برای آزادیخواهان همیشه دیدن تصاویر سقوط دیکتاتورها دلچسب و امیدبخش است. چه نام آن حاکم مستبد بشار اسد باشد و چه صدام حسین، اما تجربیات تاریخی نشان میدهد تضمینی وجود ندارد که بعد از پایان یک دوران اقتدارگرایی، فصلی از دموکراسی و مردمسالاری از راه برسد؛ برعکس روی کار آمدن یک رژیم سیاسی توتالیتر حتی میتواند سناریویی محتملتر باشد.
اما سرنوشت سوریه چه خواهد شد؟ بشار اسد بیش از یک دهه بعد از آنکه تا آستانهٔ سقوط پیش رفته بود و به مدد حمایتهای خارجی و کشته شدن صدها هزار نفر توانسته بود صندلی لرزان خود را حفظ کند، ناگهان در کمتر از دو هفته از صحنه ناپدید شد.
شورشیان تحریر الشام که در فهرست تروریستی آمریکا قرار دارند، حالا دمشق را هم به اشغال خود در آوردهاند و فصل جدیدی در تاریخ سیاسی سوریه آغاز میشود. سوریهایی که بالاخره اسد را کنار رفته میبینند آیا روزگار بهتری در انتظارشان است؟
سوریهای که بشار تحویل داد
حزب بعث سوریه به رهبری بشار اسد به عنوان یک اقلیت علوی، حکومت را در کشوری که اکثریت جمعیت آن مسلمانان سنی هستند در اختیار داشت. معادلات در سوریه بعد از جنگ داخلی که از سال ۲۰۱۱ آغاز شده بود دیگر هرگز به حالت قبل بازنگشت. هرچند در سال ۲۰۱۶ با تصرف حلب جنگ داخلی در سوریه به نوعی متوقف شد اما هرگز به صورت کامل پایان نپذیرفت و گروههای مختلف مخالف از جمله ارتش آزاد، کردها، داعش، القاعده و دیگران هر یک با کمک بازیگران خارجی بخشهایی از جغرافیای سوریه را تحت تسلط خود داشتند.
با اینکه حکومت اسد به کمک ایران و روسیه توانسته بود کنترل خود را بر بخشهای مرکزی این کشور تثبیت کند اما هرگز نتوانست به صورت کامل این گروههای مخالف را نابود کند. ضمن اینکه علاوه بر این بازیگران داخلی، نیروهای خارجی هم در دوران پسا جنگ داخلی نقش مهمی در معادلات سیاسی و نظامی سوریه ایفا میکردند.
نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، مناطق مرکزی و همچنین مرز لبنان در جنوب این کشور حضور پررنگی داشتند. ترکیه در شمال سوریه بخشهایی را تحت کنترل خود داشت. در شرق، گروههای کرد کنترل بخشی از خاک سوریه را در اختیار داشتند و نیروهای آمریکایی هم در همان مناطق پایگاههایی تأسیس کرده بودند. روسیه هم در بخشی از خاک این کشور حضور داشت که البته بعد از جنگ اوکراین حضور نیروهای روسی محدودتر شده بود. ضمن اینکه داعش هم در جنوب شرق سوریه حضور داشت.
در نتیجه، هرچند بشار اسد با کمک متحدانش توانسته بود حکومت خود را حفظ کند، اما هرگز نتوانست بار دیگر یک سوریهٔ متحد یکپارچه را زیر چتر خود داشته باشد.
احتمال تجزیه سوریه
در چنین شرایطی احتمال تجزیهٔ سوریه به بخشهای مختلف یکی از سناریوییهایی است که برخی تحلیلگران بروز آن را چندان دور از ذهن نمیدانند. از آنجا که این کشور در طول سالهای اخیر و به ویژه پس از جنگ داخلی بیش از قبل به سمت فرقهگرایی سوق پیدا کرده، اما ممکن است گروههای مختلف قومی، مذهبی و دینی بخواهند هر یک ساز خود را بزنند.
دستکم فعلاً بازیگر پیروز داخلی یک گروه اسلامگرای افراطی به نام تحریر الشام است که ریشههایش به القاعده بر میگردد و رهبر آن یعنی ابومحمد جولانی روزگاری با ابوبکر بغدادی رهبر داعش نیز روابط نزدیکی داشته است. جولانی هرچند مدعی است که میخواهد حکومتی برای تمام سوریها ایجاد کند اما ریشههای او و نیروهای تحت امرش تردیدهای بسیاری در این خصوص در ذهن تحلیلگران ساخته است.
ایالات متحده از سال ۲۰۱۸ هیئت تحریر الشام را به عنوان سازمان تروریستی اعلام کرده است؛ اتحادیه اروپا و شمار دیگری از کشورها نیز این گروه را تروریستی میدانند.
چشمانداز تیره برای کردها
گروههای کرد در این کشور به صورت کلاسیک مورد خشم ترکیه قرار داشته و این کشور به عنوان بزرگترین پیروز خارجی سقوط اسد، احتمالاً به بهانهٔ ایجاد یک منطقهٔ حائل در مرز سوریه و ترکیه برای بازگرداندن پناهندگان سوری فشار بیشتری بر این گروهها وارد خواهد کرد. کردها هرچند در سالهای جنگ داخلی اسد مورد حمایت ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار داشتهاند اما شرایط برای آنها چندان امیدوارکننده به نظر نمیرسد و با توجه به مواضع صریح دونالد ترامپ در خصوص اینکه واشینگتن نباید نقشی در اتفاقات سوریه داشته باشد، میتوان انتظار داشت که آنها حمایت بینالمللی اثربخشی دریافت نکنند.
با این حال با توجه به گستردگی حضور کردها در جغرافیای سوریه احتمال ایجاد مناطقی نسبتاً خودمختار برای آنها در این کشور وجود دارد. سناریویی که تحقق آن بسیار به میزان حمایتهایی بینالمللی که این گروه قومی دریافت میکنند وابسته خواهد بود.
کشوری چند تکه
با توجه به بحرانهای حاضر و همچنین پتانسیلهای نهان و آشکار، شکلگیری یک سوریهٔ چند تکه چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. گستردگی گروههای مختلف با باورهای فکری و اندیشهای کاملاً متضاد با یکدیگر در روند سیاسی سوریه باعث میشود تا احتمال شکلگیری یک حکومت مقتدر یکپارچه که بتواند کل جغرافیای سوریه را حتی به میزانی که بشار اسد بر آن تسلط داشت زیر یک چتر داشته باشد، دستکم فعلاً دور از انتظار به نظر میرسد؛ مگر اینکه معادلاتی در سطح بالاتر میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر سر آیندهٔ سوریه شکل گیرد که آنهم با توجه به عمق و دامنهٔ اختلافات میان بازیگران ذینفع چندان محتمل به نظر نمیرسد.
ضمن اینکه بحرانهای موازی دیگر چه در غزه و سرزمینهای فلسطینی و چه به صورت پررنگتر در روسیه و اوکراین، آنقدر تمرکز کشورهای غربی را به خود اختصاص داده که فرصت کمتری برای توجه به رخدادهای پیچیده و درهم تنیدهٔ سوریه برای آنها باقی خواهد گذاشت.
اختلافات میان گروههای داخلی ذینفوذ
نکته دیگر قابل تأمل در تحولات جدید، اختلافات مبنایی میان گروههایی است که در نظم جدید، قدرت را در سوریه در اختیار خواهند گرفت. هرچند در روند ابتدایی این شورش، گروههایی چون «ارتش ملی سوریه» که متشکل از نظامیان پیشین حکومت اسد و همچنین جریان اسلامگرای افراطی «تحریر الشام»، ائتلافی گسترده و ناهمگون از گروههای مختلف اسلامی با باورهای متفاوت، نقش داشتند اما بعد از سقوط یکی پس از دیگری شهرهای سوریه، سایر گروهها همچون داعش هم بر دامنه فعالیت خود افزودند و در وضعیت بینظمی پیشرو احتمالاً آنها هم تلاش خواهند کرد سهمی برای خود دریافت نمایند.
این در حالی است که اختلافات مبنایی میان این گروهها آن قدر قابل توجه است که میتوان یکی از سناریوهای محتمل را شکلگیری آشوب، هرجومرج و درگیری میان این گروهها برای اثرگذاری بیشتر بر روند آتی در سوریه دانست.
کار دشوار شورشیان برای اداره کشور و نگاه به بیرون
حکومت ورشکسته بشار اسد در طول سالهای بعد از جنگ داخلی هرگز نتوانست روند بازسازی کشور را به پیش ببرد. او برای این کار دست یاری به سوی کشورهای عربی حاشیهٔ خلیج فارس هم دراز کرد و با وجود بازگشت دمشق به اتحادیه عرب، همچنان سرمایهگذاری چندانی از سوی این کشورها در سوریه صورت نگرفت. حالا ستیزهجویان با یک اقتصاد نسبتاً ورشکسته و کشوری ویران روبهرو هستند و تغییر جایگاه آنها از یک گروه جنگجو تا حاکمانِ در قدرت باعث خواهد شد چالشهای جدیتری برای اداره کشور پیش روی آنها باشد.
تنها امید برای بهبود امور در سوریه نقشآفرینی جدی ترکیه است و همچنین حضور پررنگ دلارهای خلیج فارس که میتواند تحت شرایطی محقق شود. بازسازی این سوریهٔ نسبتاً ویران دستاوردی است که تنها از طریق این بازیگران محقق خواهد شد.
چشمانداز تاریک برای زنان و اقلیتها
با توجه به پیشینه اسلامگرایی افراطی و رادیکالی که تحریر الشام و دیگر گروههای پیروز این منازعه داشتهاند یکی از چالشهای اساسی، برای افراد سکولار، زنان و اقلیتهای جنسی، نژادی و مذهبی خواهد بود. حکومت اسد با وجود اقتدارگرایی به ویژه در حوزه سیاسی، دستکم در مواردی چون مسائل مربوط به زنان و آزادی پوشش کمتر برای جامعه سوریه محدودیتی قائل میشد اما روی کار آمدن حکومتی که ریشهٔ رهبران آن به داعش و القاعده بر میگردد میتواند خبری نگرانکننده برای زنان سوری باشد.
سبک فعالیت محمد الجولانی، رهبر تحریر الشام، و گروه تحت نظارت او در طول یک هفتهٔ اخیر بسیاری از ناظران را به یاد رویههایی انداخته که گروه طالبان در سال ۱۴۰۰ برای بازگشت به قدرت در پیش گرفته بود. در نتیجه، هرچند ریشههای او به القاعده و داعش باز میگردد اما احتمال شکلگیری حکومتی به سبک طالبان در سوریه محتملتر به نظر میرسد و در آن صورت زنان سوری چشمانداز تاریکی در انتظارشان خواهد بود.
در مجموع با وجود خرسندی ابتدایی از سقوط یکی از بیرحمترین دیکتاتورهای معاصر در خاورمیانه که دستانش به خون صدها هزار سوری آلوده بود و اقتدارگراییاش باعث شد تا میلیونها نفر آواره شوند، تقریباً هیچیک از مؤلفههای روی زمین چشمانداز امیدوارکنندهای برای آینده سوریه ارائه نمیدهد.