حجت الاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
در یکسال و اندی پیش عملیات «طوفان الاقصی» شروع شد تا بنیان رژیم نامشروع صهیونیستی را براندازد ولی به هر دلیل این عملیات نتوانست رژیم غاصب را ریشهکن کند و بنیان حماس را به شدت مضروب و حزب الله را به شدت کوبید و اخیرا شاهد سرنگونی حکومت اسد در سوریه و نابودی بنیانهای نظامی و علمی این رژیم که حلقهای از زنجیره مقاومت بود، هستیم.
در این میان شاهد ابراز نگرانیهایی راجع به حزب الله و قطع یا مشکل شدن ارتباطش با ایران هستیم ولی اگر محور مقاومت صادقانه و خاضعانه به بازنگری در انگیزهها و روشها بپردازد و با شناسایی اشتباهات و خطاها، صادقانه بر خدا توکل کند، خداوند نه تنها ناکامیها را جبران؛ که زمینههای پیروزی کامل را هم فراهم میسازد که او «نعم الوکیل، نعم الولیّ، نعم المولی، نعم النصیر و نعم الکفیل» است. برای اطمینان به این وعده، فرازی از سنّت رسول خدا را بازگو میکنیم.
بعد از شکست خفت بار “احزاب شرک” در سال پنجم متعاقب مقاومت مسلمانان و نصرتهای غیبی خداوند، در سال ششم پیامبر به الهام خداوند تصمیم به صلح با قریش گرفت و به قصد زیارت خانه خدا بدون تجهیزات جنگی راهی مکه شد. قریش که هنوز نخوت شرک بر دماغ داشت، با تجهیزات جنگی به مقابله شتافت ولی حضرت ضمن تحمّل در مقابل قدرتنماییهای قریش، اعلام کرد ما قصد جنگ نداریم و فقط خواهان زیارت بیت الله هستیم.
بالاخره قریش در مقابل افکار عمومی مشرکان همپیمانش[!] که مانع زیارت شدن را محکوم میکرد، مجبور به مصالحه شد و “سهیل بن عمرو” برای نوشتن صلح نامه مأموریت یافت. قریش و نمایندهشان واقعا دنبال جنگ بودند و برای ناتمام ماندن صلح، از هیچ اقدامی فروگذار نبودند و رسول خدا واقعا دنبال صلح بود و تا ممکن بود، انعطاف نشان میداد.
قریش حاضر نشد صلحنامه با عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» و با عنوان «محمد رسول الله» نوشته شود و پیامبر با وجود مخالفت شدید «یاران انقلابی تندرو» حاضر شد مطابق خواست قریش بنویسد. یکی از بندهای صلحنامه مقرّر میداشت اگر یکی از قریش مسلمان شود و به مسلمانان پناه ببرد، باید او را برگردانند ولی اگر مسلمانی مرتد شود و به قریش پناه ببرد، لازم نیست او را برگردانند. «یاران انقلابی تندرو» با پذیرفتن این بند هم مخالف بودند ولی پیامبر پذیرفت. هنوز پیمان امضا نشده بود که «ابوجندل» فرزند مسلمان شده نماینده قریش که در مکه زندانی بود، گریخت و در حدیبیه به مسلمانان پیوست و پدرش بازگرداندن او را شرط امضای پیمان قرار داد. پیامبر ضمن موافقت با برگرداندن ابوجندل به درگاه خدا عرضه داشت: «خدایا اگر ابوجندل در ایمانش راستگو است، برایش راه نجاتی قرار ده».
با امضای پیمان، پیامبر به مدینه بازگشت و خداوند از این صلح به عنوان «فتح مبین» یاد کرد(سوره فتح). «ابوبصیر» نامی از مشرکان ایمان آورده و به مدینه فرار کرد و دو نماینده از قریش برای بازگرداندن او به مدینه آمدند. پیامبر به جهت وفای به عهد حاضر به برگرداندن او شد و خطاب به او گفت: «اگر یاوری داشته باشد، جنگافروز است» . فرستادگان قریش او را دست بسته به مکه بازمیگرداند که از کلام پیامبر الهام گرفت و با استفاده از لحظهای غفلت، فرستادگان قریش را کشت و با ابوجندل که همراه چندین نفر مسلمان از مکه فرار کرده و ناامید از پناه دادن پیامبر، در بیابان سرگردان بودند، راه کاراونی قریش را بستند و کاروانها را مصادره میکردند و مردان کاروان را میکشتند و هر روز جمعی از مسلمانان مکه، فرار کرده و بدانان میپیوست.
مدتی نگذشت که ابوسفیان بزرگ مشرکان قریش، مستأصل از اقدام ابوبصیر و یاران مسلمانش که جماعت قابل توجهی بودند، به ناچار به مدینه آمد و با التماس تقاضا کرد رسول خدا ابوبصیر و یارانش را به مدینه بخواند و از حمله به کاروانهای قریش باز دارد و از آن به بعد هر فردی که از قریش اسلام آورد و به مدینه آمد، پناه دهد و موظف به بازگرداندنش نباشد! (اعلام الوری/96-99).
آری اگر ما با خدا باشیم، قطععا خدا با ما است. شکستها نتیجه دنیاخواهیها، غرور و خودمحوریهای ما و پیروزیها عاقبت خداخواهیها و اسلامگرایی واقعی ما است. با توجه به این فراز از سیره رسول خدا، باید به بازنگری در انگیزهها و روش ها و بازگشت به خدامحوری توجه کرد به امید این که رحمت بیپایان خداوند شامل شده و این گرهها که حاصل شده، را باز گرداند.
انتهای پیام