فربد فدائی - اطلاعات: از ضرورتهای بهداشت روانی، آرامش و ثبات جامعه است. البته تغییر و تحوّل در ذاتِ زندگی است و بدون آن رکود غلبه میکند، اما تفاوت است بین دگرگونیهای ناشی از ازدواج، تولد فرزند و ارتقای شغلی، با دگرگونیهای ناشی از طلاق، از دست دادن عزیزان یا تنزل مقام. هر دو گونه دگرگونیها سبب فشارهای روانی یا استرس میشود، اما انسان با استرس ناشی از گروه اول با راحتی و امیدواری روبرو میشود و آن را حل میکند، اما رویارویی با استرسهای گروه دوم مشکل است.
دگرگونیهایی که ذکر شد به ناگزیر روی میدهد و گریزی از آنها نیست، اما برخی دگرگونیهای ساختۀ دست انسان نه فقط ضروری نیست، بلکه موجب زیان فاحش و ناخشنودی نیز میشود. برای نمونه، خیابانی که دهها سال از شمال به جنوب یکطرفه بوده است، در طرفهالعینی در «اتاقهای فکر»! از جنوب به شمال یکطرفه میشود و برای ساکنان و رهگذران و مغازهداران، استرس مخرّبی را ایجاد میکند و بسیاری اوقات هم به دنبال بیفایده بودن این برنامه و نارضایتی مردم، مجدد با صرف هزینههای زیاد، به وضع اول بازگردانده میشود. گاهی دور برگردان یک خیابان به چند صد متر دورتر منتقل و با صرف هزینههای زیاد از جیب مردم، دوربرگردان قدیم مسدود و دوربرگردان جدید ساخته میشود و ترافیک به چند صدمتر دورتر انتقال مییابد که حاصلی به جز خشم رانندگان نسبت به این طرحهای مزاحم به دست نمیآید.
به تازگی صحبت از طرح یا لایحهای است که کارت سوخت به عوض خودرو به فرد تعلق بگیرد، یعنی کارت سوخت به نام همۀ ایرانیان صادر شود. هدف از این کار احتمالاً تقسیم عادلانه یارانۀ بنزین یا کاهش مصرف آن است، اما این کار مستلزم دگرگونیهایی است که به نظر نمیرسد توجیه منطقی داشته باشد و عواقب این کار هم چه به صورت نظری و چه به صورت عملی بررسی نشده است. پرسشهای بیپاسخی در این میان مطرح است که به اختصار بیان میشود.
نخست اینکه، آیا همۀ آحاد ملت ایران کارت سوخت دریافت خواهند کرد؟ یعنی از کودک شیرخواره تا فرد کهنسال ۹۵ ساله سهمیه سوخت خواهند داشت؟ اگر پاسخ آری است، پس در هر زایشگاه باید کارمند ادارۀ مربوطه دفتری داشته باشد تا برای نوزادان فیالفور کارت سوخت صادر کنند و به دستشان بدهد، یا در آرامستانها، مأمور ادارۀ مربوطه دفتری داشته باشد که فیالفور کارت سوخت متوفی را باطل کند که قطرهای بنزین حیف و میل نشود و همچنین تکلیف کارت سوخت اتباع بیگانه چه میشود؟ آیا صدور کارت سوخت منوط به داشتن گواهینامه است؟ کسانی که به دلایل گوناگون مجاز به رانندگی نیستند، کارت سوخت دریافت میکنند یا نه؟
نکته دوم اینکه، آیا این طرح فقط در مورد بنزین است یا سهم گازوییل و مازوت و بنزین هواپیمای افراد هم محاسبه و در کارتها وارد میشود؟
نکته سوم اینکه، گویا افراد مجاز خواهند بود سهمیه سوخت خود را به هر قیمت و به هر کس بفروشند، آیا این کار موجب رواج معاملات ناسالم و دگرگونیهای غیرواقعی در قیمت سوخت و همچنین سبب شیوع بیشتر قاچاق بنزین نخواهد شد؟
اما در اینجا پرسش مهمی به ذهن متبادر میشود. آنان که چنین طرحهایی را پیشنهاد میکنند، آیا نمیدانند که یک مملکت ۸۰ میلیون نفری را با روش آزمون و خطا نمیتوان اداره کرد؟ حتی اگر مسائل فرضیهای و نظری این طرح حل شود(که به نظر نامحتمل میرسد)، آن را ابتدا باید به صورت آزمایشی و به مدت مناسب در مناطق گوناگون اجرا کرد و اگر احیاناً نتیجه مثبتی بر آن مترتب بود، به صورت کشوری عملی ساخت و از این رو نمیتوان چنین طرح ناپختهای را به ملت ایران تحمیل کرد.
ببینید در کشورهای دیگر چه کردهاند؛ برای نمونه در آلمان با جمعیت مساوی با ایران و تعداد ۲ برابر خودرو نسبت به کشور ما که در ضمن از منابع سرشار نفت و گاز هم محروم است، چه کردهاند که هوای آلوده، کمبود سوخت و قاچاق بنزین و گازوییل ندارند و جیرهبندی و محدودیتی هم در کارشان نیست.
در شرایط جاری مملکت و کمبودهای بیسابقه مالی، برپاکردن ادارات جدید برای ارائه و اجرای طرحهایی مانند کارت سوخت برای هر نفر، بار مالی زیاد برای دولت و فشار روانی زیاد برای ملت ایجاد خواهد کرد. آیا در ایران بدیهیات اقتصاد برخلاف نقاط دیگر جهان است؟ بانیان چنین طرحهایی باید کاملاً معلوم باشند و مسئولیت اقدامات خود را بپذیرند که در صورت گرفتن نتیجه معکوس بازخواست شوند. سخن را با یادی از حاجی میرزا آقاسی وزیر اعظم محمدشاه قاجار به پایان میبرم.
حاجی میرزا آقاسی علاقه وافری به حفر چاه و ایجاد قنات داشت که چون بدون مقدمه و کارشناسی انجام میشد، به آب نمیرسید. روزی در حین بازدید از این چاهها یکی از کارگران چاهکن به دیگری گفت: این چاهها برای حاجی آب ندارد و حاجی میرزا که تصادفاً حرف او را شنیده بود، گفت: اگر برای من آب ندارد، برای تو که نان دارد!
فربد فدائی - اطلاعات: از ضرورتهای بهداشت روانی، آرامش و ثبات جامعه است. البته تغییر و تحوّل در ذاتِ زندگی است و بدون آن رکود غلبه میکند، اما تفاوت است بین دگرگونیهای ناشی از ازدواج، تولد فرزند و ارتقای شغلی، با دگرگونیهای ناشی از طلاق، از دست دادن عزیزان یا تنزل مقام. هر دو گونه دگرگونیها سبب فشارهای روانی یا استرس میشود، اما انسان با استرس ناشی از گروه اول با راحتی و امیدواری روبرو میشود و آن را حل میکند، اما رویارویی با استرسهای گروه دوم مشکل است.
دگرگونیهایی که ذکر شد به ناگزیر روی میدهد و گریزی از آنها نیست، اما برخی دگرگونیهای ساختۀ دست انسان نه فقط ضروری نیست، بلکه موجب زیان فاحش و ناخشنودی نیز میشود. برای نمونه، خیابانی که دهها سال از شمال به جنوب یکطرفه بوده است، در طرفهالعینی در «اتاقهای فکر»! از جنوب به شمال یکطرفه میشود و برای ساکنان و رهگذران و مغازهداران، استرس مخرّبی را ایجاد میکند و بسیاری اوقات هم به دنبال بیفایده بودن این برنامه و نارضایتی مردم، مجدد با صرف هزینههای زیاد، به وضع اول بازگردانده میشود. گاهی دور برگردان یک خیابان به چند صد متر دورتر منتقل و با صرف هزینههای زیاد از جیب مردم، دوربرگردان قدیم مسدود و دوربرگردان جدید ساخته میشود و ترافیک به چند صدمتر دورتر انتقال مییابد که حاصلی به جز خشم رانندگان نسبت به این طرحهای مزاحم به دست نمیآید.
به تازگی صحبت از طرح یا لایحهای است که کارت سوخت به عوض خودرو به فرد تعلق بگیرد، یعنی کارت سوخت به نام همۀ ایرانیان صادر شود. هدف از این کار احتمالاً تقسیم عادلانه یارانۀ بنزین یا کاهش مصرف آن است، اما این کار مستلزم دگرگونیهایی است که به نظر نمیرسد توجیه منطقی داشته باشد و عواقب این کار هم چه به صورت نظری و چه به صورت عملی بررسی نشده است. پرسشهای بیپاسخی در این میان مطرح است که به اختصار بیان میشود.
نخست اینکه، آیا همۀ آحاد ملت ایران کارت سوخت دریافت خواهند کرد؟ یعنی از کودک شیرخواره تا فرد کهنسال ۹۵ ساله سهمیه سوخت خواهند داشت؟ اگر پاسخ آری است، پس در هر زایشگاه باید کارمند ادارۀ مربوطه دفتری داشته باشد تا برای نوزادان فیالفور کارت سوخت صادر کنند و به دستشان بدهد، یا در آرامستانها، مأمور ادارۀ مربوطه دفتری داشته باشد که فیالفور کارت سوخت متوفی را باطل کند که قطرهای بنزین حیف و میل نشود و همچنین تکلیف کارت سوخت اتباع بیگانه چه میشود؟ آیا صدور کارت سوخت منوط به داشتن گواهینامه است؟ کسانی که به دلایل گوناگون مجاز به رانندگی نیستند، کارت سوخت دریافت میکنند یا نه؟
نکته دوم اینکه، آیا این طرح فقط در مورد بنزین است یا سهم گازوییل و مازوت و بنزین هواپیمای افراد هم محاسبه و در کارتها وارد میشود؟
نکته سوم اینکه، گویا افراد مجاز خواهند بود سهمیه سوخت خود را به هر قیمت و به هر کس بفروشند، آیا این کار موجب رواج معاملات ناسالم و دگرگونیهای غیرواقعی در قیمت سوخت و همچنین سبب شیوع بیشتر قاچاق بنزین نخواهد شد؟
اما در اینجا پرسش مهمی به ذهن متبادر میشود. آنان که چنین طرحهایی را پیشنهاد میکنند، آیا نمیدانند که یک مملکت ۸۰ میلیون نفری را با روش آزمون و خطا نمیتوان اداره کرد؟ حتی اگر مسائل فرضیهای و نظری این طرح حل شود(که به نظر نامحتمل میرسد)، آن را ابتدا باید به صورت آزمایشی و به مدت مناسب در مناطق گوناگون اجرا کرد و اگر احیاناً نتیجه مثبتی بر آن مترتب بود، به صورت کشوری عملی ساخت و از این رو نمیتوان چنین طرح ناپختهای را به ملت ایران تحمیل کرد.
ببینید در کشورهای دیگر چه کردهاند؛ برای نمونه در آلمان با جمعیت مساوی با ایران و تعداد ۲ برابر خودرو نسبت به کشور ما که در ضمن از منابع سرشار نفت و گاز هم محروم است، چه کردهاند که هوای آلوده، کمبود سوخت و قاچاق بنزین و گازوییل ندارند و جیرهبندی و محدودیتی هم در کارشان نیست.
در شرایط جاری مملکت و کمبودهای بیسابقه مالی، برپاکردن ادارات جدید برای ارائه و اجرای طرحهایی مانند کارت سوخت برای هر نفر، بار مالی زیاد برای دولت و فشار روانی زیاد برای ملت ایجاد خواهد کرد. آیا در ایران بدیهیات اقتصاد برخلاف نقاط دیگر جهان است؟ بانیان چنین طرحهایی باید کاملاً معلوم باشند و مسئولیت اقدامات خود را بپذیرند که در صورت گرفتن نتیجه معکوس بازخواست شوند. سخن را با یادی از حاجی میرزا آقاسی وزیر اعظم محمدشاه قاجار به پایان میبرم.
حاجی میرزا آقاسی علاقه وافری به حفر چاه و ایجاد قنات داشت که چون بدون مقدمه و کارشناسی انجام میشد، به آب نمیرسید. روزی در حین بازدید از این چاهها یکی از کارگران چاهکن به دیگری گفت: این چاهها برای حاجی آب ندارد و حاجی میرزا که تصادفاً حرف او را شنیده بود، گفت: اگر برای من آب ندارد، برای تو که نان دارد!