شفقنا_ شرق نوشت: سوریه برای داشتن دولت ملی راه درازی در پیشرو خواهد داشت، بهویژه اینکه دشمنان این کشور رغبت چندانی هم به تشکیل دولت ملی و مرکزی ندارند که نماینده آحاد مردم باشد. آنان ترجیح میدهند با گروههایی که قادرند نظم و ثباتی نسبی برقرار کنند -مانند افغانستان- طرف باشند تا از طریق آنان منافعشان را حفظ و پیگیری کنند.
هر دولتی «ماده» است و مردم باید به آن «صورت» بدهند. هر دولتی که از مردم «صورت» نگیرد، نمیتواند به مردم حکم براند، مگر به زور و زور، یعنی اعمال سلطه بر دیگری و در برابر هر زور یا اقتداری مقاومتی نیز شکل خواهد گرفت. شاید مقاومتی که در برابر زور به وجود میآید، متناسب و متوازن با آن نباشد، اما در گذر زمان این نامتوازنی به سود مقاومت افزایش خواهد یافت.
از سوی دیگر دولت قدرتمند، دولتی است که نقش آحاد مردم در ماده آن حک شده باشد. با تسامح به این دولت، دولت ملی میگویند؛ بنابراین سوریه برای داشتن دولت ملی راه درازی در پیشرو خواهد داشت، بهویژه اینکه دشمنان این کشور رغبت چندانی هم به تشکیل دولت ملی و مرکزی ندارند که نماینده آحاد مردم باشد. آنان ترجیح میدهند با گروههایی که قادرند نظم و ثباتی نسبی برقرار کنند -مانند افغانستان- طرف باشند تا از طریق آنان منافعشان را حفظ و پیگیری کنند. از این منظر شاید سوریه کنونی الگویی برای کشورهای دیگر منطقه باشد. بهویژه کشورهایی که پشتیبانی مردمی ندارند و به دست قوم یا طایفه و بزرگی از بزرگان اداره میشوند.
این دولتها مستعد فروپاشیاند. سوریه نشان داد دولتی که تصویر مردم در پرچم آن یا در ماده دولت آن حک نشده باشد، بهسرعت فروخواهد ریخت. اینک سرانجام سوریه پیش چشم همه دولتهای منطقه است. کشوری با بیش از 22 میلیون جمعیت که بخش بزرگی از آن را مسلمانان تشکیل میدهند، در موقعیتی بغرنج قرار گرفته است؛ در موقعیتی که بیشباهت به وضع طبیعی هابز نیست. اگر دولتی قدرتمند شکل نگیرد، این وضعیت ادامه خواهد داشت و به فرسودگی ملتی میانجامد که سالهای سال در حکومت اسدها مبتلا به درد و رنج فراوانی بوده است و آنطور که پیدا است، در آینده نیز سرنوشت چندان خوشایندی در انتظارشان نیست.
بعید به نظر میرسد کشورهای منطقه، حتی ترکیه که خود دستی در آتشافروزی سوریه دارد، از مخاطرات آینده در امان باشد. براساس نوشتهها و گفتههای تحلیلگران منطقهای، ترکیه وارد معرکهای شده است که بعید است از آن سر به سلامت بیرون ببرد. آنان به درست یا غلط از سرنگونی اردوغان خبر میدهند. چرا؟ مگر نه اینکه او اینک پیروز میدان در سوریه است و خود و پوتین را دو رهبر باقیمانده جهان مینامد. آیا اردوغان برای کنترل کردهای سوریه به مسلمانان خیانت کرده است؟ جایگاه اردوغان در ترکیه در میان مسلمانان و لائیکها چگونه خواهد بود؟ اینها پرسشهایی است که در آیندهای نهچندان دور به آنها پاسخ داده خواهد شد.
به گفته بعضی از نیروهای ایرانی حاضر در سوریه که به بشار اسد نزدیک بودهاند، به او یادآوری شده که باید به سوی دولتی فراگیر و مردمی برود، اما اسد با بیان اینکه شما مردم سوریه را نمیشناسید، به حرفهای آنان اعتنا نکرده است. شاید بشار اسد بهتر از هرکسی میدانسته برای این مهم دیر شده است. حتی اگر دیر هم نشده باشد، دیگر زمینه واقعی این کار وجود ندارد. پس برای بازگشت به مردم بیش از اراده به بازگشت، باید زمینهای هم وجود داشته باشد.
هیچ دولتی نباید پلهای بازگشت به مردم را خراب کند. این همان چیزی است که در منطقه خاورمیانه کمتر به آن اعتنا میشود. همانطور که پیشازاین به آن اشاره شد، اغلب دولتهای منطقه به این لحاظ آسیبپذیرند. آنان به تنها چیزی که توجه ندارند، به تعبیر نیکول ماکیاولی «حقیقت بالفعل چیزها است، نه آنگونه که چیزها تخیل میشوند». حقیقت بالفعل چیزها نظریهای است اثباتی، عاری از هرگونه بازنمایی مذهبی، اخلاقی و زیباییشناختی1. اینک کشورهایی که سوریه را اشغال کردهاند، با مردم سوریه طرف هستند. مردمی که از توان مردمبودن برخوردارند، اما این اشغالگران نیز همان راهی را میروند که خاندان اسد رفته است. بیتوجه به خواست و تمایل مردم با اتکا به زور و سلطه. آنان زیرساختهای سوریه را نابود کرده تا این کشور نتواند سالهای سال سر بلند کند تا خطری برای منافع اسرائیل و متحدانش باشد. غافل از اینکه دیری نپاید که گرفتار کینه ازلی همین مردم در حضیض خواهد شد.
طرفه آنکه همه طرفین منازعه به گونهای از سوریه سخن میگویند که گویا اصلا این کشور مردمی ندارد و مزرعهای بزرگ است که به آن یورش بردهاند و هریک سهمی از زمین خود را حصارکشی میکنند و نه چیزی از مردم آن میگویند و نه آینده آن. در چشم آنان این 22 میلیون انسان وجود ندارند و غایب هستند. غافل از اینکه آنان با چشمانی نگران سوریه را نظاره میکنند؛ پاره تنشان را که جلوی چشم آنان تکهتکه میشود.
آنان که در سوریه بر سریر قدرتاند، کر و کور و گنگ شدهاند و خشم فروخورده مردم را در پسِ شادی گریز بشار اسد نمیبینند که طناب دار آنان را در ذهن خود میبافند. با وجود اینهمه تجربیات ناخوشایند در خاورمیانه، هنوز کشورهای منطقه مردم و قدرت مردم را باور نکردهاند و فقط برخی کشورهای عربی که از قدرت مردم بیمناکاند با تطمیع، آنان را آرام نگه داشتهاند. باید به مردم بازگشت. آنچه دولتی را انسجام میبخشد و سر پا نگه میدارد، تودههای مردماند. همه قدرتهای جهانی از قدرت مردم میهراسند، نه از قدرت نظامی کشورها، پس چرا رؤسای کشورهای منطقه پیش از آنکه در برابر مردم خودشان سر خم کنند، در برابر دیگران دست به این کار میزنند. این چه نیرنگ تاریخی است که اغلب قدرتمندان در خاورمیانه را اینگونه فریب داده است. درصورتیکه آنان باید در برابر مردم خود سر خم کنند و تودهها را آگاه سازند. آنچه دشمن کشورها و دولتها است، جهل مردم است.
جهل تیغهای دولبه است که هم مردم را بر باد میدهد و هم کشور را. پس چرا کشورهای منطقه اینهمه در تحمیق مردم میکوشند؟ در هنگامه نبرد فقط میتوان با پشتیبانی مردم آگاه مقاومت کرد و کشور را از هر توطئهای نجات داد. چرا معادلهای به این سادگی حامی ندارد و عملی نمیشود؟ هر کشوری بیش از هر سلاحی به مردمش نیاز دارد. تا دیر نشده، در اندک زمان باقیمانده باید به مردم بازگشت و جلوی آنان سر خم کرد.
1- نقل به مضمون از کتاب ماکیاولی و ما، نوشته لویی آلتوسر، ترجمه فؤاد حبیبی و امین کرمی، نشر اختران