فرارو- دههها پیش باب دیلن تصویر خود را به عنوان یک ستاره درخشان و معما خلق کرد که او را به یک ایده عالی برای فیلمسازان تبدیل کرد تا تفسیرهای خود بر زندگی این خواننده را ارائه کنند.
به گزارش فرارو به نقل از بی بی سی، فیلم تاد هاینز به نام «من آنجا نیستم» محصول سال ۲۰۰۷ شش نسخه تخیلی از زندگی این خواننده خلق کرد، مارتین اسکورسیزی در فیلم جنگ رولینگ تاندر، یک مستند ساختگی درباره تور او به همین نام ساخت و با بازیگوشی به داستان دیلن پرداخت و برادران کوئن در فیلمی به نام «درون لوین دیویس» موسیقیدانی شبیه به دیلن را به تصویر کشیدند. تمام این فیلمها خلاقانهتر از فیلم مورد انتظار «یک ناشناخته کامل» هستند، که در آن تیموتی شالامه نقش دیلن را از زمان ورودش به گرینویچ ویلیج در سال ۱۹۶۱ بازی میکند، تا شهرت پیدا کند و سپس از موسیقی آکوستیک با الهام از موسیقی محلی به یک ستاره بزرگ تبدیل شود.
کارگردان جیمز منگولد اصرار داشت که با این پروژه فیلمی بیوگرافی نمیسازد، اما او دقیقاً چنین فیلمی را ارائه کرده است: فیلمی دوستداشتنی، اما بهطور ناامیدکنندهای متعارف که با نقشآفرینیهای عالی و موسیقی مقاومتناپذیرش به یاد میماند، با فیلمنامهای بدون ریسک و خالی از تخیلش، ناامید کننده شده است. البته دیلن شخصاً این پروژه را تأیید کرده است و در حین نوشتن فیلمنامه با منگولد ملاقات میکرد. باب دیلن حتی اخیراً در مورد این فیلم در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «تیمی (تیموتی شالامه) بازیگر درخشانی است، بنابراین مطمئن هستم که او کاملاً مانند من قابل باور خواهد بود. یا من جوانتر. یا منی دیگر.» همین پست کوتاه نشان میدهد که فیلم «یک ناشناخته کامل» مهمترین بخش شخصیت باب دیلن را نادیده گرفته و نشان نداده است: شخصیت باب دیلن در دنیای واقعی مانند یک آفتاب پرست است که شخصیتی واحد و معمول نیست.
خوشبختانه، همانطور که دیلن حدس میزد تیموتی شالامی در این فیلم عالی و کاملاً باورپذیر است و میتوان گفت نقشآفرینی او بهتر از خود فیلم است. او با سهولت گیتار و سازدهنی مینوازد، میخواند و تصویری کاملاً متقاعدکننده از دیلن میسازد. در ۱۹ سالگی، او با یک کوله پشتی و یک گیتار مستقیماً از مینهسوتا به نیویورک میآید و به زودی به دیدار ستاره الهام بخش خود، وودی گاتری، که در یک بیمارستان جانبازان است، میرود. بازدید از بیمارستان واقعا اتفاق افتاده است. فیلم جدولهای زمانی و رویدادها را تغییر میدهد، اماً عموماً بر واقعیتها تکیه میکند. شالامی با خواندن آهنگی که برای گاتری نوشته بود، با شرمندگی از زیر مژههایش به اطراف نگاه میکند و صدای خاص دیلن را به خوبی تقلید میکند.
شالامه کمی عدم اطمینان را در دیلن جوان نشان میدهد، اما همچنین به اعتماد به نفس گستاخانهای که جسارت نواختن و آواز خواندن برای گاتری نیاز دارد، اشاره میکند. اسکوت مکنیری مانند گاتری که توانایی تکلم را از دست داده است، اما هنوز در چشمانش آتشی برافروخته است، دلخراش و پویا است. ادوارد نورتون در نقش پیت سیگر، که اتفاقاً در آن لحظه به دیدارش میآید، چرخشی حیلهگرانه انجام میدهد و دیلن را زیر بال خود میگیرد. همانطور که فیلم ادامه مییابد، نورتون به ویژه در جلب احترام مملو از حسادت سیگر نسبت به دیلن خوب عمل میکند و هنگامی که موسیقی دیلن شروع به تغییر میکند، خیرخواهی او تبدیل به عدم تأیید شدید میشود. نورتون مانند سایر بازیگران مکمل، آواز خواندنش را به طرز چشمگیری انجام میدهد.
این فیلم همچنین در تنظیم منظره موسیقایی که دیلن از آن آمده است بسیار خوب عمل میکند. منگولد (که کارگردانی فیلم بیوگرافی جانی کش و جان کارتر را نیز برعهده داشت) بسیار باهوش است، بنابراین فیلم او بجای توضیح تحولات درونی این خواننده، او را از بیرون به داخل و از دید دیگران بررسی میکند. این رویکرد بیننده را از هرگونه صحنههای غیرقابل باور برای به تصویر کشیدن فرآیند خلاقیت باب دیلن در امان میگذارد. آهنگها تقریباً به طور کاملاً آماده و پس از زمانی که دیلن برای نوشتن و تنظیم آنها اختصاص میداد بر روی صفحه نمایش میآیند و شالامه زمان زیادی برای اجرای آهنگها دارد. اما این رویکرد باعث میشود که فیلم بهویژه در اولین ساعتش که صحنههایی از اوایل دوران حرفهای دیلن را مرور میکند، احساس درستی را به بیینده منتقل نکند.
تمرکز بر بخشی از زندگی به جای اتخاذ رویکردی از گهواره تا حالا، از تبدیل شدن این فیلم به یک فیلم زندگینامهای جلوگیری نمیکند. «یک ناشناخته کامل» شامل صحنههای متعدد و غیر ضروری از واکنشهای طرفداران به خواندن دیلن جوان و نگاهی اجمالی به تلویزیونهای سیاه و سفید مملو از اخبار مربوط به بحران موشکی کوبا یا آواز خواندن دیلن در مارس ۲۰۱۸ میشود.
کار مونیکا باربارو در نقش جوآن بائز، در به تصویر کشیدن چهرهای بسیار آشنا، به سختی کار شالامه است و او آن را به خوبی انجام میدهد. او وضوح صدای استثنایی بائز را دارد و در حین نمایش رابطه بائز و دیلان، چه روی صحنه در حال همخوانی و چه در صحنههای رابطه عاشقانهشان، حضور تکاندهندهای دارد. بائز که از نظر استعداد و اراده به خوبی دیلن است، به اندازه کافی قوی است که بتواند دیلن را به دلیل قوز کردن دعوا کند یا به ادعای او درباره سفر با یک کارناوال و یاد گرفتن آکوردهای گیتار از یک گاوچران به نام ویگلفوت بخندد. شالامه و باربارو در کنار هم واقعیت رابطه این دو خواننده را به خوبی به تصویر میکشند.
ال فانینگ به عنوان سیلوی روسو که بر اساس سوزه روتولو واقعی، نامزد دیلن در آن سالها، نسبت به دیگران نقش کمتری دارد. او به خوبی از خیانتهای دیلن آگاه است. در چندین صحنه وقتی او متوجه میشود دیلن به زودی او را بخاطر جوآن رها خواهد کرد، شروع به گریه کردن میکند. شاید این تعداد صحنههای اشکآلود برای این داستان بیش از حد باشد، اما نقشآفرینی فانینگ به حدی خوب است که این صحنهها را به بخشی غمانگیز و مهم از داستان فیلم تبدیل میکند. این فیلم در تاریخ ۵ دی در آمریکا اکران خواهد شد و پیش از اکران عمومی خود از سوی منتقدان راتن تومیتوز امتیایز ۷۴ و سوی منتقدان آی اِم دی بی امتیاز ۷۰ را گرفته است.