شناسهٔ خبر: 70067580 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

از موتزارت تا نظامی گنجوی

سال 81 اپرای عروسکی اتریش با نمایش «فلوت سحرآمیز»، اثر ماندگار موتزارت، در جشنواره تئاتر عروسکی تهران حضور یافت و اجرای موفقی داشت و با استقبال مردم روبه‌رو شد.

صاحب‌خبر -

سال 81 اپرای عروسکی اتریش با نمایش «فلوت سحرآمیز»، اثر ماندگار موتزارت، در جشنواره تئاتر عروسکی تهران حضور یافت و اجرای موفقی داشت و با استقبال مردم روبه‌رو شد. در همان سال‌ها، اجرای داستان‌های عاشقانه کهن ایرانی از جمله لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، رستم و تهمینه، سهراب و گردآفرید و... میسر نبود. این گنجینه‌های ادب و هنر ایرانی دریغ بود که در زمانه ما به فراموشی سپرده شود، در‌حالی‌که قابلیت به‌روزرسانی و بازاجرا داشت‌ و نجیبانه‌ترین شکل عشق را به تصویر می‌کشید. این روزها بهتر این نکته را درک می‌کنیم که چه تلاش گسترده‌ای می‌شود تا مثلا حکیم نظامی گنجوی از پیشینه ارجمند ادبیات و هنر ایران، دور بماند و برای این کار دیگران چه هزینه‌های گزافی پرداخت می‌کنند‌ و چه اجراهای سبُکی را به نام آن بزرگان به دیگر زبان‌ها به صحنه می‌برند. از‌این‌رو برای زمینه‌سازی این اجراها به همان شیوه اپرای عروسکی اتریش، بسنده کردیم تا شرایط اجرای صحنه‌ای با بازیگران حرفه‌ای فراهم آید. هرچند در آغاز، هنرمندان باتجربه برای این کار چندان زیاد نبوده‌اند. بنابراین چاره را در این یافتیم که از تجربه نمایش عروسکی کشور اتریش بهره ببریم و با آمدوشد مدیران و هنرمندان، عروسک‌های درخور اجرای آثار ملی را طراحی، سفارش و تهیه کنیم. پس از آن روبه‌روی تالار وحدت، تالار فردوسی به اهتمام بنیاد تازه‌تأسیس رودکی به این منظور برپا شد‌ و این نوع اجراهای عروسکی رفته‌رفته رونق فراوانی یافت. از آثار موفق این دوره، شمس و مولانا، لیلی و مجنون، شیخ صنعان و دختر ترسا و... بود. اما کار به آثار کلاسیک عاشقانه محدود نماند‌ و آثار دیگری همچون خیام، حافظ و سعدی به صحنه رفت. کار تا جایی استقبال شد که گاهی آثار خارجی مهمی با عروسک‌ها اجرا شد؛ مانند اپرای عروسکی مکبث. این آثار با کارگردانی بهروز غریب‌پور به صحنه می‌رفت. هم‌زمان برخی از این تولیدات با بازیگران حرفه‌ای به نمایش درمی‌آمد؛ از‌ جمله کارهای زنده‌یاد پری صابری که حقی شایسته بر تئاتر فیزیکال و موزیکال ایرانی دارد و همیشه گروه موسیقی بزرگی متشکل از نوازندگان و خوانندگان پشتیبان ارائه‌های ایشان بودند. به‌تازگی اتفاقی نو‌ را در تئاتر ایران شاهد هستیم که جامعه هنری و فضای عمومی نه‌تنها پذیرا، بلکه دلبسته آن است؛ همچون نمایش «لیلی بی‌مجنون» نوشته محمود متوسلیان به کارگردانی پیمان خازنی در تالار شهرزاد. ویژگی تولیدی این اجراها از یک سو سادگی و کم‌هزینه‌بودن آن است و از سوی دیگر، نسل جوان بنا‌بر نیازهای انسان امروز، روایت خود را از این داستان‌ها می‌خواند و بازاجرا می‌کند. فرازی از دعای مجنون که او را برای رهایی از یاد لیلی روانه خانه خدا کرده‌اند، در این اجرا برجسته شده است: یا رب به خدایی خداییت/ وانگه به کمال پادشاهیت/ کز عشق به غایتی رسانم/ کو ماند اگرچه من نمانم/ یا ‌رب تو مرا به روی لیلی/ هر لحظه بده زیاده میلی

یکی از ویژگی‌های این آثار، موسیقایی‌بودن آن است. به همین واسطه‌ ترانه و شعر نقش برجسته‌ای در تکمیل اشعار شاعران کهن دارد. درواقع موسیقی واسطه و وسیله تبدیل شعر به یک اثر اجرائی می‌شود و به ارائه هنرمندانه آن کمک می‌کند. این نیز راوی مجنون خویشتن‌سوز بر مزار لیلی است که پایان‌بخش نمایش است: انگشت‌کَش سخن‌سرایان/ این قصه چنین بَرَد به پایان/ کِی خالق هر‌چه آفریده‌ست/ سوگند به هرچه برگزیده‌ست/ کز محنت خویش وارهانم/ در حضرت یار در رسانم/ این گفت و نهاد بر زمین سر/ وان تربت را گرفت در بر/ چون تربت دوست در برابر/ ای دوست بگفت و جان برآورد

در اجراهای عروسکی پیشین که خوشبختانه متعاقبا اجرا می‌شوند، همچون شمس و مولانا، شاهد حضور خوانندگان حرفه‌ای و بنام همچون همایون شجریان در نقش شمس و محمد معتمدی در نقش مولانا و دیگرانی مانند حسینعلی شاپور و سولماز بدری بوده‌ایم. ابیاتی که از آن اپرا در ذهنم همچنان برجسته مانده است، عبارت‌اند از: هر زمان نو می‌شود دنیا و ما/ بی‌خبر از نوشدن اندر بقا/ پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی‌ست/ مصطفی فرمود دنیا ساعتی‌ست

 ‌یا این بیت: آدمی چون کشتی است و بادبان/ تا کی آرد باد را آن بادران

هم‌زمان با اجرا، کلیپ‌هایی نیز در فضای مجازی منتشر ‌و دست به دست شد. ولی در آثار امروزی شاهد خوانندگی بازیگران جوان حوزه تئاتر و موسیقی هستیم. به‌هر‌حال اگر «پرفورمنس» را جمع ادبیات و نمایش و موسیقی بدانیم، شکل جدیدی از پرداختن به هنر و هویت ایرانی چشم‌انداز روشنی را نوید می‌دهد. در پایان بجاست یادی کنیم از زنده‌یاد عبدالوهاب شهیدی که شعری از فغانی شیرازی را در سوگواری مجنون بر مزار لیلی اجرا کرد که به‌واقع زبان حال او‌ست و در خاطره‌ها ماند: شنیدستم که مجنون دل‌افکار/ چو شد از مردن لیلی خبردار/ گریبان چاک زد با آه و افغان/ به سوی تربت لیلی شتابان

باری داستان‌های ماندگار نظامی گنجوی چنان است که در طول قرن‌ها پس از شاهنامه، نه‌تنها بیشترین تصویرگری و نقاشی را به خود اختصاص داده، بلکه بسیاری از بزرگان و شاعران برای شخصیت‌های ماندگار او زبان حال سروده‌اند تا ما امروز این میراث‌های ارجمند ایران و ایرانی را چگونه پاس داریم.