شناسهٔ خبر: 70009897 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

«گوهرهای معرفت در خطبه فدکیه»؛ نوشتار جعفر مروجی طبسی

صاحب‌خبر -

خبرگزاری بین المللی شیعیان (شفقنا)- حجت الاسلام والمسلمین جعفر طبسی به مناسبت فرارسیدن شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) در یادداشتی آورده است: «سوم ماه جمادی الثانی سالروز شهادت پاره تن نبی مکرم اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. اقوال در روز شهادت آن حضرت متفاوت است. اقوی و اصح همین سوم ماه جمادی الثانی است. مهمترین میراث به جا مانده از آن حضرت، «خطبه فدکیه» است و کهن‌ترین منبعی که این خطبه را ثبت کرده، جناب ابی الفضل احمد بن ابی طیفور متولد ۲۰۴ در شهر بغداد و متوفی ۲۸۰ هجری است. ناقلین خطبه عبارتند از ۱: حسن بن علوان ۲. عطیة بن سعد عوفی تابعی ۳. عبدالله بن حسن ۴. پدرش حسن ۵. جعفر بن محمد ۶. موسی بن عیسی ۷. عبدالله بن یونس ۸. جعفر الاحمر ۹. زید بن علی ۱۰. زینب دختر علی علیه السلام.

دفع یک شبهه:

نویسنده کتاب بلاغات النساء که در سال ۲۸۰ از دنیا رفته می‌گوید: من برای ابی الحسین زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب سخن فاطمه را در امر فدک خواندم. و گفتم این‌ها می‌گویند این سخن ساختگی و از سخنان ابی العینا است. او در پاسخ من گفت: دیدم مشایخ آل ابی طالب این خطبه را از پدرانشان روایت کرده و آن را به فرزندان خود تعلیم می‌دهند و بزرگان و شیوخ شیعه آن را روایت کرده و آن را میان خودشان رد و بدل می‌کنند قبل از ولادت جد ابی العینا. (بلاغات النساء صفحه ۲۳) لازم به یادآوری است که ابی العینا که خطبه فدکیه به او نسبت داده شده در سال ۲۸۳ از دار دنیا رفته است. به سیر اعلام النبلاء ذهبی جلد ۱۳ صفحه ۳۰۸ مراجعه کنید. پس معلوم گردید که خطبه هرگز ساختگی و مجعول نیست و سخنان خود حضرت زهرا سلام الله علیها است و این شیوه سخن گفتن با این بلاغت و فصاحت تمام از غیر از معصوم قابل صدور نیست. و شبهاتی که امروز وهابیت تکفیری مطرح می‌کنند که این بیان مربوط به حضرت فاطمه نیست، کلام جدیدی به نظر نمی‌رسد و ریشه در صدها سال قبل دارد و این‌ها باید این خطبه را انکار کنند چون قبول آن، محکومیت خلفا است.

زمان خطبه

ابن طیفور می‌گوید: وقتی ابوبکر تصمیم گرفت فدک را به فاطمه علیها السلام ندهد و این خبر به گوش آن حضرت رسید، چادر به سر کرد و به همراه عده‌ای به طرف ابوبکر رفت و راه رفتنش شبیه راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود در حالی که ابوبکر را عده‌ای از مهاجرین و انصار حلقه زده بودند، سخنان خود را آغاز کرد. هنگام بیان حضرت مجلس منقلب شد و همه گریه کردند. (و ارتج المجلس فأمهلت حتى سكن نشيج القوم) یعنی مجلس منقلب شد حضرت سکوت کرد تا مجلس آرام گردید.

 اما گوهرهای این خطبه:

۱. حمد و ثنای پروردگار و درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله

حضرت خطبه غرا را با حمد و ستایش پروردگار عزوجل و درود و سلام بر نبی مکرم اسلام آغاز نمودند که اهل مجلس تحت تاثیر قرار گرفته و گریه بر مجلس سایه افکند. وقتی آرام شدند حضرت سخنان خود را با آیه‌ای از قرآن آغاز نمود: «لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتّم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم» (سوره توبه آیه ۱۲۸) همانا رسولی از جنس شما برای هدایت شما آمد که فقر و پریشانی و فلاکت شما بر او سخت می‌آید و بر آسایش و نجات شما بسیار حریص و به مومنان رئوف و مهربان است. حضرت با تلاوت این آیه مبارک در مقام معرفی پدرش برآمد و می‌گوید که ای مردم این ویژگی‌ها تنها در پدر من تحقق پیدا کرده و نه در پدران شما. «فإن تعرفوه تجدوه أبي دون آبائكم» (بلاغات النساء، ص ۲۴) حضرت حاضرین را به یاد دوران جاهلیت قبل از اسلام می‌اندازد که به برکت پدرش همگی از لجنزار لات و عزّی و بت پرستی نجات پیدا کردند.

۲. وحی الهی

در این خطبه حضرت در مسجد النبی در حضور مردمان بی‌بصیرت و ناآگاه، قرآن و دستورات آن را پیش می‌کشد و می‌فرماید: «و هذا كتاب الله بين اظهركم و زواجره بينة وشواهده لائحة واوامره واضحة، ارغبه عنه تدبرون ام بغيره تحكمون» یعنی این کتاب خدا است که از آن دفاع می­ کنید و عذابهایش آشکار است و نواهی آن تبیین شده است و اوامر آن واضح است، آیا از قرآن رویگردان شده ­اید و یا غیر قرآن را ملاک حکم کردن قرار داده ­اید؟

۳. به رخ کشیدن قانون ارث

یکی از قوانین تغییر ناپذیر قرآن، قانون ارث بردن فرزند از پدر است و در جاهای متعدد به آن به طور صریح اشاره شده است. حضرت در حضور مردم، حاکم وقت و خلیفه را مورد خطاب قرار داده و می‌گوید: «أ في الكتاب أن ترث اباك و لا أرث أبي لقد جئت شيئا فريا» یعنی آیا در قرآن آمده است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم واقعاً به دروغ پناه برده‌ای.

بیان فلسفه احکام

در نقل دیگری حضرت به بیان فلسفه احکام می‌پردازد و می‌گوید: خداوند ایمان را برای تطهیر شما از شرک لازم نمود و نماز را برای دوری شما از تکبر و روزه را برای تثبیت اخلاص و زکات را برای زیادت در رزق و حج را برای آزمودن درجه دین و عدالت را به عنوان نمودار مرتبه یقین قلبی‌ لازم دانست.

بیان فلسفه اطاعت و امامت

فرمود: خداوند اطاعت ما وسیله‌ای جهت نظام­ مند شدن جامعه و امامت ما را راهی جهت جلوگیری از تفرقه و دوستی ما را برای اسلام و وسیله نجات و قصاص را جهت جلوگیری از خونریزی قرار داد.

نفی شرک و بت پرستی

« و حرم الله عز و جل الشرك اخلاصا له بالربوبية فاتقوا الله حق تقاته ولا تموتنّ إلّا وأنتم مسلمون»

خداوند عزیز و جلیل، شرک را به خاطر اخلاص نسبت به ربوبیت الهی حرام کرد پس حق تقوا را به جا آورید و جز با مسلمانی نمیرید.

بیان آیات ارث

حضرت می‌فرماید شما کتاب خدا را ترک کردید و آن را به پشت سر انداختید زیرا خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «و ورث سليمانُ داوودَ» و قال: «يرثني ويرث من آل يعقوب» وقال عز ذكره: «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض» و في كتاب الله «یوصيكم الله في اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين» وقال: «إن ترك خيرا الوصیة للوالدين والاقربين بالمعروف حقا على المتقين»

در حقیقت حضرت با بیان آیات ارث، حکام وقت را به محاکمه می‌کشد که چرا به این آیات صریح در باب ارث عمل نمی‌کنید و به تعبیری دیگر، مگر عمل به این آیات نسخ شده است؟ و حقیقت امر این است که با نادیده گرفتن آیات صریح ارث، در واقع بدعتی در دین به وجود آوردید و باید در مقابل این بدعت شما ایستادگی کرد. مطلب دردناک سکوت مرگبار مردمان حاضر در مسجد بود که یک نفر از آنها لب به اعتراض علیه خلیفه وقت باز نکرد و نگفت چرا پاسخ فاطمه را نمی‌دهی.

عمومیت قانون ارث

بدون شک آیات مربوط به قانون ارث، اطلاق دارد و احدی از آن استثنا نشده است. حضرت در ادامه به این موضوع اشاره می‌کنند که آیا خدا تو را به آیه‌ای مخصوص از این قانون خارج کرده است: «أفخصكم الله بآية اخرج نبيه منها ام تقولون اهل ملتي لا يتوارثون اولست انا وابي من اهل ملة واحدة لعلكم اعلم بخصوص القران وعمومه من النبي افحكم الجاهليه تبغون» یعنی آیا مخصوص گردانید خدا شما را به آیه­ای از قرآن و پدرم را خارج ساخت از آن؟ یا اینكه می­گویید اهل دو ملت ثوارث بین آنها وجود ندارد و من و پدرم اهل یك ملت نیستم؟! یا شما به عموم و خصوص قرآن از پدرم داناتر هستید؟ آیا از احکام جاهلیت پیروی می‌کنید؟!

سخنان حضرت برای انصار

وقتی سخنان آن حضرت با ابوبکر و مهاجرین تمام شد، وقت سخن گفتن با انصار حاضر در مسجد شد و فرمود: ای باقیماندگان از گذشتگان و بازوان دین و شریعت، چه شده که در شما نسبت به حق خودم سستی می‌بینم. آیا در این ظلمی که به من شده خوابتان برده؟! آیا رسول خدا نفرمود که احترام مرد را با احترام به فرزندانش حفظ می‌کنند؟!

عکس‌العمل خلیفه

در مقابل این سخنان کوبنده و بیان مستدلّ، تنها جمله‌ای که از ابوبکر در حضور مردم صادر شد این بود که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: «لا نورث؛ ما أبقيناه صدقة» یعنی ما پیامبران چیزی را به عنوان ارث باقی نمی‌گذاریم و هر آنچه هست صدقه است. درست به حدیث مجهولی تمسک کرد که راوی آن فقط خود اوست و احدی از صحابه آن را از رسول خدا نقل نکردند. این حدیث در منابع اهل سنت وارد شده ولی خود اهل سنت آن را قبول ندارند و آن را صریحاً رد کرده‌اند. ابن عدی می‌گوید که از عبدان شنیدم که گفت به ابن خراش گفتم که حدیث «ما ترکنا صدقة» صحیح است؟ گفت: باطل است. (تذکرة الحفاظ جلد ۲ صفحه ۶۸۵) ابن خراش کیست؟ ابن خراش از نظر ذهبی، حافظ و نقاد حدیث و بارع است. (سیر أعلام النبلاء جلد ۱۳ صفحه ۵۰۸) در نتیجه نقاد حدیث، حدیث خلیفه را دروغ دانسته است.»