سید حسین موسوی در یادداشتی تحت عنوان «ریشههای ظهور مجدد گروههای سلفی در سوریه» در روزنامه اعتماد نوشت: در همین سال جاری به نقل از حزبالله اخباری منتشر شد که نیروهای امریکایی در شرق فرات و در کشور سوریه و بهطور مشخص در دو منطقه بوکمال و دیرالزور پادگانهایی را برای آموزش احداث کردهاند که حدس زده میشد برای سازماندهی و سربازگیری از نیروهای بازمانده داعش باشد . همچنین یک خبرنگار کرد خبر داد ژنرال مایک اریک کوریلا، فرمانده ستاد مرکزی ایالات متحده (سنتکام) در 21 آگوست 2024 مخفیانه به سوریه سفر کرده و از دو اردوگاه الهول و الروح در شمال شرق سوریه بازدید داشته است.
این اردوگاهها محل اقامت خانواده اعضای داعش بود. در آن تاریخ مشاور نخست وزیر عراق در امور امنیتی اظهار داشت که نیروهای امریکایی قصد استقرار مجدد در سوریه را دارند و اگرچه این نیروهای آموزشدهنده از مرز ترکیه و از طریق خاک عراق وارد سوریه شدهاند، اما عملیات آنان ربطی به عراق ندارد و هدف تحرکات و آموزشهای امریکاییها کنترل نیروهای تندرو است . گزارشها حاکی از آن بود که هنوز 5 تا 7 هزار نیروی منتسب به داعش در سوریه و عراق حضور دارند و بهرغم آسیبهای جدی که به آنان وارد شده است، اما همچنان قادر به سربازگیری هستند.
در عین حال کارشناسان سازمان ملل در گزارشی همچنین اعلام کردند که 11هزار جنگجوی داعشی در شمال شرق سوریه در تاسیسات متعلق به نیروهای سوریه دموکراتیک (قسد) زندانی هستند. همچنین در دو اردوگاه الهول و الروح که مقامات امریکایی از آنجا بازدید کردند 55 هزار سکونت دارند که از خانوادهها و مرتبطین به داعش هستند و در شرایط سخت و غیرانسانی به سر میبرند. همچنین حدود 11 هزار و 800 عراقی، 16 هزار سوری و 6700 جوان از 60 کشور دیگر در اینجا استقرار دارند که سن دوسوم آنها زیر 18 سال است و گفته میشود که که داعش از این جوانان به عنوان بچه شیرهای خلافت یاد میکند . در آن زمان این اقدام امریکا از سوی ایران جدی تلقی نشد و نورنیوز نزدیک به شورای امنیت ملی کشورمان نوشت: هدف از این باز استقرار نیروهای امریکایی نه احیای داعش، بلکه ناشی از نگرانی امریکا در خصوص نزدیکی مسکو و تهران است .
ظهور ناگهانی هیات تحریرالشام و گروههای همپیمان بلافاصله پس از توافق آتشبس در لبنان و همزمان با خلأ وجود حزبالله در سوریه و عملیات برقآسا و غافلگیرکننده این گروهها در تصرف مناطق استان ادلب و شهر حلب و پیشروی به سوی جادههای استراتژیک سوریه آشکارا نشان میدهد که جنگجویان این گروههای برآمده از داعش از آسمان به زمین نیامدهاند، بلکه همان جوانانی هستند که در اردوگاههای تحت نظر امریکا و قسد یا در ادلب زندگی میکردند .
با آموزشهایی که دریافت کردهاند، تلاش دارند با استفاده از فرصت و در شرایط کنونی که حزبالله در حال بازسازی آسیبهای خود است، راههای تنفسی حزبالله از طریق سوریه، عراق و ایران را ببندند . در تقسیمبندیهای جدید این افراد که در داعش و القاعده متمرکز بودند و سپس به جبهه نصرت تغییر نام دادند پس از پوستاندازی در جریانی سلفی سنتی به نام جبهه تحریرالشام بازسازی شدهاند . آنچه مسلم به نظر میرسد، این است که ادعای امریکاییها مبنی بر داشتن برنامههای اصلاحی در زندانها و اردوگاههای تحت نظر آنان برای انصراف این جوانان از گرایش به افراطیگری نه فقط موفق نبوده، بلکه به احتمال زیادگرایشافراطی آنهاتشدید هم شده است . کودکان زیر 18 سالی که از طریق شبکههای اجتماعی و ساختارهای خویشاوندی علاوه بر آموزش نظامی، آموزش ایدئولوژیک هم دیدهاند در محیطی که برای سربازگیری آنان فراهم بوده است، ترویج خشونت را نیز آموختهاند .
اعضای این گروه سلفی در این فرصت با سازماندهی و جذب نیرو از نسل جدید خود، فرزندان این خانوادهها را در حالی که به سرعت بزرگ میشوند در خدمت گروه قرار دادهاند . سربازان تازه نفس از میان فرزندان اعضای زندانی، خانوادههای کشتهشدگان داعشی و مفقودان به اندازه کافی انگیزه انتقامجویی برای انجام اعمال خشونتبار و بیرحمانه را یافتهاند . مشخص است ضعف اطلاعاتی دولت سوریه و بیبرنامگی سیاسی آنان از یکسو و نیز حمایتهای مالی، آموزشی و تسلیحاتی برخی قدرتها نظیر امریکا و نیز قدرتهای منطقهای ذینفع، بار دیگر این آتش زیر خاکستر را شعلهور کرده است .
گروههای سلفی - جهادی صرفا به تعدادی که در سوریه مستقرند، ختم نمیشوند، بلکه این گروهها در جنوب یمن، لیبی، سومالی و بسیاری از مناطق آفریقا، افغانستان، سودان و مانند آنها حضور فعال دارند، آنان با زیست در مناطق کوهستانی یا غیرقابل کنترل و ناهموار تلاش دارند تا با ایجاد خطوط امن انتقال و با قدرت تحرک جابهجایی سریع در صورت نیاز، در هر جای کشورهای اسلامی حضور پیدا کنند و بجنگند، همچنانکه در سوریه از حدود 60 کشور جهان با تابعیتهای مختلف برای جنگیدن گسیل شده بودند . بدیهی است حامیان این جریانهای تکفیری از آنان در جهت اهداف استراتژیک خود سود میبرند . ضمن آنکه کشورهای آلوده معمولا ناتوانی اقتصادی دارند و از ناکارآمدی سیاسی و مشکلات اجتماعی رنج میبرند، همین امر است که زمینه را برای رشد نیروهای تکفیری فراهم میکند . همچنین به دلیل محدودیت آزادیها در این کشورها و بالا بودن سطح نارضایتی و خشم عمومی نسبت به شیوههای حکمرانی، احساس تبعیض و بیعدالتی، حاشیهنشینی و طرد وجود دارد . در عین حال تنشهای قومی، مذهبی و فرقهای بستر مناسبی را برای رشد این جریانها فراهم میکند . شاید به همین دلایل وجود سنیها در سوریه، محیط را برای رشد و تکثیر افراطگرایی سلفی آماده ساخته است .
افزون بر آن برخی قدرتهای مستقر در منطقه نظیر ترکیه نیز از این اهرمها استفاده میکنند . در حالی که گرایش افکار عمومی در منطقه خاورمیانه در پی صلح و آرامش است، قدرتهای بینالمللی و منطقهای نه تنها اراده سیاسی را برای مقابله با خشونت از خود بروز نمیدهند، بلکه خود به خشونت دامن میزنند، بدین ترتیب خشونت در خاورمیانه یک چرخه بازگشتپذیر یافته است که میزان آن به زمان و مکان مناسب و نیز منافع متغیر قدرتهای بینالمللی و منطقهای بستگی دارد. در صورتی که در عملیات اخیر جبهه تحریرالشام و گروههای همپیمان با مانع جدی روبهرو نشوند، قطع ارتباطی گذرگاههای سوریه – لبنان و عراق - سوریه محتمل خواهد بود و این امر روابط استراتژیک عراق - سوریه، ایران و حزبالله را هم به خطر خواهد افکند . به نقل از رادیو ارتش اسراییل گفته شده است حمله نیروهای مخالف سوری به حزبالله و جناحهای طرفدار ایران ممکن است تا حدی به منافع اسراییل خدمت کند . البته در عین حال اسراییلیها نگران بیثباتی سوریه و فقدان حکومت مرکزی نیز هستند . ترکیه نیز از یکسو نگران قدرت گرفتن کردها در شمال سوریه است و از سوی دیگر از سقوط حلب و ادلب و قدرت گرفتن جبهه تحریرالشام سود میبرد. ظاهرا جریان اخوانالمسلمین ترکی - قطری هم با گروه مزبور نوعی قرابت فکری و راهبردی دارند . به ویژه آنکه این عملیات در حیطه راهبردی ترکیه رخ میدهد. در این میان چنین مینماید که امریکا بیش از دیگران در پیشروی جبهه تحریرالشام منافع راهبردی داشته باشد، زیرا از یکسو نوعی تسویه حساب با رژیم اسد و حامی اصلی آن روسیه در کار است، به ویژه آنکه معمولا ارتشهای کلاسیک نظیر ارتش سوریه و نیروی هوایی روسیه در برابر نیروهای شبه نظامی قدرت مانور کامل و مسلطی ندارند و در عین حال موفقیتهای نظامی تاکتیکی در مقابله با گروههای افراطی هم نمیتواند نابودی آنان را رقم بزند، لذا این جریان میتواند مزاحمتهای جدی بر سر حضور روسیه در سوریه ایجاد کند.
تصور بر این است که چنین وضعی بتواند روسیه را به امتیازدهی در اوکراین وادار کند . از سوی دیگر در صورت تداوم پیشروی جبهه تحریرالشام به سوی جادههای استراتژیک و مسدود کردن راههای زمینی عراق - سوریه و سوریه لبنان، ارتباط زمینی حزبالله با محور مقاومت عراق دچار مشکل شده و پشتیبانی از حزبالله و احتمالا پشتیبانی زمینی ایران از سوریه دچار وقفه شود . امری که بیش از همه امریکا و رژیم اسراییل در پی آن هستند . اگرچه امریکا اعلام کرده است، حمله جبهه تروریستی تحریرالشام ربطی به این کشور ندارد، اما گفته است این شرایط محصول عدم مشارکت رژیم اسد در فرآیند سیاسی و تکیه این کشور به روسیه و ایران است که باعث درهم شکسته شدن خطوط دفاعی این کشور شده است .
سوریه نیز عقبنشینی ارتش خود را از حلب، اقدامی تاکتیکی دانسته و گفته است خود را برای یک ضد حمله آماده میکند . نتیجه این جنگ جدید در منطقه هر چه باشد، نشانهای از بازگشت دور تازهای از خشونتها در منطقه است و همانگونه که نزدیک چهار سال طول کشید تا سوریه با کمک ایران، حزبالله و روسیه توانست داعش را از حلب پس بگیرد البته اگر تا آن موقع این نیروها اهداف تازهتری را تصرف نکرده باشند. اینبار نیز ممکن است بازپسگیری حلب زمانبر باشد . به نظر میرسد موضع اروپاییها و نیز کشورهای عربی فعال کردن روند سیاسی برای سهیم کردن گروههای معارض قدرت در سوریه باشد. کشورهای عربی به ویژه عربستان به دلیل راهبرد توسعه محوری که در پیش گرفته است از افزایش تنش در خاورمیانه استقبال نمیکنند . آنان ترجیح میدهند، نوعی انتقال قدرت یا مشارکت در قدرت آرام در سوریه انجام شود . ضمن آنکه مایلند حزبالله نیز به عنوان یک حزب سیاسی در لبنان عمل کرده و در درگیریهای سوریه برای حمایت از اسد مداخله نکند. به نظر میرسد در ایران نیز اولویت با بازیابی حزبالله و ترمیم آسیبهای وارده باشد . در چنین حالتی دولت سوریه راه دشواری در مقابله با گروههای تکفیری در پیش خواهد داشت .