شناسهٔ خبر: 70040771 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

بحران لیبرال-دموکراسی و دور دوم ریاست ترامپ بر آمریکا

پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا برای بار دوم را از یک سو می‌توان نشانه‌های بیماری‌ای که الگوی لیبرال-دموکراسی به آن دچار شده و از سوی دیگر، عامل تشدید این بیماری قلمداد کرد.

صاحب‌خبر -

گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم- پیروزی مجدد دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا مباحث زیادی درباره معانی و تبعات این انتخابات برای این کشور و نظام حاکمیتی آن به همراه داشته است.

پایگاه فارن‌افرز در تحلیلی درباره پیروزی ترامپ نوشته این انتخابات را می‌توان انعکاسی از خشم رأی‌دهندگان ناراضی از وضعیت موجود و دهن‌کجی آنها به سیاستمداران سنتی دانست؛ ضمن اینکه این انتخابات نشان‌دهنده عصری است که لیبرالیسم اگر نگوییم در بحران قرار گرفته در وضعیت عقب‌نشینی قرار گرفته است.

فرانسیس فوکویاما، استاد علوم سیاسی دانشگاه استنفورد که واضع نظریه جنجالی «پایان تاریخ» درباره  لیبرال دموکراسی پس از مشاهده فروپاشی بلوک شرق است در مصاحبه‌ای با مجله فارن‌افرز درباره این که پیروزی ترامپ در انتخابات چه معنایی برای لیبرال دموکراسی دارد گفت که پیروزی او در انتخابات موجب خواهد شد بسیاری از کشورهای دیگر در دنیا از او تقلید کنند و باعث ترغیب حزب راست‌گرای جبهه ملی در فرانسه یا حزب «برادران ایتالیا» خواهد شد.

گذار به نظم نوین

انتخاب ترامپ برای بار دوم را می‌توان ادامه روند گذار به نظم جدید جهانی دانست. با آن که کشورهای اروپایی وابستگی زیادی به ضمانت‌های امنیتی آمریکا داشته‌اند اما ایالات متحده را می‌توان بزرگترین ذی‌نفع نظم سیاسی و اقتصادی در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم دانست. واشنگتن با متقاعد کردن بخش اعظم دنیا برای استقبال از اصول لیبرال دموکراسی توانست نفوذ جهانی‌اش را گسترش داده و خودش را به عنوان پلیس دنیا و قدرت هژمون معرفی کند.

 

ایالات متحده اما در سال‌های بعدتر به ویژه در نتیجه جنگ‌های عراق و افغانستان رو به ضعف گذاشت. «نوام چامسکی»، اندیشمند و نظریه‌پرداز مشهور آمریکایی در همان زمان گفت که افول آمریکا آغاز شده و ادعاهای مقام‌های آمریکایی درباره اینکه این کشور قدرت بلامنازع دنیا خواهد ماند جز «خیال خوش» نیست.

در دور نخست ریاست‌جمهوری ترامپ بحث‌های زیادی مطرح شد مبنی بر اینکه چرا دنیا وارد عصر پساآمریکا، عصری که ایالات متحده دیگر تنها قدرت بلامنازع دنیا نیست، شده است. «دیوید نوینس»، کارشناس مسائل سیاسی بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات سال 2016 گفت: «ترامپ و طرفدارانش از خیلی جهات نوعی دهن‌کجی به نخبگانی هستند که مردم گمان می‌کنند فرهنگ عموم را کنترل می‌کنند. مردمی که احساس می‌کنند کنار گذاشته شده و نادیده گرفته شده‌اند حالا احساس می‌کنند قهرمان دارند.»

زد و خورد شدید نژادپرستان سفیدپوست در شارلوتسویل، قتل نژادپرستانه جورج فلوید، شکست آمریکا در مقابله با بیماری همه‌گیر کرونا و حمله هواداران ترامپ به ساختمان کنگره رویدادهای مهمی بود که در آن زمان به عنوان نشانه‌هایی از افول قدرت آمریکا پدیدار شدند.

ریچارد هاس، از کارشناسان مطرح روابط خارجی معتقد است محاصره و اشغال ساختمان کنگره در روز 6 ژانویه اتفاق متمایزی بود- اتفاقی که در آن رئیس‌جمهور ایالات متحده با همکاری برخی در داخل کنگره هوادارانش را به شورش در برابر انتخابات فراخواند. 

او می‌نویسد: «تصاویر [مربوط به حمله به ساختمان کنگره] این احساس را در میان دموکراسی‌های دوست پدید آورد که چیزی در آمریکا سر جایش نیست. آنها می‌پرسند چطور می‌شود که این همه آمریکایی به فردی رأی دادند که قبل از حمله به ساختمان کنگره هم به نهادعای قضائی و رسانه‌ای آمریکا حمله می‌کرد، هیچ‌گاه در برابر یک بیماری همه‌گیر کشنده مثل الگو عمل نمی‌کرد و بسیاری از هنجارهای سیاسی کشورش را زیر پاگذاشت؟»

در همان زمان، عده زیادی از تحلیلگران پیش‌بینی می‌کردند که با خروج ترامپ از قدرت ترامپیسم همچنان باقی خواهد ماند و همچنان به تضعیف جایگاه ایالات متحده و به ویژه الگوی لیبرال دموکراسی در جهان ادامه خواهد داد.

با این حال، فوکویاما در مصاحبه با فارن‌افرز در تعریف الگوی لیبرال دموکراسی می‌گوید: «لیبرال دموکراسی یک نظام سیاسی با دو بخش است. بخش دموکراسی به پاسخگویی به مردم از طریق انتخابات مربوط می‌شود. بخش لیبرال به اعمال محدودیت برای قدرت نهادهای حکومتی از طریق نهادهای نظارتی و قانون اساسی مربوط می‌شود.»

پروژه 2025 و افول آمریکا

دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ خطری برای هر دو بخش به شمار می‌رود. شاید بارزترین جلوه افول الگوی لیبرال-دموکراسی آمریکا را بتوان در پروژه 2025 ترامپ بتوان دید. این پروژه نام یک برنامه مفصل در 900 صفحه است که چندی پیش اندیشکده محافظه‌کار «بنیاد هریتیج» برای دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ پیشنهاد داده است.

عده‌ای از آن به‌عنوان «فهرست آرزوهای ترامپ» در صورت ورود به کاخ سفید به‌عنوان رئیس‌جمهور بعدی آمریکا یاد کرده‌اند که باعث افزایش اختیارات رئیس‌جمهور خواهد شد و به‌دنبال پس زدن باقی‌مانده‌های دموکراسی آمریکا و مستقر کردن یک دیدگاه اجتماعی فوق‌محافظه‌کارانه در ایالات متحده خواهد بود.

دونالد ترامپ مدعی شده است که سند بنیاد هریتیج با عنوان پروژه 2025 ارتباطی با برنامه‌های او در دوره دوم ریاست‌جمهوری ندارد اما بسیاری از نویسندگان این پروژه مقام‌های دولت قبلی او هستند، ضمن آنکه آنچه در این سند آمده همه دیدگاه‌هایی هستند که ترامپ  در جاهای دیگر از آنها دفاع کرده است. ضمن آن که از انتصاب‌هایی که ترامپ تا کنون انجام داده اینطور برمی‌آید که او قصد پیشبرد این پروژه را دارد.

طبق این سند از جمله مهم‌ترین اقداماتی که در 180 روز نخست ریاست‌جمهوری ترامپ بایستی انجام شوند پاک‌سازی ده‌ها هزار نفر از کارکنان دولت فدرال و جایگزین کردن آنها با افراد وفادار به دونالد ترامپ است.

در این سند آمده است: «هدف ما تشکیل ارتشی از محافظه‌کاران همسو، تأییدصلاحیت‌شده، آموزش‌دیده و آماده برای رفتن به سر کار در روز نخست و مضمحل کردن «دولت اداری» است.»

دیگر پیشنهاد پروژه 2025 این است که کل ساختار بوروکراسی فدرال از جمله سازمان‌های مستقلی مانند وزارت دادگستری تحت فرمان مستقیم رئیس‌جمهور قرار گیرند. در این سند از اف‌بی‌آی به‌عنوان «یک سازمان متورم‌شده، مستبد و به‌شدت غیرقانون‌مدار» یاد شده و خواستار تحولات عمده در این سازمان و بسیاری از دیگر سازمان‌های فدرال شده است.

پایگاه ووکس‌نیوز اخیرا در مطلبی درباره خطرات اجرای این پروژه در دور دوم ترامپ نوشته است: «[پروژه 2025] فراتر از مانع‌تراشی در کارکردهایی اساسی از دولت که میلیون‌ها نفر به آن وابسته هستند باعث سیاسی‌کاری در خدمات مدنی می‌شود و گامی حیاتی به سمت یکپارچه کردن قدرت و ساخت یک اتوکراسی خواهد بود.»

در ادامه این مطلب آمده است: «فروپاشی دموکراسی در عصر حاضر نه با حذف انتخابات و اعلام دیکتاتوری بلکه با از درون خالی کردن تدریجی یک نظام دموکراتیک حاصل می‌شود؛ یعنی با فرایندی که پیروزی دشمن را سخت‌تر و سخت‌تر می‌کند. این راهبرد نیازمند کنترل کامل روی دولت و ساختار بوروکراسی است: یعنی داشتن کارکنانی مناسب در اماکن مناسب تا آنها از قدرتشان برای مضمحل کردن کارکردهای بنیادی دموکراسی استفاده کنند.»

فرانسیس فوکویاما هم نظری مشابه دارد. او می‌گوید افرادی مانند ترامپ به دنبال رفتن به مسیرهایی هستند که بتوانند خودشان را از نظارت‌ها بر قدرتشان مصون نگاه دارند و به همین جهت به اقداماتی نظیر ارعاب روزنامه‌نگاران و به خدمت خود درآوردن نهادهای دولتی روی می‌آورند.

برنامه F: بزرگترین خطر برای آمریکا

فوکویاما در عین حال، بزرگترین خطر ترامپ را احتمال بازگشت او به «برنامه F» می‌داند: فرمان اجرایی‌ای که او در اکتبر 2020 اعلام کرد و به دنبال لغو برخی حمایت‌ها از آن دسته از کارکنان دولت بود که به رئیس‌جمهور وفادار نبودند.

او می‌گوید: «بزرگترین تهدیدی که وجود دارد احتمال بازگشت به برنامه F است. این نام یک فرمان اجرایی در پایان دور اول ترامپ بود که همه بوروکرات‌های فدرال را به گونه‌ای تحت اختیار قرار می‌داد که ترامپ می‌توانست آنها را اخراج کند و به جای آنها افرادی را بنشاند که وفادار بودند.»

وی اضافه می‌کند: «این اساساً سیستمی بود که در قرن نوزدهم قبل از تصویب قانون پاندلتون 1884 رواج داشت. تحت برنامه F همه سیاسی می‌شوند و این تبعات زیادی برای افراد متخصص در دولت خواهد داشت. اجرای آن، همانند قرن نوزدهم فرصت بزرگی را در اختیار فساد قرار داد چون عده‌ای می‌توانند از طریق پرداخت پول به مناصب دست پیدا کنند.»

سیاست خارجی دونالد ترامپ نیز از جمله جنبه‌هایی است که تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده را به همراه داشته و این روند انتظار می‌رود در دور دوم ریاست‌جمهوری او نیز ادامه داشته باشد.

فوکویاما در این زمینه نیز معتقد است که تنش‌های داخلی ایالات متحده در افول قدرت این کشور در خارج از مرزها نقش داشته است.

او می‌گوید: «مدتی است که من احساس می‌کنم تنها عاملی که مقیاس واقعی افول آمریکا است تنش‌های قطبی در داخل کشور ما است، چون این که اقتصاد شما چقدر خوب است یا ارتش شما چقدر قوی است اهمیت ندارد. اگر شما نتوانید روی نحوه استفاده از این منابع به توافق نرسید مثل این است که اصلاً آنها را در اختیار ندارید. فکر می‌کنم ما الان در چنین وضعیتی هستیم. این را در مورد اوکراین می‌بینیم. ما می‌توانستیم قاطعانه مقابل روس‌ها ایستادگی کنیم اما جمهوری‌خواهان زمستان گذشته کل کمک‌های نظامی به اوکراین را به مدت 6 ماه قطع کردند.»

در مجموع، چنانچه پایگاه ووکس‌نیوز نوشته به نظر می‌رسد دور دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ موجب خواهد شد میزان اعتماد عمومی به سیستم حکومت آمریکا که همین الان هم در وضعیت مناسبی نیست بیش از پیش تضعیف شود و جایگاه ایالات متحده در جهان نیز روند نزولی پیشین را ادامه دهد.

انتهای پیام/