شناسهٔ خبر: 70312602 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: اقتصاد آنلاین | لینک خبر

اقتصادآنلاین گزارش می‌دهد؛

نقش سربازی اجباری در سقوط اسد / پس از اسد باید منتظر سقوط کدام یک از رهبران منطقه باشیم؟

اقتصاد تضعیف شده، ارزش پوند سوریه را کاهش داد و پرداخت حقوق برای سربازان وظیفه به منظور تامین مواد غذایی خانواده‌های آن‌ها دشوار شد. این وضعیت باعث تشدید فساد شد، زیرا نیرو‌های سوری هر چیزی را به سرقت بردند تا خانواده‌های خود را حفظ کنند. در آن زمان تعداد کمی از سوری‌ها حاضر بودند برای اسد که دیگر نمی‌توانست نیاز‌های شان را برآورده سازد جان خود را به خطر اندازند.

صاحب‌خبر -
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از انستیتو آمریکن اینترپرایز، "مایکل روبین" پژوهشگر اندیشکده دست راستی آمریکایی "انستیتو امریکن اینترپرایز" که در یکی از مقالات خود وقوع کودتای نافرجام ۲۰۱۶ در ترکیه را چند ماه پیش از وقوع آن محتمل دانسته بود در یادداشت تحلیلی تازه‌ای در سایت همان اندیشکده به بیان درس‌هایی از سقوط اسد پرداخته و به صورت موردی گمانه زنی کرده که آیا ممکن است سرنوشت مشابهی در انتظار دیگر رهبران منطقه باشد یا خیر. 

این تحلیلگر مسائل خاورمیانه می‌نویسد:" درسی که سایر کشور‌ها باید از فروپاشی اسد بگیرند این است: پس از بیش از ۱۳ سال جنگ داخلی در نهایت ظرف مدت کم‌تر از ده روز حکومت اسد از هم فروپاشید و به حکمرانی ۵۳ ساله یک خاندان سیاسی پایان داد. تعداد افراد اندکی از سقوط اسد ناراحت خواهند شد. شاید سیاستمداران غربی مانند "جان کری" وزیر امور خارجه اسبق امریکا و سناتور "نانسی پلوسی" رئیس اسبق مجلس نمایندگان امریکا باید می‌آموختند که همه پزشکان تحصیلکرده در غرب لزوما به ارزش‌های لیبرال غربی پایبند نیستند. ما این مورد را درباره جکمرانی خونبار "فرانسوا دووالیه" رهبر سابق هائیتی و "هستینگز کاموزو باندا" پزشک اهل مالاوی و دیکتاتور سه دهه‌ای حاکم بر آن کشور نیز دیده بودیم. سرعت فروپاشی اسد درس‌های خاصی را در خود جای داده است. فارغ از حواس پرتی روسیه در جنگ اوکراین یا حملات اسرائیل علیه حزب الله لبنان، مشکلی که اسد با آن مواجه شد ماهیت ارتش او بود. ارتش اسد ارتشی احباری بود و متشکل از سربازان سوری. آنان سرباز وظیفه بودند. برای مثال، اگر نیرو‌های شبه نظامی کُرد سوری به آنان حمله می‌کردند سربازان می‌توانستند بین دو گزینه انتخاب کنند: بجنگند یا تسلیم شوند. اگر می‌جنگیدند احتمالا کشته می‌شدند و اگر تسلیم می‌شدند حکومت اسد احتمالا علیه پدران، پسران یا برادران شان در نقاط تحت کنترل خود در دمشق یا حلب اقدام تلافی جویانه انجام می‌داد. برای سوری ها، خدمت در ارتش یک شر ضروری بود، اما تا زمان وقوع جنگ داخلی یک شر ضروری نسبتا بی خطر قلمداد می‌شد. سوری‌ها ترجیح می‌دادند لبنانی‌ها به صورت نیابتی از طرف آنان با اسرائیل بجنگند. جبهه اسرائیل و سوریه در بلندی‌های جولان مدت‌ها آرام بود. همانند ارتش مصر، صاحب منصب بودن در ارتش سوریه نیز می‌توانست برای یک فرد به مثابه یک تجارت سودآور قلمداد شود. با این وجود، خویشاوندی و تبعیض فرقه‌ای به نفع علوی‌ها یعنی هم فرقه‌های اسد یک سقف شیشه‌ای بر روی سر اکثر سُنی‌های سوریه ایجاد کرده بود. زمانی که جنگ داخلی شروع شد، اقتصاد سوریه و هم چنین سطح زندگی‌ای که مردم سوریه به آن عادت کرده بودند کاهش یافت. سوریه ثروتمندترین کشور عربی نبود و منابع نفتی آن حداقلی بود، اما بخش کشاورزی آن از بخش نفت نیروی انسانی بیش تری داشت؛ بنابراین تعداد بیشتری از مردم سوریه شغل داشتند، چه به عنوان کشاورز و چه به عنوان بازرگان. آوارگی ناشی از جنگ داخلی این رویه را تضعیف کرد. فساد که یک معضل همیشگی در سوریه بود، اما پس از جنگ داخلی به شدت تشدید شد. اقتصاد تضعیف شده، ارزش پوند سوریه را کاهش داد و پرداخت حقوق برای سربازان وظیفه به منظور تامین مواد غذایی خانواده‌های شان دشوار شد. این وضعیت باعث تشدید فساد شد، زیرا نیرو‌های سوری هر چیزی را به سرقت بردند تا خانواده‌های خود را حفظ کنند. در آن زمان تعداد کمی از سوری‌ها حاضر بودند برای اسد که دیگر نمی‌توانست نیاز‌های شان را برآورده سازد جان خود را به خطر اندازند". 

 

روبین
 
 "روبین" در ادامه در پاسخ به این پرسش که آیا سرنوشت اسد در انتظار دیگر رهبران منطقه نیز خواهد بود یا خیر می‌نویسد: "سرنگونی اسد به مردم عادی یادآوری می‌کند که هیچ دیکتاتوری ماندگار نخواهد بود. مصر یکی از کشور‌هایی است که احتمال بروز وضعیت مشابه سوریه در آن وجود دارد. اخلاق مداری در میان سربازان وظیفه در ارتش مصر تقریبا به اندازه خود آن کشور ضعیف است! ارتش مصر در میان مصری‌ها بیشتر به عنوان یک نهاد معامله‌گر و اهل تجارت شناخته می‌شود تا یک نهاد نظامی برای مقاومت کردن و جنگیدن. این یک شمشیر دو لبه است، زیرا انحصارگرایی ارتش در عرصه اقتصاد باعث بدتر شدن کیفیت زندگی و ایجاد نارضایتی می‌شود. اگر ارتش مصر به اقدامات همراه با فساد خود ادامه دهد این احتمال وجود دارد که آن کشور با موج دیگری از بی ثباتی مواجه شود. کویت نیز ممکن است در معرض خطر بروز انقلاب باشد. بیش از سه دهه از زمانی که ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده آن کشور را از اشغال عراق آزاد کرد می‌گذرد. در سالیان اخیر آن کشور نفت خیز تا حد زیادی از دید عموم پنهان مانده بود دقیقا بدان خاطر که در تقویت اقتصاد خود از همتایان اش از جمله عربستان سعودی، قطر و امارات عقب ماند. علیرغم آن که کویتی‌ها از درآمد سرانه بیش از ۳۲۰۰۰ دلاری برخوردار هستند این میزان کم‌تر از نیمی از درآمد همتایان آنان در سایر کشور‌های عربی منطقه است. در همین حال، فرقه گرایی در کویت در حال افزایش بوده و فضای سیاسی در آن کشور در حال تنگ‌تر شدن بوده است. کویتی‌ها احتمالاً می‌توانند فعلا وفاداری سربازان وظیفه خود را حفظ کنند، اما اگر سوء مدیریت اقتصادی ادامه یابد این صبر و تحمل پایدار نخواهد بود. جمهوری آذربایجان نیز ممکن است در برابر مدل فروپاشی شبیه سوریه آسیب پذیر باشد. باکو نیز همانند دمشق چندین دهه زمامداری خانوادگی پدر و پسری را تجربه کرده است. علیرغم آن که جمهوری آذربایجان بر روی کاغذ به دلیل برخورداری از گاز خزر فوق العاده ثروتمند است آمار‌های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول نشان می‌دهند که میانگین زندگی آذربایجانی‌ها در مقایسه با همسایگان خود در ارمنستان و گرجستان در سطح پایین تری قرار دارد. "الهام علی اف" رئیس جمهور آذربایجان مستعد ماجراجویی نظامی است و در این زمینه به "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق شباهت دارد. با تداوم بسته ماندن فضای سیاسی و کاهش کیفیت زندگی ممکن است ارتش جمهوری آذربایجان اسلحه خود را به سمت خاندان علی اف بگیرد به خصوص اگر بداند می‌تواند سهم بیش تری از منابع جمهوری آذربایجان در آینده داشته باشد. سقوط اسد ممکن است اردن را نیز در معرض خطر فزاینده‌ای قرار دهد. اردن ارتش اجباری ندارد و نیرو‌های ویژه آن نخبه هستند و بیش‌تر به دلایل طایفه‌ای به شخص پادشاه وفادار هستند. ملک عبدالله دوم بسیار شبیه "میخائیل گورباچف" رهبر اسبق شوروی است: در خارج از کشور بسیار محبوب‌تر از داخل کشور است. اردنی‌ها از هزینه‌های بیهوده پادشاه و همسرش گلایه می‌کنند. در این میان، کشور‌های منطقه نیز علیه پادشاه اردن اقدام می‌کنند. ترکیه مایل به حمایت از اخوان المسلمین اردن است و اکنون اسلام گرایان سوری در مرز اردن به قدرت رسیده اند. می‌توان تصور کرد این وضعیت در آینده برای خاندان هاشمی تا چه اندازه چالش برانگیز خواهد بود. اسرائیل پیش‌تر سلطنت آن خاندان را نجات داد و احتمالا صورت لزوم دوباره این کار را تکرار خواهد کرد. با این وجود، پادشاه اردن در بلند مدت نمی‌تواند صرفا بر روی حمایت خارجی حساب باز کند".