حسین قربانیپور همکارپرتلاش بخش اداری دفتر مؤسسه در تهران، در روز 10خرداد و در مسیر برگشت به شهر قم دچار سانحه تصادف شد و پس از یک روز به رحمت ایزدی پیوست. حدود سه ماه بعد کربلایی مصطفی لشکری خبرنگار عزیز ما در سرویس سیاسی نیز در روز7شهریور و در مسیر بازگشت از سفراربعین و زیارت اربابش براثر تصادف جان باخت و دعوت حق را لبیک گفت!درحالیکه مؤسسه قدس هنوز دراندوه و داغ مصطفی لشکری قرار داشت، خبر ناگوار دیگری غم قبلی را تازه تر کرد.همکاران در رفت و آمد به مراسم ترحيم مصطفی لشکری بودند وبه خانواده داغدار او تسليت می گفتند که خبر درگذشت محمد ساعی همه را شوکه کرد . محمد ساعی همکار واحد دبيرخانه دو روز بعد از مرحوم لشکری همزمان با اذان صبح بعد از تحمل بیماری سخت دار فانی را وداع گفت.
آزادمردی از جنس رسانه
مصطفی فاطمی نسب اگر با شاخص آزادگی و حریت در جمع روزنامهنگاران و خبرنگاران بگردیم، شاید مثل او به تعداد انگشتان دست هم پیدا نکنیم و اگر با شاخص هزینه دادن در این مسیر جستوجو کنیم، قطعاً مثل آقا مصطفی به ندرت پیدا خواهیم کرد. گاهی عدهای حرفی پشت سر مسئولی میزنند و یا نهایتاً در جلسهای با هزار عشوه و فریب و خنده، متلکی به صاحبمنصبی میاندازند و تا یک سال به اسم آزادگیشان در فضای سیاسی فاکتور میکنند و همین که کار جدی میشود، فوری ادبیاتشان تغییر میکند و میگویند: به هرحال هر کاری نقصهایی دارد مهم نیت شماست که خیر است ان شاءالله.برخی عادت دارند وقتی از قطع حقوق و مزایای رفاهی میترسند، شاخصهها را به اندازه موقعیت جدید کوتاه و بلند میکنند تا خودشان را در وضع موجود ابقا کنند. اما مصطفی هزینه میداد (سال ۹۶ که مجبور به ترک یکی از رسانهها شد) اما دست به شاخصههای اعتقادیاش نمیزد و مگر نام مرد، چیزی جز این است؟ مصطفی لشکری، مترجم توانمندی بود، تاریخ پژوه مسلطی بود، کارشناس خبره بینالملل بود، اما آنچه او را ممتاز میکرد همین حریت و اصول ثابت ارزشیاش در زندگی شخصی و کاریاش بود. او واقعاً هیچگونه تعلقی به هیچ جریانی اعم از سیاسی و فرهنگی نداشت و با عینک شاخصههای گفتمان انقلاب، همه را نقد میکرد. از قضا حق و حقیقت برایش به اندازه زندگی و حتی بیشتر از آن اهمیت داشت و همین حقمحوریاش موجب شده بود هر کسی دل در گرو حقیقت و آزادگی دارد، شخصیت او را تحسین کند.
جز محبت و مهربانی چیزی ندیدم
با خانم نیازمند همکارمان، همسر مرحوم ساعی در وصف ویژگیهای اخلاقی و زندگی مرحوم همکلام شدیم.سال 1358 در مشهد متولد شد. در سن بیستوهفتسالگی در قسمت تصحیح مؤسسه فرهنگی قدس مشغول به کار شد و یکسال بعد هم ازدواج کردیم و یک پسر هشتساله داریم.ظهر یک روز جمعه در مسیر رفتن به روزنامه با یک نیسان تصادف کرد و متأسفانه آسیب بسیار جدی در ناحیه لگن او ایجاد شد. این اتفاق ذرهای از دغدغهمندی و پرتلاش بودن او کم نکرد ، بعد از دوماه استراحت پزشکی با کمک عصا و به سختی به مؤسسه میآمد و کارش را ادامه میداد. بعدها همین، عاملی شد تا دچار کمردردهای سنگین شود و متأسفانه با وجود مراجعات بسیار به پزشکان متخصص در مشهد، از دست هیچ کس برای او کاری برنیامد! او به اجبار در سال 1387 برای درمان به تهران رفت. پزشکان پلاتینی را در ناحیه نخاعش قرار دادند و حتی پس از آن عمل جراحی سخت نیز فعالیت خود مثل تصحیح آگهیها را در قالب دورکاری در منزل ادامه داد. محمد ساعی باز هم آرام وقرار نداشت و نگران سنگینی کار بر دوش همکارانش بود. پس به مؤسسه برگشت تا فعالیت خود را به صورت حضوری ادامه دهد. پس از مدتی سمت او به مسئول روابط عمومی تغییر یافت و بعد از گذشت چند ماه نیز به دلیل مشکلات ناشی از بیماری به بخش دبیرخانه منتقل شد.در روزهای پایانی زندگی این مرد صبور، دردهای شدیدی بر او وارد شد که با مراجعه به پزشکان متخصص بسیار، تنها یک دکتر وجود تومور درکمر او را تشخیص میدهد اما متأسفانه برای عمل جراحی خیلی دیر شده بود!مرد صبور و پرتلاش روزنامه قدس روز جمعه نهم شهریورماه 1403 بعد از گذراندن دوران سخت بیماری دارفانی را وداع گفت و داغ سنگینی بر دل خانواده و اهالی قدس گذاشت.علاوه بر خانم نیازمند، همه اهالی قدس به محبت بسیار زیاد و ویژگیهای اخلاقی عالی، صفا و صمیمیت او اعتراف میکنند.
خبرنگار: زهرا جوانشیر