سید عماد حسینی- به اعتقاد برخی از تحلیلگران، امروز حزبالله در چند حلقه تحت فشار یک توطئه بزرگ و طرح جراحی فراگیری قرار گرفته است که باید نسبت به آن به شدت هوشیار و محتاط باشد.
به گفته این تحلیلگران، شکست اسرائیل در رسیدن به اهداف اصلیاش در جنگ با حزبالله که مهمترین آن خلع سلاح حزبالله است و شاید پیش پا افتادهترین آن هم رسیدن به رود لیطانی بود و همه آنها هم عملاً محقق نشده است، باعث شده تا به دنبال تحقق این اهداف از راههای دیگری باشد.
این در حالی است که طراحان این توافق اعلام کردهاند که قرار نیست توافق آتشبس به لبنان ختم شده و به طور حتم با تغییراتی در نوار غزه نیز اعمال شده و شرایط جدیدی را در این منطقه رقم خواهد زد.
شاید یکی از مهمترین بنود توافق مربوط به غزه، الحاق بخشهایی از این منطقه به رژیم صهیونیستی است و بعد از آرام کردن این منطقه، اسرائیل باید بتواند با فراغ بال برنامههای خود را در کرانه باختری به اجرا بگذارد، موضوعاتی که در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت.
امروز، طرفهای مختلف بینالمللی، منطقهای و به ویژه داخلی در کنار اسرائیل منتظر نشستهاند تا حرکت بعدی حزبالله را بعد از اعلام آتشبس و خروج از این جنگ، آن هم بدون دبیرکل کارزماتیکش و به طور حتم تعداد زیادی از رهبران محوریاش ببینند.
همین امر باعث شده است تا شاید اولین چالش حزبالله مساله به رخ کشیدن میزان محبوبیتش در جامعه لبنان باشد، چالشی که برخی رسانههای لبنانی ادعا کردهاند حزبالله آن را پذیرفته و از طریق برگزاری مراسم تشییع دبیرکلش، شهید سید حسن نصرالله، پاسخ آن را به نمایش خواهد گذاشت.
به اعتقاد کارشناسان، شمار حاضران در مراسم تشییع میتواند رفراندومی برای میزان محبوبیت حزبالله محسوب شودـ به شرط آنکه این مراسم به شکلی مردمی و گسترده امکان برگزاری پیدا کند و حضور گسترده مردم از یکسو رأی به حفظ محبوبیت حزب خواهد داد و حضور شخصیتهای سیاسی نیز مشروعیت این حزب را در صحنه داخلی و منطقهای به همگان ثابت میکند.
دومین چالش اعلامشده در رسانهها مساله عقبنشینی حزبالله از جنوب لیطانی است، با وجود آنکه طرف امضاکننده توافق، دولت لبنان است اما باید گفت حتی در صورت عقبنشینی حزبالله به شمال لیطانی هم دقیقاً همان شرایط سال ۲۰۰۶ صورت خواهد گرفت، در حالی که دیگر بر همگان ثابت شده است که روستاهای جنوب لبنان پایگاه اصلی و بستر حزبالله بوده و خواهد ماند و امکان جدا کردن مردم و ساکنان مناطق مرزی با فلسطین اشغالی از اتمسفر مقاومت امکان ندارد.
در این بین، خلع سلاح حزبالله که تا روزهای پایانی جنگ مطرح میشد هم آنقدر در توافق کمرنگ شده است که بجز مخالفان داخلی و منطقهای حزبالله کسی به آن نمیپردازد.
در این میان، یکی از مهمترین و شاید حساسترین چالش حزبالله، بازسازی مناطق ویرانشده در جنوب لبنان است.
بازسازی این مناطق و اعطای خسارت به زیاندیدگان که خانه و مراکز کسبشان از بین رفته است در شرایط فعلی یکی از چالشهای بزرگ حزبالله محسوب میشود، که دشمنان حزبالله روی آن حساب ویژهای باز کردهاند.
شاید در چارچوب همین برنامه باشد که جنگندههای اسرائیلی ساعات پایانی قبل از اعلام آتشبس را به حمله علیه شعبههای مختلف موسسه مالی (قرض الحسن) اختصاص دادند و مدعی شدند تمامی امکانات مالی و داراییهای حزبالله را هدف قرار دادهاند.
اینکه حامیان مقاومت، به ویژه جمهوری اسلامی ایران تا چه حد در این کار به حزبالله کمک خواهند کرد، مسالهای بسیار حایز اهمیتی است، به ویژه در سوی دیگر این معادله آمریکا، کشورهای متمول حوزه جنوبی خلیج فارس را برای اجرای برنامه نفوذ بسیج کرده و به دنبال آن است که بعد از برداشته شدن قدمهای اولیه این پروژه توسط اسرائیل و تخریب زیرساختهای روستاهای جنوب لبنان، این کشورهای متمول با به کارگیری شرکتهای چندملیتی مرتبط با آمریکا و احتمالاً اسرائیل، کار بازسازی جنوب را به شکل دلخواه و تحت نظارت خود به انجام برسانند.
چالش چهارمی هم برای دوره پساجنگ برای حزبالله باقی میماند و آن آزادی چند اسیر خود است که در اختیار ارتش رژیم صهیونیستی قرار گرفتهاند. اینکه این افراد در چارچوب توافق آزادی اسرای حماس و اسرائیل آزاد میشوند یکی از گزینههاست و احتمال یافتن راه حل دیگری برای آن هم مطرح است، گرچه اسرائیل برای مختومه کردن مشکل خود با ناامنی در منطقه مرزهای شمالی (فلسطین اشغالی) مجبور به یافتن راه حلی برای آن خواهد بود تا با دست خود پروژه شماره دو سمیر قنطار را کلید نزند.