برای درک بهتر تفاوت تحصیل دانشآموزان در مدارس مختلف کشور کافی است به آمارها، مشاهدات میدانی و پژوهشهای انجام شده در این خصوص اعتماد کنیم.
برای مثال آمارهای نگرانکننده مرکز پژوهشهای مجلس که براساس مطالعات داخلی با موضوع «سلامت دانشآموزان» در سال تحصیلی 1400-1399 استخراجشده، نشان میدهد ۷ تا ۱۱درصد دانشآموزان سوءتغذیه دارند، ۳۵درصدشان با فقر آهن درگیرند و ۷۵درصد آنها از فقر ویتامین D رنج میبرند.پیش از این نیز یکی از معلمان سیستانی که سالهاست در یکی از روستاهای زهک تدریس میکند و چند سالی است با هزینه شخصی و حالا با کمک برخی خیران، هر روز تکهای نان و پنیر به دانشآموزانش میدهد و سپس تدریس را آغاز میکند در گفتوگو با یکی از روزنامههای کشور توضیحات غمانگیزی داده و گفته بود: ۹۹درصد بچهها بدون صبحانه به مدرسه میآیند، چون در خانه چیزی برای خوردن پیدا نمیکنند، برای همین در کلاس چرت میزنند و حواسشان به درس نیست و توان تمرکز ندارند. البته از وقتی نان و پنیر میان دانشآموزان توزیع میشود اوضاع بهتر شده است، بعضی از بچهها نیز لقمهشان را به خانه میبرند تا با دیگر اعضای خانواده قسمت کنند.این در حالی است که صاحبان برخی مدارس غیردولتی در پایتخت و کلانشهرها در رقابتی نفسگیر، با دریافت شهریههای غیرمتعارف، فرهنگ مصرفگرایی و تجملگرایی را از هماکنون به بخشی از دانشآموزان آموزش میدهند.
عبدالوحید فیاضی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با انتقاد از شهریههای کلان اینگونه مدارس گفته بود: برخی از این مدارس که به اصطلاح «از ما بهتران» نامیده میشوند، شهریههایی بیش از 100میلیون تومان برای یک سال تحصیلی دریافت میکنند. مؤسسان این مدارس معمولاً از افراد با نفوذ سیاسی هستند و نظارت بر عملکرد آنها با مسامحه همراه است.
نازپروری
فراهم کردن امکانات موردنیاز و محیطی امن برای تمامی دانشآموزان لازمه نخست نظام تعلیم و تربیت است؛ اما این مقوله با توسعه مدارس لوکس و ایجاد فضایی خارج از عرف که آسیبهای متفاوتی همچون نازپروری، خودبرتربینی و گسترش روزافزون گسل طبقاتی در میان دانشآموزان را در پی دارد، بسیار متفاوت است. به اعتقاد برخی کارشناسان، ظاهر زیبا و فریبنده این مدارس که بهراحتی میتواند خانوادهها و دانشآموزان را مجذوب خود کند، باطنی سیاه و مخرب دارد که اثر آن بر دانشآموزان کم سن و سالتر، شدیدتر است. به دلیل اینکه کودکان در مقطع ابتدایی، مدرسه را نخستین نماینده جامعه میدانند، تأثیر فراوانی از آن محیط جذب میکنند.
از آنجا که فلسفه ساخت این مدارس، کسب درآمد مؤسسان است، طبیعی است دست به جیب والدین برده و تنها خانوادههایی را انتخاب کنند که وضع مالی خوبی دارند. این گزینش براساس اقتصاد یک خانواده، موجب میشود دانشآموزان این مدارس تنها با همترازان مالی خود مراوده داشته باشند و در درازمدت نیز درکی از ارتباط با اقشار دیگر بدست نیاورند.
مراکز مجهز یا مدارس لاکچری؟
نقدهای اینچنینی به عملکرد مدارس لاکچری و تمرکز بخش قابل توجهی از سرمایههای ملی در حالی است که برخی از مسئولان با نگاهی محتاطانهتر فعالیت این مدارس را بررسی میکنند.برای مثال رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی وجود مدارس لاکچری را نفی میکند و ترجیح میدهد آنها را «مراکز مجهز» بداند.احمد محمودزاده به ما میگوید: تجهیزات باید در تمامی مدارس وجود داشته باشد و به دلیل اینکه برخی مناطق از مدارس مجهز برخوردار نیستند نباید مانع تأسیس بقیه آنها شد.
وی مجوز ایجاد این تجهیزات در مدرسه را بر مبنای «سند تحول بنیادین» میداند و میگوید: مفاد این سند، از آموزش و پرورش میخواهد دانشآموز را در مدت 6ساعت در روز تربیت کند؛ لازمه اجابت این درخواست، داشتن امکاناتی مثل تجهیزات ورزشی، نمازخانه، کلاس با تخته هوشمند و مکانهای تفریحی و اردویی است.محمودزاده از به کار بردن واژه «لاکچری» برای این مدارس انتقاد میکند و میگوید: اگر غفلت ما موجب شده برخی شهرها و روستاها از داشتن مدارس مجهز محروم باشند، نباید نام لاکچری روی این مراکز بگذاریم. این کلمه به چیزی اطلاق میشود که خارج از عرف و استانداردها باشد و مورد استفاده قرار نگیرد.او در ادامه تأکید میکند: اگر به دلیل نبود امکانات برای تمام دانشآموزان مانع تأسیس مدارس مجهز شویم، مثل این است که به خاطر نمره پایین چند دانشآموز، بقیه آنها را هم از نمره 20 محروم کنیم. طبیعی است کودکی که در خانه خوب زندگی میکند، در مدرسه خوبی هم درس بخواند.
باید دست بانیان مراکز مجهز را بوسید
با اینکه رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی در بخشی از صحبتهایش ساخت این دست مدارس لاکچری را لطفی از سوی مؤسسان میداند و میگوید باید دست بانیان مراکز مجهز را بوسید، اما در جایی دیگر هم تأکید میکند در صورت خارج شدن یک مدرسه از چارچوب آموزشی، بهطور جدی با آن برخورد میکنیم.
هر چقدر پول بدهی همان قدر آش میخوری
قطعاً شما هم بارها ضربالمثل «هر چقدر پول بدهی آش میخوری» را در بسیاری از موقعیتها شنیدهاید.
اما به دلیل همان شعارهای پیاپی که برای تحقق همهجانبه عدالت دادهایم انتظار آن است آشِ عدالت آموزشی را بر سر سفره همه دانشآموزان عادلانه تقسیم کنیم.با اینحال، رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی به ما میگوید: اختلاف میان افراد در همه امور جامعه وجود دارد و طبیعی است هر کس پول بیشتری بدهد، امکانات بیشتری دریافت میکند. حتی میبینید در برخی جاها مثل بیمارستانها بعضی بخشها خصوصی و ویآیپی هستند و برای قشری خاص تعریف شدهاند که ما هرگز در آموزش و پرورش اجازه این اتفاق را نخواهیم داد.محمودزاده درخصوص همگانی شدن امکانات مدرسه و تجهیز شدن آنها هم اظهار میکند: مدرسهای با امکانات خوب از آرمانهای ماست که امیدواریم در آیندهای نزدیک در مدارس دولتی و غیردولتی به آن دست پیدا کنیم. تا مدتی پیش دغدغه ما کمیت آموزش بود و به دنبال آن بودیم هیچ فردی از تحصیل جا نماند، اما حالا نوبت به کیفیت آموزش رسیده است.
مردم راضیاند
وی درخصوص تفاوت امکاناتی که در مدارس لاکچری غیردولتی با دیگر مدارس وجود دارد هم عنوان میکند: طبیعی است یک معلم باسابقه تجربیات بیشتری در تدریس دارد و میتواند آموزش بهتری به دانشآموزان بدهد و در نتیجه جایگاه بهتری در این مدارس خواهد داشت. در مقابل، یک معلم تازهکار که در یک روستای دور افتاده تدریس میکند کیفیت آموزشی پایینتری نسبت به معلم باسابقه دارد؛ این تفاوت در اجتماع پذیرفته شده و کسی در این مورد به آموزش و پرورش خرده نمیگیرد.
«حتی در کشورهای پیشرفته هم عدالت آموزشی وجود ندارد»؛ این را محمودزاده درخصوص جایگاه عدالت آموزشی در مدارس لاکچری یا به قول خودش «مراکز مجهز» میگوید و تأکید میکند عدالت آموزشی بحثی آرمانی است و باید آن را به پس از ظهور امام عصر(عج) محول کرد.
مشتریمداری برای جذب مشتری بیشتر
محمدرضا نیکنژاد، پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش، برخی از مدارس غیردولتی را که فضای لاکچری و برخی امکانات غیرضروری، «محیط آموزشی» بودن آن را زیرسؤال برده است، چنین توصیف میکند: بارزترین ویژگی این مدارس مشتریمحور بودن است؛ به دلیل آنکه در هر زمان و به هر قیمت به دنبال راضی نگه داشتن مشتریهای خود یعنی دانشآموزان و والدین آنها هستند که البته سوق دادن انبوه توجهات به سمت خانوادهها یا کودکان ارتباط مستقیمی با سلیقه مدیر دارد. ممکن است یک مدرسه با گذاشتن تمرکز بر والدین، آنها را مجاب به نامنویسی در آن مرکز کند یا برعکس، از نفوذ دانشآموز بر خانواده استفاده کند و با توجه بیش از حد به آن ها، تعداد ثبتنامیها را افزایش دهد.
دستیابی به آموزش شاید، رسیدن به پرورش هرگز
نیکنژاد شرایط به ظاهر مرفه و مطلوب این مدارس را تزئینی و ساختگی میداند و از آن به عنوان ترفندی برای جلب مشتری یاد میکند و برای آنکه این رفتارهای تظاهر شده را شفافتر برایمان شرح دهد، میگوید: بارها دیده شده در این مدارس کودکان از ابتدای ورود با الفاظ محبتآمیز توسط مدیر، معاون و معلمان مواجه میشوند و معمولاً در دوره تحصیل هیچ احساس مسئولیتی نمیکنند، چرا که عوامل مدرسه تمام و کمال در خدمت کودک هستند تا مبادا او را از دست بدهند.
«با این روال شاید کودک به هدف آموزشی برسد اما از پرورش جا میماند»؛ پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش این جمله را با تأکید بر اهمیت پرورش یافتن دانشآموزان در مدرسه عنوان میکند و ادامه میدهد: کودک در مدرسه باید یاد بگیرد چطور با مشکلات خود مواجه شود. زمانی که فضای آموزش دانشآموزان به یک محیط بیدغدغه تبدیل شود، آنها در آینده قادر به حل مشکلات خود نخواهند بود و نمیتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. در این مدارس، کودکان در فضایی تصنعی رشد میکنند و فرصت رشد اجتماعی را از دست میدهند.
در نهایت تمام دانشآموزان مدارس، چه دولتی و چه غیردولتی، در آینده با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و اگر از ابتدا و در بستری مانند مدرسه این تعامل را نیاموزند، در آینده دچار مشکلات روحی و روانی خواهند شد.
زخم اختلافات آموزشی بر تن جامعه
نیکنژاد به والدین توصیه میکند با نامنویسی فرزندانشان در این مدارس، آنها را از داشتن ارتباطات اجتماعی محروم نکنند، چراکه پایان این مسیر خوش و کوتاه در مدارس لاکچری، میتواند منجر به آسیبهای شخصیتی شدیدی شود.اساساً شکافهای آموزشی، فرهنگی و اجتماعی دانشآموزان از جایی آغاز میشود که راه کودک با نخستین گام در جامعه یعنی مقطع دبستان، به واسطه توان مالی خانوادهاش از دیگران جدا میشود. در مدارس لاکچری نامنویسی میکند و از بهترین امتیازات و توجهات برخوردار میشود. در مقابل، کودکی دیگر در همان سن و سال بهره مالی فراوانی ندارد و پا به مدارس دولتی میگذارد. این نخستین شکافی است که از دوران کودکی و نخستین مقطع تحصیلی نمایان میشود.
این پژوهشگر همچنین تأکید میکند: این ضربههای روحی و روانی که به کودکان امروز و آیندهسازان فردا توسط مدارس تجملاتی وارد میشود، قطعاً ضربه بزرگی نیز به ساختار جامعه وارد میکند و بدنه اجتماع از این ضربات زخمی خواهد شد.
جذب مشتری به چه قیمت؟
در نگاه بسیاری از خانوادهها این دیدگاه ثبت شده که یک مدرسه هر چقدر لاکچریتر باشد، سطح علمی و آموزشی بالاتری نیز دارد. این استدلال کاملاً بیاساس و غلط بوده و میتوان اثبات کرد در برخی شرایط حتی میتواند به ضرر دانشآموز باشد.
نیکنژاد با ذکر چند دلیل، این موضوع را اینگونه رد میکند: با توجه به مشتریمحور بودن این مراکز، طبیعی است جلب رضایت مشتریان و در پی آن تبلیغ خانوادهها، در اولویت آنها قرار داشته باشد. یکی از میانبرهای جلب رضایت، مانور دادن بر خروجی آموزش است؛ به صورتی که بسیاری از این مدارس با فشار دوچندان بر کودکان از لحاظ روحی و روانی، دو نتیجه بدست میآورند، یا آنها را به یک 20 اجباری میرسانند و یا انبوهی از فشارهای روانی را بر سرشان آوار میکنند، بهطوری که دیگر نتوانند با مدرسه همراهی کنند.
وی در ادامه تأکید میکند: بیشتر دانشآموزانی که در این مدارس درس میخوانند جزو دسته دوم هستند و خیلی زود اشتیاق خود را به درس و محیطهای آموزشی از دست میدهند و علاوه بر آسیبهای فرهنگی و اجتماعی که با این مدارس گره خورده است، درگیر معضلات آموزشی هم میشوند. برای چنین مدارسی، سرنوشت و آینده دانشآموزان اهمیتی ندارد و تنها چیزی که نظرشان را جلب میکند، جذب مشتریان بیشتر است.
خبرنگار: تکتم شریفینژاد