«یک ملت یک دولت» عنوان یادداشت قادر باستانی تبریزی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده؛ آیا دولت دکتر پزشکیان میتواند از وعدههای بیسرانجام عبور کرده و ناکارآمدیهای انباشته را درمان کند؟ منتقدان قدرتمند، انتظار دارند که این دولت با مدیریت جهادی، گرههای کور بروکراسی و مشکلات ساختاری را باز کند، اما آیا واقعا قدرت تصمیمگیری موثر در دست دولت است؟ در حالی که هنوز مسائلی مانند رفع فیلترینگ حل نشده باقی مانده، تجربه دولتهای پیشین، ازجمله دولت شهید رییسی که بهرغم هماهنگی با سایر ارکان نظام موفق به عبور از چالشهای بزرگ نشد، نشان میدهد مسیر پیش روی دولت پزشکیان هموار نیست و لابد نیازی فراتر از حمایت صرف دارد. دولت در مفهوم کلاسیک خود، سازماندهی یکپارچهای است که شامل تمام ارکان حاکمیت میشود. در سطح بینالمللی نیز این دولت رسمی است که کشور را نمایندگی میکند و بر اساس قوانین و کنوانسیونهای جهانی با دیگر کشورها رابطه برقرار کرده یا وارد منازعه میشود.
شاید مشکل امروز ایران، چندپارگی دولت و در نتیجه بیدولتی است؛ وضعیتی که انسجام و یگانگی دولت را مخدوش کرده و به بحرانی در سیاستگذاری و اجرا دامن زده است. وقتی از دولت صحبت میکنیم، مهمترین ویژگی آن یگانه بودن و انحصار مشروع در اعمال قدرت و سیاستگذاری در یک کشور است. این اصل در ایران مدرن، تحت تأثیر نهادها و جریانهای موازی قدرت، تضعیف شده است. به عنوان نمونه، در بحث اخیر مربوط به حضور ایران در سوریه، مجلس از فرمانده سپاه دعوت میکند، نه از دولت؛ انگار دولت اساسا نقشی در سیاستگذاری کلان ندارد.
این وضعیت، نتیجه عدم پذیرش «دولت یگانه» به عنوان پیشنیاز حکمرانی کارآمد است. ایده ضرورت انسجام حکمرانی و پایان دولتهای موازی بارها مطرح شده، اما برخی این وضعیت را سنت تاریخی ایران و حتی مطلوب میدانند. آنها معتقدند که این چندپارگی قدرت، با جلوگیری از انحصار و تکصدایی، مانع دیکتاتوری میشود. به علاوه، ساختار قدرت در ایران آنچنان درهم تنیده و پیچیده است که امکان تغییر آن با بخشنامه و دستور وجود ندارد. اما تاریخ نشان میدهد که هرگاه دولت مرکزی در ایران مقتدر و یکپارچه بوده، کشور در مسیر رشد و توسعه قرار گرفته است؛ از هخامنشیان و ساسانیان تا سلجوقیان و صفویان؛ این دورانها نماد دولتهایی بودند که توانستند سازماندهی عمل جمعی را به شکل کارآمد به اجرا درآورند. اما مساله مهمتر از گذشته، پاسخ به نیاز امروز ایران است. در شرایطی که کشور با انباشت بحرانهای داخلی و چالشهای بینالمللی مواجه است، ایران بیش از هر زمان دیگری به دولتی رسمی، پاسخگو و مقتدر نیاز دارد؛ دولتی که بتواند نه تنها در سطح ملی به حل مشکلات ساختاری و ایجاد ثبات بپردازد، بلکه در عرصه بینالمللی نیز به عنوان نماینده واحد ملت ایران عمل کرده و با دیپلماسی فعال و موثر از منافع ملی دفاع کند.
چنین دولتی باید از چند ویژگی کلیدی برخوردار باشد:
نخست، دولت باید پاسخگویی در قبال مردم را به عنوان اصلی بنیادین در دستور کار خود قرار بدهد. پاسخگویی به معنای شفافیت در عملکرد، پذیرش مسوولیت تصمیمگیریها و ایجاد مکانیزمهای نظارتی موثر است تا دولت از مسیر منافع عمومی و قانون اساسی منحرف نشود. بدون اعتماد و حمایت مردم، هیچ دولتی قادر به ایجاد تحول پایدار نخواهد بود.
دوم، دولت باید انسجام و یکپارچگی را در تمام سطوح حکمرانی تضمین کند. پراکندگی قدرت میان نهادها و جریانهای موازی، مانع اتخاذ سیاستهای واحد و موثر میشود.
تنها در سایه یک دولت یکپارچه و هماهنگ است که امکان برنامهریزی و اجرای سیاستهای کلان در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی فراهم خواهد شد.
سوم، در عرصه بینالمللی دولت باید با دیپلماسی هوشمند و مبتنی بر منافع ملی، به بازیگری موثر تبدیل شود. سیاست خارجی باید از تعارضات و چندگانگی فاصله گرفته و در راستای تقویت جایگاه ایران در نظام جهانی، به تحقق اهداف راهبردی کشور کمک کند. حضور فعال در سازمانهای بینالمللی، تقویت روابط با همسایگان، توسعه همکاریهای اقتصادی و استفاده از فرصتهای جهانی میتواند از ایران چهرهای مقتدر و باثبات ترسیم کند.
چهارم، چنین دولتی باید بتواند به بحرانهای انباشته شده پاسخی عملی و جامع بدهد. مشکلاتی همچون ناکارآمدی اقتصادی، بحران صندوقهای بازنشستگی، مسائل محیطزیستی، نظام یارانههای ناکارآمد و ناترازی انرژی ازجمله چالشهایی هستند که نیاز به سیاستگذاریهای شجاعانه و برنامهریزیهای دقیق دارند. بدون داشتن دولتی واحد و توانمند، حل این مشکلات در حد شعار و وعده باقی خواهد ماند.
در مجموع، ایران برای عبور از وضعیت پیچیده و پرچالش کنونی، به دولتی نیاز دارد که علاوه بر اقتدار و انسجام داخلی، بتواند در سطح بینالمللی نیز به عنوان صدای واحد ملت ایران عمل کند. این دولت باید نماد اعتماد ملی، شفافیت، کارآمدی و توانایی در حل بحرانها باشد تا کشور را از مسیر بیثباتی و چندگانگی به سمت توسعه پایدار و ثبات هدایت کند. بنابراین راه حل مشخص است؛ پایان دادن به دولتهای موازی و بازگشت به قانون اساسی با قرائتی سازنده و ملی.
اگر هدف، نجات ایران از بیدولتی و ایجاد تحول است، باید به سیاست «یک ملت، یک دولت» پایبند بود. این به معنای تنفیذ و اجرای سیاستهای واحد و هماهنگ در تمام سطوح است. در کنار این انسجام، خلق سرمایه اجتماعی برای دولت باید در دستور کار قرار بگیرد؛ یعنی هر اقدامی که سرمایه اجتماعی را تضعیف میکند، کنار گذاشته شود. این همه میسر نمیشود، مگر اینکه همه ارکان حاکمیت که همان دولت به معنای کلاسیک است، دولت پزشکیان را به عنوان دولت تفاهمسازی برای حل مسائل انباشته به رسمیت بشناسند. ایران امروز نمیتواند با حفظ وضع موجود، انتظار تغییر و تحول داشته باشد. طبق آیه شریفه «إنّ الله لا یُغیِّرُ ما بِقومٍ حتّی یُغیِّروا ما بِأنفُسِهِم» تغییر باید از درون نظام حکمرانی آغاز شود و با پذیرش یکپارچگی و پایان بیدولتی، به سمت حکمرانی کارآمد حرکت کنیم.