات نومحافظهکاران در خاورمیانه بزرگتر هیچ جشن و سرور همراه با کیکی و پیروزی آسانی وجود نخواهد داشت. تنها نکته مسلم در میانه هرج و مرج این است که به دلیل همدستی بایدن، نتانیاهو و اردوغان، یک جنگ گستردهتر در خاورمیانه بزرگ تازه آغاز شده است. این وضعیتی است که ما امریکاییها به دلیل نقش داشتن در ایجاد آن پشیمان خواهیم شد".
*کنسرت اروپا به توافق و هماهنگی ابرقدرتهای اروپایی یعنی کشورهای روسیه، اتریش، پروس و بریتانیا گفته میشود. هدف از کنسرت حفظ تمامیت ارضی کشورها و پایداری توازن قدرت در اروپا بود و این حق و مسئولیت را به قدرتهای بزرگ میداد تا با اعمال قدرت و نظر جمعی خود در امورداخلی سایر کشورها و نیز واکنش نشان دادن به اقدامات جاه طلبانه قدرتهای دیگر اهداف مذکور را عملی سازند. مفهوم کنسرت اروپا برای اولین بار پس از شکست ناپلئون و حضور نمایندگان کشورهای اروپایی در پی تشکیل کنگره وین (۱۸۱۵–۱۸۱۴) مطرح شد و تا زمان جنگ جهانی اول نیز در تعیین قواعد و معاهدههای بین المللی و مرزبندی کشورهای اروپا و جهان نقش ایفا کرد.