در این خصوص، بخش بینالملل روزنامه جامجم میزگردی را با حضور دکتر علی قادری، دکتر احد نوری و دکتر سیدسجاد واعظ لیواری از تحلیلگران ارشد مسائل منطقه و حوزه روابط بینالملل برگزار کرده که از نظرتان میگذرد.
صورتبندی تحولات جاری در منطقه، ازابعاد عمیق جنگ روانی وشناختی دشمنان پرده برمیدارد.جایگاه مولفههای جنگ شناختی آمریکا، رژیمصهیونیستی و متحدان آنها را در تحولات ماههای گذشته و اخیر در منطقه غرب آسیا چگونه تفسیر میکنید؟
دکترعلی قادری: درعلوم شناختی و درحوزه جنگ نرم، ما با کلیدواژهای تحت عنوان اقناع افکار عمومی مواجه هستیم. این کلیدواژه از اهمیت وافری در فرامتن تحولات برخوردار است. در چنین معادلهای، شکلدهی افکار عمومی و اقناع آنها، حدفاصل و خطواسط میان رویکرد سخت و نرم دشمنان است. دشمنان همواره تلاش کردهاند سختترین کنشها را با نرمترین ابزارهای شناختی ترکیب کرده و معادله را در ذهن افکار عمومی، برعکس یا تحریفشده جلوه دهند. نمونه بارز این رویکرد را ما در جریان جنگ غزه، لبنان و حوادث اخیر در سوریه مشاهده میکنیم. در روند اقناعسازی واقعی، نباید دچار افراط یا تفریط شد اما این خط قرمز، بهکرات از سوی آمریکا ، رژیم اشغالگر قدس و شبکه جنگ روانی آنها زیر پا گذاشته شده؛ القائات کاذب، ارسال سیگنالهای گمراهکننده و هدف قراردادن باورها، اصول و ثوابت فکری و باورهای انسانها، ازجمله تاکتیکهای دشمن در این مسیر محسوب میشود. دشمنان در سوریه، دوگانه معیشت ــ مقاومت را القا کردهاند، به این صورت که به افکار عمومی میگویند باید میان این دو گزینه، یکی را انتخاب کنند. قویا معتقدیم این دو (مقاومت و معیشت) نافی یکدیگر نیستند. یکی از آثار توازن میان قدرت سخت و نرم، جلوگیری از همین دوگانهسازیهای کاذب است. رهبرمعظم انقلاب اسلامی درهمین راستا بارهابر امرجهاد تبیین، تشریح نقشه دشمنان و کنشگری خلاقانه در عرصه جنگ شناختی دشمنان تاکید فرمودهاند. حوادث سوریه، یک درس عبرت برای کسانی است که مؤلفه جنگ شناختی و جهاد تبیین را در مواجهه با دشمن، نادیده میگیرند. در اینجا باید ضمن رصد مؤثر و هوشمندانه بازی دشمن، این نقشه را برای افکارعمومی تبیین و تشریح کرد. در بزنگاهها، فرصتی برای تبیین اولیه موضوعات وجود ندارد و باید بهصورت پیشدستانه و قبل از آغاز یک حرکت ضدمنطقهای (مانند آنچه در سوریه رخ داد)، رسانهها مسئولیتهای تبیینی و اقناعی خود را صورت دهند.
دکتر قادری، به تلاش دشمنان برای دستکاری افکارعمومی وهدف قراردادن بنیانهای ذهنی آنها از طریق جعل یا تحریف واقعیات سخن گفتند. نمونه این ماجرا را ما در بحرانهای جاری در سوریه مشاهده کردیم. نظر شما در اینخصوص چیست؟
دکتر سیدسجاد واعظ: همانگونه که اشاره شد، دشمن در جنگ روانی علیه افکارعمومی، از شگردها و تاکتیکهای گوناگونی استفاده میکند اما آنچه ما باید در عرصه جنگ شناختی نسبت به آن هوشیار باشیم، پرهیز از روایتگریهای متناقض و تفاسیر متفاوت است. توصیفهای متفاوت از یک میدان حساس، مانند آنچه امروز در سوریه رخ میدهد، افکار عمومی را مخدوش ساخته و در مخاطبان اغتشاش فکری ایجاد میکند. باید از این مرحله عبور کرد. نکته مهمتر اینکه قطعا روایت تیم رسانهای دشمنان از تحولات منطقه، آمیخته به دروغها و انحرافات آشکاری بوده و ما نباید در داخل کشور، این روایات دروغ را بازنشر داده یا مبنای تحلیلهای بعدی خود قرار دهیم. ماحتی در اردوگاه دشمنان مشاهده میکنیم که در بزنگاههای مهم، خطوط قرمزی برای روایتسازی واحد از یک واقعه (حتی روایتگری دروغ از آن) وجود دارد که اکثر رسانهها به آن پایبند هستند. در جریان تحولات اخیر سوریه، ما این بازی دشمن را حتی از قبل از آغاز دور جدید حملات گروههای معاند، تروریستها و دیگر گروهها مشاهده کردیم. جنگ روانی علیه ارتش سوریه به نقطه اوج خود رسید و بسیاری از باورها و پیشفرضهای ذهنی آنها را تغییر داد. پس باید در مقابل جنگ روانی دشمن ایستاد و از آن نهراسید. این ایستادگی، در گروی روایتگری صحیح، واحد و روبهجلو از تحولات است.در اینجا باید به توازن میان قدرت سخت و نرم اشاره کنیم. شایعهسازیهای مکرر در بحبوحه جنگ، اثری مخربتر از اسلحه و بمب دارد. ارتش سوریه در جریان تحولات اخیر، از استحکام فکری برخوردار نبود و روایت دشمن، بر واقعیات اولیه میدان غلبه پیدا کرد. لایه دفاعی ارتش سوریه بر اثرجنگ روانی والقائات دشمنان، تبدیل به یک لایه نازک و آسیبپذیر شد.زمانی که این القائات معکوس در ذهن ارتشیان سوریه تبدیل به یک باور شد، جایی برای دفاع آنها از بسیاری مواضع حساس و راهبردی باقی نگذاشت. کار به جایی رسید که شاهد دادوستد و معامله میان برخی اعضای ارتش سوریه با گروههای تروریستی،آن هم خارج از دستورات فرماندهی اصلی بودیم. این همان شکاف، چندگانگی و ترس و واهمهای است که دشمن بهدنبال تحقق آن در اردوگاه ارتش سوریه بود.
به آثار و تبعات تکثر روایات گوناگون درخصوص تحولات منطقه، خصوصا تحولات جاری در سوریه اشاره شد. در مواجهه با این موضوع، چه مرزبندیهایی باید مورد توجه و تاکید قرار گیرد؟
دکتر احد نوری: جمهوری اسلامی ایران در سه مرحله مهم، قدرت سخت خود رابه منصه ظهور رسانده است. یکی درتغییر رویکرد از وابستگی به استقلال. این مهم، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست. دومی، در استفاده از ابزارها و تجربیات جدید از جمله دوران جنگ تحمیلی و حرکت بهسوی خودکفایی دراستفاده از فناوریهای نوین پهپادی و موشکی است؛ سومین مولفه نیز تعریف ابزارهای نوین در بطن دغدغههای سرزمینی ومنطقهای وجمعی است. شکلگیری جبهه مقاومت و استمرار حیات آن را باید در این چارچوب مورد توجه و تحلیل قرار داد.این قدرت سخت چندلایه، با هدف مواجهه با توطئههای منطقهای دشمنان (از جمله نقشه تجزیه منطقه) شکل گرفت اما اکنون در کنار این قدرت سخت، با مقولهای تحت عنوان قدرت نرم و رسانه مواجههایم. در اینجا انتقادی وجود دارد که باید آن را جدی گرفت. ما در حوزه رسانه، آن هم در بزنگاهها و شرایط بسیار حساس و سرنوشتساز عملا بازیگر تنظیمکننده و متولی نداریم. در چنین شرایطی، خطوط فکری و رسانهای که باید ناظر بر انسجام ملی وخنثیسازی بازی تبلیغاتی دشمن شکل گیرد، تثبیت نمیشود و روایتگریها و بعضا روایتسازیهای داخلی، جایگزین این انسجام میشود. ما در حوزه رسانه، هم نیاز به سرعت عمل و هم نیاز به انسجام داریم.
در این عرصه باید کنشگر باشیم و صرفا واکنشهای حوزه رسانهای و تبلیغاتی خود را معطوف به کنش دشمن صورت ندهیم اما آیا واقعا شاهد تحقق چنین موضوعی هستیم؟
آیا در جریان بحران جاری در سوریه، این وحدت رویه الزامآور در بافت رسانهای کشور وجود دارد؟ ما قدرت سخت مؤثری داریم که باید برای آن پیوست رسانهای مؤثر و همسانی ایجاد شود. نگاه صفر و یکی نسبت به تحولات، گروهها و افرادی که در تحولات دخیل هستند، منجر به ارائه نشانیهای سردرگم کننده به افکارعمومی میشود. باید این قواعد را به صورتی جدی مد نظر قرار داد.ما حتی در تبیین اقدامات خود برای افکار عمومی جامعه و منطقه، عملکرد مطلوبی نداشتهایم. بهعنوان مثال، جمهوری اسلامی ایران اولین کشوری بود که درسال2010 میلادی، پیشنهاد اصلاح قانون اساسی سوریه رامطرح کرد اما کمتر کسی نسبت به این موضوع آگاه است. بدون شک تثبیت جایگاه یک نهاد بالادستی درتنظیم رویکرد رسانهای(خصوصا درقبال حوادث مهم)، گذار از رویکرد سلبی (واکنش محور) به ایجابی (کنشگرایانه)، خلق سناریوهای واقعبینانه و خلاقانه درخصوص آینده و پرهیز از نگاه صفر و یکی در حوزه رسانه، از جمله راهکارهایی است که باید نسبت به آنها توجه داشته باشیم.
صورتبندی تحولات جاری در منطقه، ازابعاد عمیق جنگ روانی وشناختی دشمنان پرده برمیدارد.جایگاه مولفههای جنگ شناختی آمریکا، رژیمصهیونیستی و متحدان آنها را در تحولات ماههای گذشته و اخیر در منطقه غرب آسیا چگونه تفسیر میکنید؟
دکترعلی قادری: درعلوم شناختی و درحوزه جنگ نرم، ما با کلیدواژهای تحت عنوان اقناع افکار عمومی مواجه هستیم. این کلیدواژه از اهمیت وافری در فرامتن تحولات برخوردار است. در چنین معادلهای، شکلدهی افکار عمومی و اقناع آنها، حدفاصل و خطواسط میان رویکرد سخت و نرم دشمنان است. دشمنان همواره تلاش کردهاند سختترین کنشها را با نرمترین ابزارهای شناختی ترکیب کرده و معادله را در ذهن افکار عمومی، برعکس یا تحریفشده جلوه دهند. نمونه بارز این رویکرد را ما در جریان جنگ غزه، لبنان و حوادث اخیر در سوریه مشاهده میکنیم. در روند اقناعسازی واقعی، نباید دچار افراط یا تفریط شد اما این خط قرمز، بهکرات از سوی آمریکا ، رژیم اشغالگر قدس و شبکه جنگ روانی آنها زیر پا گذاشته شده؛ القائات کاذب، ارسال سیگنالهای گمراهکننده و هدف قراردادن باورها، اصول و ثوابت فکری و باورهای انسانها، ازجمله تاکتیکهای دشمن در این مسیر محسوب میشود. دشمنان در سوریه، دوگانه معیشت ــ مقاومت را القا کردهاند، به این صورت که به افکار عمومی میگویند باید میان این دو گزینه، یکی را انتخاب کنند. قویا معتقدیم این دو (مقاومت و معیشت) نافی یکدیگر نیستند. یکی از آثار توازن میان قدرت سخت و نرم، جلوگیری از همین دوگانهسازیهای کاذب است. رهبرمعظم انقلاب اسلامی درهمین راستا بارهابر امرجهاد تبیین، تشریح نقشه دشمنان و کنشگری خلاقانه در عرصه جنگ شناختی دشمنان تاکید فرمودهاند. حوادث سوریه، یک درس عبرت برای کسانی است که مؤلفه جنگ شناختی و جهاد تبیین را در مواجهه با دشمن، نادیده میگیرند. در اینجا باید ضمن رصد مؤثر و هوشمندانه بازی دشمن، این نقشه را برای افکارعمومی تبیین و تشریح کرد. در بزنگاهها، فرصتی برای تبیین اولیه موضوعات وجود ندارد و باید بهصورت پیشدستانه و قبل از آغاز یک حرکت ضدمنطقهای (مانند آنچه در سوریه رخ داد)، رسانهها مسئولیتهای تبیینی و اقناعی خود را صورت دهند.
دکتر قادری، به تلاش دشمنان برای دستکاری افکارعمومی وهدف قراردادن بنیانهای ذهنی آنها از طریق جعل یا تحریف واقعیات سخن گفتند. نمونه این ماجرا را ما در بحرانهای جاری در سوریه مشاهده کردیم. نظر شما در اینخصوص چیست؟
دکتر سیدسجاد واعظ: همانگونه که اشاره شد، دشمن در جنگ روانی علیه افکارعمومی، از شگردها و تاکتیکهای گوناگونی استفاده میکند اما آنچه ما باید در عرصه جنگ شناختی نسبت به آن هوشیار باشیم، پرهیز از روایتگریهای متناقض و تفاسیر متفاوت است. توصیفهای متفاوت از یک میدان حساس، مانند آنچه امروز در سوریه رخ میدهد، افکار عمومی را مخدوش ساخته و در مخاطبان اغتشاش فکری ایجاد میکند. باید از این مرحله عبور کرد. نکته مهمتر اینکه قطعا روایت تیم رسانهای دشمنان از تحولات منطقه، آمیخته به دروغها و انحرافات آشکاری بوده و ما نباید در داخل کشور، این روایات دروغ را بازنشر داده یا مبنای تحلیلهای بعدی خود قرار دهیم. ماحتی در اردوگاه دشمنان مشاهده میکنیم که در بزنگاههای مهم، خطوط قرمزی برای روایتسازی واحد از یک واقعه (حتی روایتگری دروغ از آن) وجود دارد که اکثر رسانهها به آن پایبند هستند. در جریان تحولات اخیر سوریه، ما این بازی دشمن را حتی از قبل از آغاز دور جدید حملات گروههای معاند، تروریستها و دیگر گروهها مشاهده کردیم. جنگ روانی علیه ارتش سوریه به نقطه اوج خود رسید و بسیاری از باورها و پیشفرضهای ذهنی آنها را تغییر داد. پس باید در مقابل جنگ روانی دشمن ایستاد و از آن نهراسید. این ایستادگی، در گروی روایتگری صحیح، واحد و روبهجلو از تحولات است.در اینجا باید به توازن میان قدرت سخت و نرم اشاره کنیم. شایعهسازیهای مکرر در بحبوحه جنگ، اثری مخربتر از اسلحه و بمب دارد. ارتش سوریه در جریان تحولات اخیر، از استحکام فکری برخوردار نبود و روایت دشمن، بر واقعیات اولیه میدان غلبه پیدا کرد. لایه دفاعی ارتش سوریه بر اثرجنگ روانی والقائات دشمنان، تبدیل به یک لایه نازک و آسیبپذیر شد.زمانی که این القائات معکوس در ذهن ارتشیان سوریه تبدیل به یک باور شد، جایی برای دفاع آنها از بسیاری مواضع حساس و راهبردی باقی نگذاشت. کار به جایی رسید که شاهد دادوستد و معامله میان برخی اعضای ارتش سوریه با گروههای تروریستی،آن هم خارج از دستورات فرماندهی اصلی بودیم. این همان شکاف، چندگانگی و ترس و واهمهای است که دشمن بهدنبال تحقق آن در اردوگاه ارتش سوریه بود.
به آثار و تبعات تکثر روایات گوناگون درخصوص تحولات منطقه، خصوصا تحولات جاری در سوریه اشاره شد. در مواجهه با این موضوع، چه مرزبندیهایی باید مورد توجه و تاکید قرار گیرد؟
دکتر احد نوری: جمهوری اسلامی ایران در سه مرحله مهم، قدرت سخت خود رابه منصه ظهور رسانده است. یکی درتغییر رویکرد از وابستگی به استقلال. این مهم، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست. دومی، در استفاده از ابزارها و تجربیات جدید از جمله دوران جنگ تحمیلی و حرکت بهسوی خودکفایی دراستفاده از فناوریهای نوین پهپادی و موشکی است؛ سومین مولفه نیز تعریف ابزارهای نوین در بطن دغدغههای سرزمینی ومنطقهای وجمعی است. شکلگیری جبهه مقاومت و استمرار حیات آن را باید در این چارچوب مورد توجه و تحلیل قرار داد.این قدرت سخت چندلایه، با هدف مواجهه با توطئههای منطقهای دشمنان (از جمله نقشه تجزیه منطقه) شکل گرفت اما اکنون در کنار این قدرت سخت، با مقولهای تحت عنوان قدرت نرم و رسانه مواجههایم. در اینجا انتقادی وجود دارد که باید آن را جدی گرفت. ما در حوزه رسانه، آن هم در بزنگاهها و شرایط بسیار حساس و سرنوشتساز عملا بازیگر تنظیمکننده و متولی نداریم. در چنین شرایطی، خطوط فکری و رسانهای که باید ناظر بر انسجام ملی وخنثیسازی بازی تبلیغاتی دشمن شکل گیرد، تثبیت نمیشود و روایتگریها و بعضا روایتسازیهای داخلی، جایگزین این انسجام میشود. ما در حوزه رسانه، هم نیاز به سرعت عمل و هم نیاز به انسجام داریم.
در این عرصه باید کنشگر باشیم و صرفا واکنشهای حوزه رسانهای و تبلیغاتی خود را معطوف به کنش دشمن صورت ندهیم اما آیا واقعا شاهد تحقق چنین موضوعی هستیم؟
آیا در جریان بحران جاری در سوریه، این وحدت رویه الزامآور در بافت رسانهای کشور وجود دارد؟ ما قدرت سخت مؤثری داریم که باید برای آن پیوست رسانهای مؤثر و همسانی ایجاد شود. نگاه صفر و یکی نسبت به تحولات، گروهها و افرادی که در تحولات دخیل هستند، منجر به ارائه نشانیهای سردرگم کننده به افکارعمومی میشود. باید این قواعد را به صورتی جدی مد نظر قرار داد.ما حتی در تبیین اقدامات خود برای افکار عمومی جامعه و منطقه، عملکرد مطلوبی نداشتهایم. بهعنوان مثال، جمهوری اسلامی ایران اولین کشوری بود که درسال2010 میلادی، پیشنهاد اصلاح قانون اساسی سوریه رامطرح کرد اما کمتر کسی نسبت به این موضوع آگاه است. بدون شک تثبیت جایگاه یک نهاد بالادستی درتنظیم رویکرد رسانهای(خصوصا درقبال حوادث مهم)، گذار از رویکرد سلبی (واکنش محور) به ایجابی (کنشگرایانه)، خلق سناریوهای واقعبینانه و خلاقانه درخصوص آینده و پرهیز از نگاه صفر و یکی در حوزه رسانه، از جمله راهکارهایی است که باید نسبت به آنها توجه داشته باشیم.