به گزارش اقتصادنیوز، نشنال اینترست با انتشار یادداشتی مدعی شد، تعجب آور نیست که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، یکی از اولین رهبران خارجی بود که پیروزی دونالد ترامپ را در انتخابات تبریک گفت و آن را "پیروزی بزرگ" خواند. نتانیاهو مدعی شد: «بازگشت تاریخی ترامپ به کاخ سفید آغازی جدید برای ایالات متحده و تعهد قدرتمندی به اتحاد بزرگ بین اسرائیل و آمریکا است».همزمان سایر مقامات اسرائیلی پیروزی ترامپ را به عنوان یک پیروزی برای این بازیگر ستایش کردند ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری اش سفارت آمریکا را از تل آویو به شرق بیت المقدس منتقل کرد و با این رویکرد ادهایی سیاست های چند دهه ای ایالات متحده در خاورمیانه را معکوس کرد. شاید به واسطه همین متغیرهای، نتایج نظرسنجیها نشان میدهد که اسرائیلیها به شدت از ترامپ در مقابل رقیب دموکراتش، کامالا هریس، در انتخابات ایالات متحده حمایت کردند چرا که از رویکرد انتقادی دموکرات ها نسبت به اسرائیل هراس داشتند.در باب رویکرد احتمالی ترامپ نشنال اینترست یادداشتی را منتشر کرده، یادداشتی که اقتصادنیوز آن را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست در ادامه آمده است.
ترامپ 1.0: اسرائیل را دوباره بزرگ کنید
نشنال اینترست در ادامه یادداشت ادعایی اش آورد، ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری اش به شدت از اسرائیل حمایت کرد. علاوه بر به رسمیت شناختن شرق بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، دولت ترامپ اولین بازیگر در جهان شد که حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان را که مدت ها مورد مناقشه قرار داشت، به رسمیت شناخت.همچنین، در سال 2018، دولت ترامپ کمک مالی به آنروا، آژانس سازمان ملل متحد که از میلیون ها پناهنده فلسطینی حمایت می کند را قطع کرد. حمایت ترامپ از اسرائیل نشاندهنده وابستگی شخصی او به کابینه یهود بود، در این میان داماد سرسخت صهیونیست ترامپ، جرد کوشنر، روابط تجاری و خانوادگی کوشنر با اسرائیل در کنار دوستی ترامپ با نتانیاهو در نزدیکی دو بازیگر نقش برجسته ای داشت.در عین حال، حمایت ترامپ از آرمان (ادعایی) اسرائیل در راستای حمایت سنتی حزب جمهوری خواه از کابینه یهود قابل تبیین است که تا حدی ناشی از ارتباط محافظه کاران انجیلی با اسرائیل می باشد. در سطح پرسنلی، دو مشاور ارشد سیاست خارجی ترامپ در دوره اول ریاستش، چهره هایی چونمایک پمپئو، وزیر امور خارجه و جان بولتون، مشاور امنیت ملی، مانند مایک پنس، معاون رئیس جمهور، از حامیان پرشور اسرائیل بودند.
علاوه بر این، حمایت از اسرائیل تنها بازتاب دیدگاههای شخصی و سیاسی ترامپ نیست، این گزاره همچنین با دیدگاه استراتژیک او که اسرائیل را متحد اصلی غیر ناتو می داند، همسو است؛ دیدگاهای (ادعایی) که برمبنایش دو بازیگر مهار تهدید بازیگران منطقه ای منافع مشترک دارند و از همین رو به حفظ هژمونی آمریکا در خاورمیانه کمک می کند.ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی پیشینش از مداخلات نظامی ایالات متحده در خاورمیانه و به ویژه جنگ عراق انتقاد کرد که بازتاب افکار عمومی درونگراتر بود.اما پس از پیروزی، زمینه را برای خروج از خاورمیانه هموار نکرد.به نظر میرسید که او برنامه فعال ایالات متحده در منطقه را ترویج میکند که بر اساس آن، واشنگتن به اسرائیل و کشورهای عربی خلیج فارس در رویارویی(ادعایی) با ایران پیوسته است. در چنین شرایطی نیاز به مداخله مستقیم نظامی آمریکا وجود نداشت. از این رو، پس از حمله حوثی ها، متحدان ایران به تاسیسات نفتی عربستان در سپتامبر 2019، ترامپ منفعل ماند.با این حال، محیط ژئواستراتژیک و منطقه ای حمایت از اسرائیل را در آن مقطع مقرون به صرفه کرد. در حالی که کشورهای عربی خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی به دنبال دریافت تضمین آمریکا برای امنیت خود در برابر تهران با برقراری روابط با اسرائیل بودند، ایالات متحده با هیچ چالش جدی از سوی قدرت های جهانی خارج از منطقه مواجه نبود.
بازی در زمین تل آویو
نشنال اینترست در ادامه یادداشت ادعایی اش آورد، در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، تعداد کشورهای عربی که روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل حفظ کردند از دو به شش کشور رسید. توافقنامه ابراهیم در سال 2020، که دولت ترامپ به مذاکره با آن کمک کرد، بحرین و امارات را وارد میدان کرد. مراکش و سودان بعداً به آن پیوستند.همزمان، ترامپ از طرح صلح خاورمیانه خود که با کمک کوشنر تهیه شده بود، رونمایی کرد؛ طرحی که به اسرائیل بیشتر آنچه را که می خواست داد و در عین حال امکان تشکیل کشوری با حاکمیت محدود را برای فلسطینیان فراهم کرد.رئیس جمهور در مراسمی در کاخ سفید با رونمایی این طرح گفت: «دیدگاه من یک فرصت برد-برد برای هر دو طرف است، یک راه حل واقع بینانه دو کشوری که خطر تشکیل کشور فلسطین را برای امنیت اسرائیل برطرف می کند».اما دولت ترامپ با پذیرش رویکرد سیاست واقعی که موضوعات حقوق بشر در انتهایش قرار دارد، نحوه مدیریت اسرائیل در کرانه باختری را زیر سوال نبرد. به نظر می رسید که این نگرش به وضوح در راستای منافع اسرائیل است، زیرا این بازیگر اصرار داشت که مسئله فلسطین نباید در راس برنامه بین المللی قرار گیرد.
به ادعای نشنال اینترست در دوره اول دولت ترامپ، در رابطه با ایران و برنامه هستهای و رفتار منطقهای این کشور، یک همسویی راهبردی واضح بین ایالات متحده و اسرائیل وجود داشت. از این رو، ترامپ برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، توافق هستهای امضا شده در سال 2015 را کنار گذاشت و وعده داد که با اعمال «فشار حداکثری» بر ایران از طریق فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی، زمینه را برای توافق بهتر هموار کند.رویکرد سختگیرانه ترامپ در ارتباط با ایران در تصمیم او برای ترور(شهید) قاسم سلیمانی، فرمانده ارشد ایران دخیل بود.به ادعای این نشریه، علاوه بر ضربه زدن به اقتصاد ایران، اولین دولت ترامپ تلاش کرد با ایجاد روابط نزدیکتر بین دشمنان اصلی عرب ایران، بازیگرانی مانند عربستان سعودی و امارات تهران را منزوی کند. نشانهها در آن زمان حاکی از آن بود که سعودیها با به رسمیت شناختن اسرائیل و برقراری روابط دیپلماتیک با آن حتی بدون تعهد اسرائیل به ایجاد یک کشور مستقل موافقت میکنند.از این منظر، توافقنامه آبراهام بخشی از آن استراتژی ایالات متحده بود. در واقع، در آن زمان، مقامات دولت ترامپ امیدوار بودند عربستان سعودی در نهایت توافقنامه را امضا کند و اسرائیل را به رسمیت بشناسد. دولت بایدن در نهایت این رویکرد را بدون موفقیت زیاد پذیرفت.
ترامپ 2.0: محیط استراتژیک در آستانه پوست اندازی است
در آستانه برگزاری مراسم تحلیف ترامپ، واضح است که موازنه قدرت در خاورمیانه تغییر کرده است، همانطور که اولویت های جهانی و منطقه ای آمریکا نیز تغییر کرده است. این بدان معناست که سیاست ترامپ 2.0 در خاورمیانه باید خود را با واقعیت های جدید تطبیق دهد و نمی تواند به سادگی سیاست دوره اول را تکرار کند.به ادعای نشنال اینترست، در سطح ژئواستراتژیک، زمانی که ترامپ قدرت نداشت، جنگ سرد دوم با حمله روسیه به اوکراین آغاز شد. اتحاد بین مسکو و پکن شکل گرفت و نوعی هم صدایی میان دو بازیگر با ایران و کره شمالی برقرار شد.در پس زمینه رقابت با چین، دو جنگ منطقهای در اوکراین و خاورمیانه، آمریکا اکنون از نظر دیپلماتیک و نظامی بیش از حد تحت فشار است و منابع خود را در سه جبهه گسترش داده است: شرق آسیا، اروپا و خاورمیانه. از همین رو همانطور که ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی هشدار داد، ممکن است زمینه برای جنگ جهانی سوم هموار شود. به ادعای این نشریه، از این منظر، حملات 7 اکتبر علیه اسرائیل را نه تنها باید به عنوان فصلی دیگر در تاریخ جنگ های منطقه، بلکه به عنوان بخشی از تلاش حماس و حزب الله برای از بین بردن قدرت بازدارندگی اسرائیل و هژمونی منطقه ای ایالات متحده به عنوان متحدش قلمداد می شود. در عین حال، افزایش روابط نظامی بین روسیه و ایران و گسترش دخالت چین در خاورمیانه، از طریق روابط اقتصادی با ریاض و تهران و رویکردهای دیپلماتیک، نشان می دهد که بر خلاف دوره اول دولت ترامپ، ایالات متحده اکنون با رقبای واقعی در منطقه روبرو است.
جنگ غزه و انزوای فزاینده اسرائیل در جامعه بینالملل نیز اختلافات فزاینده بین ایالات متحده و متحدان اروپایی اش بر سر سیاست خاورمیانه عریان شده است. نگرش اروپا نسبت به اسرائیل بیشتر انتقادی است و به برخی نشان می دهد که "اسرائیل اتحاد غرب را تجزیه خواهد کرد."بنابراین، توانایی واشنگتن برای حفط نظم پسا آمریکایی خود در خاورمیانه، درست زمانی که قدرت ژئواستراتژیک این بازیگر در اوکراین توسط روسیه و دریای چین جنوبی آزمایش می شود، رو به زوال است.پاسخ اسرائیل به حمله 7 اکتبر، توانایی ایران برای تثبیت موقعیت خود در خاورمیانه را نیز عریانن کرده است. به ادعای نشنال اینترست در کوتاهمدت، اسرائیل با تکیه بر حمایت ایالات متحده (شامل 18 میلیارد دلار کمک نظامی)، موفق شده است که قدرت حماس و حزبالله را کاهش دهد. واشنگتن بدین طریق به عنوان قدرت نظامی پیشرو در شام ظاهر شده است.با این حال، حمله 7 اکتبر و پیامدهای آن، واقعیت های ساختار نظامی آمریکا را نیز آشکار کرده است. به عنوان مثال، نیروی دریایی ایالات متحده مجبور شد تیم ناوهای هواپیمابر خود را از شرق آسیا به خاورمیانه منتقل کند.
∎