شناسهٔ خبر: 70278069 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

بی‌توجهی مردم سوریه به ورود تروریست‌ها مصداق رقص با گرگ‌ها بود

«فاجعه بزرگ‌تر از اشتباه محاسباتی بشار اسد، فریب بخشی از مردم سوریه است که با وجود اطلاع از سوابق مسلحین و دیدن گروه‌های تروریستی خارجی در بین آنان، نسبت به ورودشان به قدرت و به دست گرفتن سرنوشت کشورشان بی‌تفاوتی و گاه همراهی پیشه کردند.»

صاحب‌خبر -

سردار رسول سنایی‌راد مسئول سیاسی دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده کل قوا در روزنامه جوان نوشت: بشار اسد با نگاه به وضعیت حاکم بر جامعه سوری و نیروهای نظامی و سیاسی اطراف خود، به این جمع‌بندی رسید که قدرت را به شکل  مسالمت آمیز واگذار و خود از قدرت کناره‌گیری کند.

احتمالاً مفروض اصلی او برای چنین تصمیمی جلوگیری از تلفات انسانی و ویرانی و تخریب کشور بر اثر تداوم و تشدید جنگ داخلی و حفظ زیرساخت‌های کشور با گرفتن بهانه از امریکا و رژیم صهیونیستی بوده که به همراه متحدان اروپایی و منطقه‌ای خود از سال ۲۰۱۱ و شروع ناآرامی‌ها و میدانداری تروریست‌های داعش تاکنون ترجیع‌بند تکراری جملگی آن این بود که «بشار اسد باید برود».

از این رو، از چند ماه قبل، محمد غازی‌الجلالی را به نخست‌وزیر منصوب کرده بود که به عنوان شخصیتی مستقل و تکنوکرات، امکان مذاکره و انتقال قدرت به مسلحین مدعی برپایی حکومتی بر اساس خواست و مشارکت تمام قومیت‌ها و عبور از آنچه را که سیطره خانواده اسد یا پیروان مذهب علوی می‌نامیدند، داشته باشد. 

از نگاه اسد احتمالاً در این صورت هم در اداره کشور به نفع مردم خللی پدید نمی‌آید و هم ممانعت از هرج و مرج به خسارت کمتر برای کشور کمک می‌کند؛ بنابراین علاوه بر نخست‌وزیر، تعداد دیگری از اعضای کابینه با وجود پیشروی و اشغال دمشق به دست مسلحین همچنان باقی ماندند تا برای اداره کشور هیچ خلأ تکنوکراتیک هم پدید نیاید. 

آقای الجلالی هم با همراهی با مسلحین و برگزاری نشستی رسمی و رسانه‌ای قدرت را به نماینده معرفی شده از سوی جولانی سرکرده هیئت تحریرالشام که نقش محوری در ائتلاف گروه‌های مسلح و مهاجم را داشت، منتقل کرد و نیروهای ارتش هم در عقب‌نشینی‌ها، اماکن و تجهیزات در اختیار را منهدم نکردند، چون دستورالعملی برای انهدام نداشتند. گرچه در مواردی هم تعجیل و دستپاچگی فرصتی برای این کار باقی نگذاشته بود. 

با وجود این، چنین تصمیمی، یعنی کناره‌گیری از قدرت و واگذاری میدان به مسلحین نه تنها از بروز خسارت جلوگیری نکرد، بلکه زمینه‌ساز انهدام دارایی‌های راهبردی و زیرساخت‌های کشور سوریه به دست رژیم صهیونیستی و در مواردی هم امریکایی‌ها به بهانه ضربه به هسته‌های داعش فراهم شد و علاوه بر این بخش‌هایی از خاک سوریه که دارای موقعیتی راهبردی است، به اشغال ارتش رژیم صهیونیستی در آمد. 

جالب اینکه در این ماجرا نه تروریست‌های صهیونیستی و نه امریکایی‌ها، علیه مسلحین که به اتفاق جولانی نام بسیاری از گروه‌های مسلح متحد او، در فهرست گروه‌های تروریستی امریکا و متحدان او بودند هیچ گلوله‌ای شلیک نشد، بلکه امریکایی‌ها و متحدان اروپایی آنها با صراحت اعلام داشتند که برای آنان عمل و اقدام مسلحین مهم است نه مواضع و گفتار آنان. حال آنکه نه تنها مسلحین هم هیچ مقاومتی در برابر تجاوزات و حمله‌های خسارت‌بار صهیونیست‌ها نداشتند، بلکه به بهانه خستگی مردم سوریه از جنگ، به صهیونیست‌ها برای آینده هم طمینان خاطر دادند تا نه تنها سرزمین‌های اشغال شده از سوریه را تثبیت کنند، بلکه با آسودگی خیال به توسعه اشغالگری نیز بپردازند. کما اینکه در فضای رسانه‌ای هدایت شده از سوی دشمنان سوریه، این گونه القا می‌شود که دروزی‌های منطقه جولان سوریه، تقاضای پیوستن به رژیم اشغالگر فلسطین را دارند که به نوعی برای اشغالگری مدعی وجود زمینه اجتماعی نیز بشود.

بروز این وضعیت فاجعه آمیز و خسارت‌بار برای سوریه با اشتباه راهبردی بشار اسد و تکیه او بر مفروضات غلط، عبرتی برای تمامی مسئولان و ملت‌های منطقه است که بدانند آنچه در سوریه اتفاق افتاد آشکارا نشان داد که واقعاً مشکل اشخاص و حتی رژیم‌های سیاسی نیست، بلکه مشکل وجود کشورهای قدرتمند اسلامی در مقابل سیاست توسعه‌طلبانه رژیم صهیونیستی و نقشه حامیان امریکا و اروپایی آنان برای تغییر در حاکمیت ارضی کشورهای اسلامی و گرفتن دارایی‌ها و ابزار قدرت از آنان به نفع خاورمیانه جدید و برپایی نظمی منطقه‌ای با محوریت و سلطه رژیم صهیونیستی است که با نظم مطلوب امریکا و متحدان غربی آن هماهنگ باشد. 

از این رو، آنان حاضرند حاکمیت گروه‌های مسلحی را که تا دیروز دست در دست داعش داشته و در فهرست گروه‌های تروریستی امریکا و متحدانش قرار گرفته‌اند، در سوریه بپذیرند و بر سابقه آنان چشم ببندند، چرا که مزیت حاکمیت مسلحین، پذیرش سلطه بیگانه و سازش، واگذاری خاک و کسب رضایت غرب به قیمت نابودی ابزار قدرت کشورشان است. 

فاجعه بزرگ‌تر از اشتباه محاسباتی بشار اسد، فریب بخشی از مردم سوریه است که با وجود اطلاع از سوابق مسلحین و دیدن گروه‌های تروریستی خارجی در بین آنان، نسبت به ورودشان به قدرت و به دست گرفتن سرنوشت کشورشان بی‌تفاوتی و گاه همراهی پیشه کردند که مصداق رقص با گرگ‌ها به حساب می‌آید و این پدیده نیز عبرتی بزرگ برای کسانی است که باید نقش رسانه در فریب و تبیین در آگاهی‌بخشی را جدی‌تر بگیرند.

سردار رسول سنایی‌راد مسئول سیاسی دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده کل قوا در روزنامه جوان نوشت: بشار اسد با نگاه به وضعیت حاکم بر جامعه سوری و نیروهای نظامی و سیاسی اطراف خود، به این جمع‌بندی رسید که قدرت را به شکل  مسالمت آمیز واگذار و خود از قدرت کناره‌گیری کند.

احتمالاً مفروض اصلی او برای چنین تصمیمی جلوگیری از تلفات انسانی و ویرانی و تخریب کشور بر اثر تداوم و تشدید جنگ داخلی و حفظ زیرساخت‌های کشور با گرفتن بهانه از امریکا و رژیم صهیونیستی بوده که به همراه متحدان اروپایی و منطقه‌ای خود از سال ۲۰۱۱ و شروع ناآرامی‌ها و میدانداری تروریست‌های داعش تاکنون ترجیع‌بند تکراری جملگی آن این بود که «بشار اسد باید برود».

از این رو، از چند ماه قبل، محمد غازی‌الجلالی را به نخست‌وزیر منصوب کرده بود که به عنوان شخصیتی مستقل و تکنوکرات، امکان مذاکره و انتقال قدرت به مسلحین مدعی برپایی حکومتی بر اساس خواست و مشارکت تمام قومیت‌ها و عبور از آنچه را که سیطره خانواده اسد یا پیروان مذهب علوی می‌نامیدند، داشته باشد. 

از نگاه اسد احتمالاً در این صورت هم در اداره کشور به نفع مردم خللی پدید نمی‌آید و هم ممانعت از هرج و مرج به خسارت کمتر برای کشور کمک می‌کند؛ بنابراین علاوه بر نخست‌وزیر، تعداد دیگری از اعضای کابینه با وجود پیشروی و اشغال دمشق به دست مسلحین همچنان باقی ماندند تا برای اداره کشور هیچ خلأ تکنوکراتیک هم پدید نیاید. 

آقای الجلالی هم با همراهی با مسلحین و برگزاری نشستی رسمی و رسانه‌ای قدرت را به نماینده معرفی شده از سوی جولانی سرکرده هیئت تحریرالشام که نقش محوری در ائتلاف گروه‌های مسلح و مهاجم را داشت، منتقل کرد و نیروهای ارتش هم در عقب‌نشینی‌ها، اماکن و تجهیزات در اختیار را منهدم نکردند، چون دستورالعملی برای انهدام نداشتند. گرچه در مواردی هم تعجیل و دستپاچگی فرصتی برای این کار باقی نگذاشته بود. 

با وجود این، چنین تصمیمی، یعنی کناره‌گیری از قدرت و واگذاری میدان به مسلحین نه تنها از بروز خسارت جلوگیری نکرد، بلکه زمینه‌ساز انهدام دارایی‌های راهبردی و زیرساخت‌های کشور سوریه به دست رژیم صهیونیستی و در مواردی هم امریکایی‌ها به بهانه ضربه به هسته‌های داعش فراهم شد و علاوه بر این بخش‌هایی از خاک سوریه که دارای موقعیتی راهبردی است، به اشغال ارتش رژیم صهیونیستی در آمد. 

جالب اینکه در این ماجرا نه تروریست‌های صهیونیستی و نه امریکایی‌ها، علیه مسلحین که به اتفاق جولانی نام بسیاری از گروه‌های مسلح متحد او، در فهرست گروه‌های تروریستی امریکا و متحدان او بودند هیچ گلوله‌ای شلیک نشد، بلکه امریکایی‌ها و متحدان اروپایی آنها با صراحت اعلام داشتند که برای آنان عمل و اقدام مسلحین مهم است نه مواضع و گفتار آنان. حال آنکه نه تنها مسلحین هم هیچ مقاومتی در برابر تجاوزات و حمله‌های خسارت‌بار صهیونیست‌ها نداشتند، بلکه به بهانه خستگی مردم سوریه از جنگ، به صهیونیست‌ها برای آینده هم طمینان خاطر دادند تا نه تنها سرزمین‌های اشغال شده از سوریه را تثبیت کنند، بلکه با آسودگی خیال به توسعه اشغالگری نیز بپردازند. کما اینکه در فضای رسانه‌ای هدایت شده از سوی دشمنان سوریه، این گونه القا می‌شود که دروزی‌های منطقه جولان سوریه، تقاضای پیوستن به رژیم اشغالگر فلسطین را دارند که به نوعی برای اشغالگری مدعی وجود زمینه اجتماعی نیز بشود.

بروز این وضعیت فاجعه آمیز و خسارت‌بار برای سوریه با اشتباه راهبردی بشار اسد و تکیه او بر مفروضات غلط، عبرتی برای تمامی مسئولان و ملت‌های منطقه است که بدانند آنچه در سوریه اتفاق افتاد آشکارا نشان داد که واقعاً مشکل اشخاص و حتی رژیم‌های سیاسی نیست، بلکه مشکل وجود کشورهای قدرتمند اسلامی در مقابل سیاست توسعه‌طلبانه رژیم صهیونیستی و نقشه حامیان امریکا و اروپایی آنان برای تغییر در حاکمیت ارضی کشورهای اسلامی و گرفتن دارایی‌ها و ابزار قدرت از آنان به نفع خاورمیانه جدید و برپایی نظمی منطقه‌ای با محوریت و سلطه رژیم صهیونیستی است که با نظم مطلوب امریکا و متحدان غربی آن هماهنگ باشد. 

از این رو، آنان حاضرند حاکمیت گروه‌های مسلحی را که تا دیروز دست در دست داعش داشته و در فهرست گروه‌های تروریستی امریکا و متحدانش قرار گرفته‌اند، در سوریه بپذیرند و بر سابقه آنان چشم ببندند، چرا که مزیت حاکمیت مسلحین، پذیرش سلطه بیگانه و سازش، واگذاری خاک و کسب رضایت غرب به قیمت نابودی ابزار قدرت کشورشان است. 

فاجعه بزرگ‌تر از اشتباه محاسباتی بشار اسد، فریب بخشی از مردم سوریه است که با وجود اطلاع از سوابق مسلحین و دیدن گروه‌های تروریستی خارجی در بین آنان، نسبت به ورودشان به قدرت و به دست گرفتن سرنوشت کشورشان بی‌تفاوتی و گاه همراهی پیشه کردند که مصداق رقص با گرگ‌ها به حساب می‌آید و این پدیده نیز عبرتی بزرگ برای کسانی است که باید نقش رسانه در فریب و تبیین در آگاهی‌بخشی را جدی‌تر بگیرند.