کودتای نافرجام «یون سوک یول» در کره جنوبی همه را شوکه کرد. ما معمولا عادت به شنیدن خبر کودتا در آفریقا و خاورمیانه داشتیم و گمان نمی کردیم در کره جنوبی کودتای نظامی رخ دهد اما این اتفاق افتاد و یون سوک یول رای به انحلال پارلمان داد و قدرت را به ارتش اعطاء کرد تا از این طریق قدرت را یکسره از آن خود کند.
با این حال، تلاش رئیس جمهور کره جنوبی جواب نداد و با ورود شبانه نمایندگان مجلس ملی کره جنوبی به ساختمان پارلمان، هجوم مردم به خیابان ها و تجمع آنان در نزدیکی ساختمان پارلمان و در واقع، شکستن حکومت نظامی و به خصوص، همراهی همه جانبه رسانه ها با مردم، کودتا شکست خورد و یون سوک یول مجبور شد از حکم فوری خود عقب نشینی کرده و حکومت نظامی را لغو کند.
در باب قدرت مردم کره و حمایت آنان از دموکراسی این کشور مقالات فراوانی نوشته شده است. اما مساله ای که کمتر به آن پرداخته شده وجه منفی قضیۀ کره است. این پرسش که چرا در یک کشور ثروتمند صنعتی که ساختار سیاسی دموکراتیک قدرتمندی هم دارد، باید کودتای نظامی شود، در نظر بسیاری یک پرسش معنادار و مهم است. با این حال، برای افرادی که آشنایی اندکی با تاریخ سیاسی کره جنوبی دارند، این ابهام و پرسش بی معنی است.
جنگ دموکراسی و دیکتاتوری در سرزمین جنوبی
اگرچه وجه ممیزه کره جنوبی و شمالی «نظام دموکراتیک نیابتی» کره جنوبی است اما نباید گمان کرد که دموکراسی کره جنوبی هیچ فراز و نشیبی نداشته است. کره جنوبی در دل بحران متولد شد. جنگ خونین کره با حدود 3 میلیون کشته، به تولد کشور کمونیستی کره شمالی (با فرماندهی یک ژنرال دیکتاتور به نام «کیم ایل سونگ») و کشور دموکراتیک کره جنوبی انجامید. «ایسونگمن ری» نخستین رئیس جمهور کره جنوبی شد و نظام سیاسی این کشور را بنا نهاد. مبنای ساختار سیاسی کره جنوبی «دموکراسی عرفی نیابتی» بود که بر «تفکیک قوا» استوار بود. قوه مجریه به ریاست رئیس جمهور، قوه مقننه به ریاست نمایندگان مجلس و قوه قضائیه به ریاست دادگاه و دیوان عالی کشور، سه قوه اصلی کشور بودند که بر اساس قانون اساسی، کره جنوبی را اداره می کردند.
با این حال، ساختار سیاسی کره جنوبی بیشتر یک دموکراسی صوری بود تا واقعی و دیدگاه متفکرانی را تایید می کرد که معتقدند دموکراسی سیاسی تنها در کشورهای لیبرال شمال اروپا قابلیت اجرا دارد. نخستین رئیس جمهور کره جنوبی یعنی ایسونگمن ری حدودا 12 سال در راس قدرت بود و در نهایت نیز به اتهام تقلب در انتخابات مجبور به استعفا گردید. دومین رئیس جمهور کره جنوبی، «یون بوسان»، 2 سال در راس قدرت بود اما در سال 1962 علیه اش کودتا شد و به زندان افتاد.
از سال 1962 تا 1979 قدرت در دست نظامیان بود. در راس جمهوری نظامی کره، «پارک چونگ هی» قرار داشت که به مدت 17 سال ریاست جمهوری کره جنوبی را بر عهده داشت. با این حال، قدرت به او نیز وفا نکرد و در سال 1979 ترور شد. با پایان حکومت ژنرال پارک، «چوی کیو ها» به قدرت رسید. او دیکتاتوریِ نظامی پارک را ادامه داد. در 6 ماه نخست قدرت چوی، مردم قیام کردند. این قیام که با نام «انقلاب گوانگجو» شناخته می شود، به کشتار وسیع مردم انجامید و طی یک روز 500 نفر با باتوم و تفنگ ارتشی ها کشته شدند. کشتار گوانگ جو به استعفای چوی کیو ها ختم شد. پس از استعفای چوی، «چون دو هوان» به قدرت رسید. او نیز وارث سرنیزه نظامیان بود و بسیاری از جنبش های آزادی خواهانه و دموکراتیک را سرکوب کرد. او از 1980 تا 1988 در راس قدرت بود و در پایان دوره ریاست جمهوری اش، معاونش «روه تای وو» را به عنوان رئیس جمهور برگزید. این اقدام چون دو هوان که نقض صریح قانون اساسی و نظام انتخاباتی کره جنوبی بود، به انقلاب مردمی و دانشجویی در کره انجامید. نتیجه این انقلاب که با نام «خیزش ژوئن» شناخته می شود، تغییر قانون اساسی کره، نزدیک شدن بیشتر این کشور به دموکراسی واقعی و اصلاح قانون اساسی این کشور بود.
کره جنوبی از زمان روه تای وو که بعد از اصلاح قانون اساسی در یک انتخابات دموکراتیک و حزبی (در سال 1988) به قدرت رسید، تا سال 2024 دارای یک نظام «دموکراسی اصلاح شده» و غیرنظامی بوده است. با این حال، حتی در این دوره نیز برخی عناصر تلاش کرده اند که این ساختار سیاسی را به سمت دیکتاتوری نظامی سوق دهند. آخرین تلاش مربوط به کودتای یون سوک یول است که البته نافرجام بود و با مقاومت شدید مردم روبه رو شد.
تهدید دائمی کره شمالی؛ وضعیت استثنایی سئول
همانطور که بیان شد، تاریخ کره جنوبی پر از التهاب، کودتا، سرکوب و دیکتاتوری بوده است و مردم این کشور پس از سالها تلاش و جنگ توانستند به یک دیکتاتوری نسبتا سالم و قانونمند دست یابند. اما علت این همه التهاب و دیکتاتوری چیست؟ آنطور که «کارل اشمیت»، حقوقدان، فیلسوف و متفکر شهیر آلمانی می گوید، «وضعیت استثنایی» اصلی ترین عامل تغییر سیاسی در یک کشور و گرایش مردم به نظام های تمامیتخواه است. کره جنوبی همواره در یک وضعیت استثنایی قرار داشته است. سئول از روز تولدش تا امروز در همسایگی کشوری بوده که اگرچه با آن قرابت نژادی و زبانی دارد اما به خونش تشنه است. کره شمالی بزرگترین دشمن کره جنوبی بوده، است و احتمالا خواهد بود. خطر جنگ قریب الوقوع با کره شمالی از دهه 50 تا امروز کره جنوبی را تهدید می کند و باعث شده سئول همواره خود را در یک «وضعیت استثنایی» یا به قول سیاستمداران ما «برهه حساس کنونی» ببیند.
مساله فوق باعث شده سیاستمداران کره ای گرایش شدیدی به دیکتاتوری نظامی داشته باشند. کافی است به شعار آنان قبل از کودتا و سرکوب مخالفان توجه داشته باشیم. در آخرین نمونه، یون سوک یول، مخالفان خود در پارلمان را جاسوس کره شمالی خواند و با این بهانه، کودتا کرد. پیش از او، چوی کیو ها و چون دو هوان بودند که پس از سرکوب شدید جنبش مردمی گوانگ ژو، معترضان را جاسوس پیونگ یانگ نامیدند. پارک چونگ هی نیز با شعار نابودی عناصر کمونیست و جاسوسان کره شمالی دست به کودتا زد.
بنابراین، مشخص می شود که سیاستمداران کره جنوبی با افزایش التهاب در مرزهای خود و بالا رفتن ریسک جنگ با کره شمالی، به «وضعیت استثنایی» نزدیک شده و میل به گریز از قانون و دموکراسی و دیکتاتوری پیدا می کنند. علت تزلزل نظام دموکراسی کره جنوبی این مساله است و ممکن است در آینده نزدیک یا دور، بار دیگر سئول را با خود درگیر کند.
منبع: خبر فوری