حدیث روشنی- ابوالفتح در پاسخ به سوال «اعتماد» در این باب که ادعای گزینه نظامی مطرح شده از سوی افراد نزدیک به دولت انتقالی ترامپ چقدر قابلیت عملیاتی شدن دارد، گفت: این گزینه همواره مورد توجه و مدنظر تمامی دولتهای امریکا بعد از پیروزی انقلاب بوده است. هر یک از این دولتها به شکلی رویکرد خود را ابراز کردهاند. برخی گفتهاند گزینه نظامی روی میز است، برخی دیگر از بمباران صحبت کردهاند و حتی در مقطعی ادعا کردهاند که پنجاه و دو نقطه در ایران را هدف قرار خواهند داد. این ادعاها به طور مداوم ازسوی طرفهای امریکایی تکرار میشود. به اعتقاد من، این قبیل ادعاها صرفا فضاسازیهایی است که در ماههای اخیر علیه ایران با هدف ایجاد فشار روانی و تحریک افکار عمومی صورت میگیرد.
ابوالفتح اما بر این باور است که با وجود اینکه احتمال حمله نظامی و استفاده از گزینه نظامی توسط امریکا دایما وجود داشته و همواره از دستور کار دولتهای مختلف، خارج نشده اما سابقه شخص دونالد ترامپ نشان میدهد که ایران و امریکا تا یک قدمی جنگ نیز پیش رفتند، اما ترامپ در نهایت از اقدام نظامی خودداری کرد. ادعاهای جان بولتون درباره انصراف ترامپ از حمله به ایران در دقیقه نود گویای این نکته است، به گونهای که حتی تا لحظات آخر، بیانیه حمله به ایران آماده بود، اما این اقدام انجام نشد. بنابراین، کارنامه سیاستورزی ترامپ نشان میدهد که او به واقع به دنبال اقدام نظامی علیه ایران نیست. نکته دوم این است که ترامپ با شعار و وعدههای صلحآمیز پیروز انتخابات امریکا شد. او مدعی شد که پیش از این، دولتهای نادان امریکایی بیش از هفت تریلیون دلار برای جنگهای پس از یازده سپتامبر هزینه کردهاند و هیچ دستاوردی از آن به دست نیامده است. او همچنین گفته که در دولت خود به دنبال صلح است و میخواهد جنگها را پایان دهد، ازجمله جنگ اوکراین و جنگ غزه. بنابراین از فردی با چنین ادعاهایی نمیتوان انتظار داشت که آغازگر یک جنگ پرهزینه دیگر باشد.
این کارشناس مسائل امریکا معتقد است که حداقل من دلیلی نمیبینم که ترامپ در دولت دوم خود بخواهد از گزینه نظامی علیه ایران استفاده کند. البته باید توجه داشت که ما باید همواره آمادگی این را داشته باشیم که ممکن است امریکا به ایران حمله کند، اما با توجه به شعارها و رویکردهای او، بعید است که ترامپ جنگ جدیدی را آغاز کند.
ابوالفتح اما ضمن اشاره به اقدامات متقابل ایران میگوید: اما این بدان معنا نیست که ایران باید مسیر خود را بدون درنظر گرفتن رویکردهای امریکا ادامه دهد. اگر نشانههایی جدی از نزدیک شدن ایران به ساخت بمب اتمی وجود داشته باشد یا ادعا شود که چنین بمبی ساخته شده یا حتی آزمایش شده است، سیاست و رویکرد امریکا قطعا تغییر خواهد کرد. اما اگر ایران مسیر کنونی خود را که تا به حال در پیش گرفته ادامه دهد در چنین شرایطی دشوار به نظر میرسد که امریکا بخواهد به ایران حمله نظامی کند.
ابوالفتح در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» در این زمینه چقدر احتمال دارد که رویکرد فشار حداکثری توسط تیم جدید دولت ترامپ کنار گذاشته شود، گفت: سیاست موسوم به فشار حداکثری دایما توسط امریکا علیه ایران به کار گرفته شده است. اگر در مقاطعی نیز فشارها کاهش یافته، به دلیل مصلحتاندیشی امریکاییها برای موضوعات مهمتر از نگاه خودشان بوده است نه به این دلیل که بخواهند از فشار به ایران کاسته شود. آنها ارزیابی کردند که اگر فشارها به ایران بیش از این افزایش یابد و این کشور را از بازار نفت خارج کنند، قیمت جهانی انرژی بالا خواهد رفت و در نتیجه پیامدهای منفی برای خود این بازیگر به دنبال خواهد داشت. بنابراین، فشارها به دلیل ملاحظات اقتصادی کاهش یافت. اگر بایدن میتوانست، قطعا پیش از ترامپ این کار را میکرد و اجازه نمیداد حتی یک قطره نفت از ایران صادر شود. ترامپ نیز در دولت دوم خود همان سیاست را دنبال خواهد کرد، چراکه هدف او نیز کاهش صادرات نفت ایران به صفر است و ادعاهایی در این راستا مطرح کرده است. اما سوال اینجاست که آیا او حاضر است پیامدهای این اقدام و افزایش قیمت نفت را بپذیرد؟ چراکه قطع شدن نفت ایران از بازار جهانی، به معنی افزایش قیمت انرژی است. وقتی قیمت انرژی بالا رود، روسیه و چین از این موضوع منتفع خواهند شد.
ابوالفتح در ادامه این را هم گفت که اهداف امریکا صرفا وارد کردن ضربه به ایران نیست، بلکه حفظ هژمونی خود در سطح جهانی در اولویت است. بنابراین، دولت ترامپ همچنان مدعی اعمال فشار حداکثری خواهد بود، اما اینکه آیا به واقع توانایی اجرای این سیاست را خواهد داشت یا خیر، سوالی است که همچنان وجود دارد. تاکنون این فشارها به صورت کامل تحقق نیافته است و اجرای آن با چالشهایی روبهرو بوده است.
ابوالفتح در ادامه تحلیل خود در این رابطه افزود: در زمان دولت اول ترامپ، فشار حداکثری علیه ایران پیامدهای مثبتی برای ایالاتمتحده نداشت. ایران همچنان نفت خود را میفروخت؛ البته میزان فروش آن کاهش یافته بود، اما به صفر نرسید. بنابراین، در دولت دوم ترامپ نیز همچنان مشخص نیست که آیا سیاست فشار حداکثری کاملا محقق میشود یا خیر. برای ارزیابی دقیقتر باید یک یا دو سال از دولت ترامپ بگذرد تا بتوان دید که آیا این سیاست که او مدعی اجرای آن است، در عمل موفق خواهد بود یا خیر.
این کارشناس مسائل امریکا در پاسخ به سوال پایانی «اعتماد» در این باب که روند مذاکرات را محتملتر میداند یا تشدید تنشها، گفت: تصور میکنم که روند پیش رو حاکی از تشدید تنشها باشد، به خصوص با ورود دوباره ترامپ به عرصه سیاست و تشکیل دولت دوم رییسجمهوری. به باور ابوالفتح این گزاره در کنار مواردی چون حضور شاهینهای ضد امریکایی در کابینه ترامپ و همچنین اقدامات اخیر اتحادیه اروپا مبنی بر فعالسازی مکانیسم ماشه و نامه اخیر آنها به شورای امنیت همگی متغیرهای تعیینکنندهای هستند که نشان از تشدید تنشها در ماههای آینده دارند. اما نکته مهمی که باید در تحلیلهای روابط بینالملل در نظر بگیریم این است که مقاطعی نیز وجود داشته که طرفین تا مرز سقوط از پرتگاه پیش رفتهاند و در همان لحظه به توافقی دست پیدا کردهاند. به عبارتی، این احتمال وجود دارد که تشدید تنشها به عنوان زمینهساز و بسترساز یک توافق عمل کند، زیرا طرفین نمیخواهند از لبه پرتگاه سقوط کنند و درنهایت به مصالحه خواهند رسید. به این معنا که تشدید فشارها ممکن است با هدف رسیدن به توافق باشد نه رویارویی.
ابوالفتح در ادامه ضمن تشریح این تحلیل خود بر این باور است که این رویکردی است که اکنون امریکا و اروپا
در پیش گرفتهاند، بهطوری که فشارها را به حدی بالا میبرند که طرف مقابل کوتاه بیاید. به هر حال، تشدید تنشها در ماههای آینده با اروپا و امریکا قطعا ادامه خواهد داشت. اما اینکه این تنشها به توافق منتهی شود یا نه، نمیتوانم با قاطعیت بگویم اما میتوانم ابراز امیدواری کنم که این زمینه همچنان وجود داشته باشد و درنهایت به رفتار ایران بستگی خواهد داشت.
این کارشناس امریکا در ادامه به متغیر مهم تحولات اخیر منطقه اشاره میکند و معتقد است که باید شرایط بینالملل و نیز منطقه در پنج یا شش ماه آینده را رصد کرد تا دید به چه سمتی خواهد رفت؟ در حال حاضر، طرف مقابل در سوریه خود را پیروز قلمداد میکند، اما آیا این احساس پایدار خواهد بود یا ممکن است در آینده شاهد هرج و مرج جدیدی در سوریه باشیم که به عراق و کشورهای هم مرز سرایت کند و شرایط مشابه سالهای 2012، 2013 و 2014 تکرار شود؟ در پاسخ باید گفت، هنوز هیچ چیز مشخص نیست. در این صورت، شاید کشورها مشکلات داخلی خود را کنار گذاشته و تمرکز خود را بر حل معضل تروریسم و افراطگرایی در منطقه معطوف کنند. این سناریویی است که ممکن است رخ دهد. در هر صورت، اگر تحولات منطقه به آرامی پیش برود، تشدید تنشها احتمالا به نقطهای خواهد رسید که ایران و امریکا به توافق خواهند رسید.