رفتارهای اجتماعی ما عمدتا متاثر از محیط فرهنگی است که ما در آن بدنیا میآئیم. رشد میکنیم. آموزش میگیریم. ازخانه، مدرسه، خیابان، کوچه، همسایه، از مجموعه دستگاههای تبلیغاتی در صور گوناگون متاثر میشویم. علی الخصوص در کشور هائی مانند ایران که مذهب با قدرت عمل میکند. تسلیم فرد را بهر شکل ممکن اگر شده با شلاق، شکنجه و اعدام بر جامعه تحمیل میکند. ما محصول یک خشونت تاریخی و سازمان یافتهای هستیم که در آن حاکمان مستبدان بالفعلند وما تن داده به استبداد خود مستبدان بلقوه. مستبدانی که از استبداد ستم میبینند به مبارزه با اسبداد بر میخیزند. اما درون خود مستبد کوجکی دارند که پرورش یافته در ذهنیت ماست که به گونههای مختلف بصورت شرطی شده در پیچهای مختلف زندگی عمل میکند. ذهنتی بر آمده از ترس، نا امنی، خو کرده با خشونت وعادت کرده به زندگی در سایه یک قدرت که دشنامش میدهیم اما ازنبودش نیزهراس داریم.
چرا که هرگزپروسه دموکراتیک همراه با درک عمیق آزادی را طی نکرده و تجربه یک حکومت دموکراتیک مبتنی برکرامت انسانی بدور از خشونت مبتنی برآزادی را هرگز نداشتهایم..
عدالت، آزادی و دمکراسی در ذهن ما چیزی جز یک مفهوم انتزاعی نبوده و نیست که پیوسته با کلمه نخست! "امنیت " کم رنگ شده به آینده حواله گردیده است. هرگزازآزادی، آزادی خواهی و دمکراسی مفهومی جزکلماتی تهیج گر برداشت نگرده و آنها را با پوست و گوشت خود احساس ننمودهایم! چرا که هرگزدمکرات و آزادی خواه نبوده و نیستیم.
ما هرگز از چرخه تاریخی خشونت، نفرت آمیخته با منیت، خودرائی فردی و گروهی فاصله نگرفتهایم.
بشکل مبارزه بزرکترین گروههای سیاسی دهه پنجاه نگاه کنیم. به دوجریان چریکهای فدائی و سازمان مجاهدین. دو جریان معتعقد به مبارزه مسلحانه که از آزادی سخن میگفتند چگونه میتوانستند زمانی که سلاح بر کمر بسته و بخود اجازه میدادند. که زیر نام انقلابیگری و آزادی خواهی حق زندگی کردن دیگری راسلب کنند از عدم خشونت سخن گویند.
درکدام خانه تیمی استوار شده بر قوانین بسیار سخت ومن درآوردی که فکر و عمل دائما با سلاح و مبارزه مسلحانه برای سرنگون کردن حکومت عجین شده بودمی توانستی از آزادی سخن بگوئی؟ جائی که اظهارعشق وعاشقی مجازات مرگ با خود داشت چگونه میشداز نهال شاداب زندگی و عشق به منزله شیرین ترین میوه آن دفاع نمود؟
ما محصول یک نفرت وخشونت تاریخی شرطی شده هستیم که زیر نام انقلاب و انقلابیگری خشونت را تبلیغ وترویج میکند.
خود رائی، خود محوری، عصیان خشن وعمل کردی خشن تر زیر عنوان مبارزه مسلحانه را توجیهه و ترویج میکرد.
هر کدام از مامبارزان معتقد به مبارزه مسلحانه را که تکان میدهی مستبدی کوچک در شمایل قاضی تام الاختیار از درونمان بیرون میزد، قاضیانی خود رای دردادگاههای بدون هیئت منصفه ووکیل برای متهم. قاضیانی که در زیرلوای دادگاه خلق اعمال هرگونه خشونت را در قالب انقلابی گری ومبارزه با استبداد را توجیه کرده و میکند.
!
از این رو اعدام هویدای دولت مدار، فرخ رو پارسا وزیر آموزش و پرورش، خسرو داد امیر ارتش. حبیب الله القانیان کارخانه دار در همان روزهای اول انقلاب در پشت بام مدرسه رفاه هیچ تعجب، عکس العمل واعتراضی را در ما بر نیانگیخت! بلکه عملی لازم وانقلابی تلقی شد که خواهان تداوم آن بودیم. چرا که ذهن ما نیزدرانطباقی تاریخی، درکی مشابه خمینی از قدرت وعمل انقلابی داشت.
از همین رو اورا نه در قالب مستبدی خون ریز وجنایتکار! بلکه منجی بزرگی میدیدیم که قرار بود بر سلطه چند صد ساله استبداد از طریق صلابت انقلابی نقطه پایان بگذارد و از دید آن روز ما حکومتی مردمی بر پا نماید.
حتی یک بار هم آن همه جنایت و سرکوب را بچالش نکشیدیم. از محدود شدن روزانه دامنه آزادیها هراسان نگردیدیم.
بازگشت چادر این پدیده متحجر ذهن عقب مانده آخوندی "یا روسری یا توسری " راندیده گرفتیم وبجای آن خواستار اجرای "بند جیم ودال "شدیم. دوران شرم آوری که زیر سایه بوم رفتیم ودر هماهنگی شعار ضد امپریالیستی خود با شعار مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل خمینی بر دامنه توهم تودههای عامی و روشنفکران جوان وهیجان زدهای که در آن روزها با هزاران امید وشور دورمان جمع شده بودند افزودیم.
بر تسخیر سفارت امریکا مهر تائید زدیم وهزاران دانش جو و دانش آموز را درتظاهرات خیابانی که من خود یکی از سازمان دهندگان آن بودم در خیابانها چرخاندیم ومقابل سفارت امریکا مستقر کردیم.
گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی را جدی نگرفتیم وساده انگارانه جانشین مستبد وخود شفتهای مانند خامنهای را جای گزین خمینی کردیم. یک هم خوانی فکری پنهان که هر حکم حکومتی وی را که به بهای گرفتن یک بخش از آزادی و بی خاصیت تر کردن قانون اساسی بود به شعارهای ضد امریکائی او و امنیت داخلی پیوند زدیم و به تغیر رویه او دلخوش نمودیم.
باوری درونی وشرمگین که هنوز متاسفانه در دید برخی از رهبران دیروز فدائی مانند آقای فرخ نگهدار، برخی از کنشگران امروزسیاسی در قالب تشکل جمهوری خواهان که ترکیبی عمدتا شکل گرفته از سازمان فدائی است عمل میکند.
نگاهی که در عمل به همان جا و همان واکنش هائی میرسد که یک حزب الهی در رابطه با فلسطین، حماس واسرائیل میرسد. نگاهی که نمیتواند از گذشته ضد شاهی و ضد امپریالیستی خود جدا شود و تصور یک ائتلاف گسترده با آقای رضا پهلوی را در مخیله انباشته از توهمات ایدئولوژیک خود که هنوز در قید مبارزه ضد امپریالیستی وضد اسرائیلی است بگنجاند.
دیدی که برعکس ادعایش که خواهان رفتن جمهوری اسلامی و ایجاد حکومتی سکولار، دموکراتیک بر آمده از دل انتخاباتی آزاد براساس منشور سازمان سازما ن است. کوچکترین واکنش مثبتی نسبت به همین خواسته آقای رضا پهلوی نشان نمیدهد.
" در حال حاضر اگر به اپوزیسیون سکولار دموکرات در ایران نگاه کنید، ما در همهء موارد با همدیگر موافق نیستیم. این یک وضعیت طبیعی است. ما جمهوریخواهان را داریم و سلطنت طلبان / پادشاهی خواهان را. عقاید مختلفی داریم؛ ولی این ایده هم هست که چگونه میتوانیم "ائتلاف مناسبی" داشته باشیم. ما نمیتوانیم برای چنین توافقی حداکثر نظرات مان را دخالت دهیم، اما باورهائی حداقلی وجود دارند که همگی میتوانیم روی آنها توافق کنیم: حقوق بشر، یک نظام سکولار دموکرات با جدایی مذهب و دین از حکومت و دولت، و اعتقاد به تمامیت ارضی ایران. اینها حداقلهای لازم و کافی در راستای تشکیل یک ائتلاف گسترده است. اینجا قرار نیست که، با گفتن اینکه چه کسی سلطنت طلب یا جمهوری خواه است، شکل نهایی رژیم را تعریف کنیم. این کار در این مرحله بی ربط است. اما باید بدانیم که آیا ما دموکرات هستیم؟ آیا ما به یک نتیجهء سکولار دموکراتیک اعتقاد داریم؟ آیا تعداد ما به اندازه کافی هست که بتوانیم یک ائتلاف گسترده تشکیل دهیم و کشور را به این سمت هدایت کنیم..... در نهایت، این که مردم چه میخواهند، مشخص خواهد شد. بگذارید صندوق رأی تصمیمگیری کند. من به تقدس صندوق رأی باور دارم. زیرا این صندوق تعیین کننده مسائل است. و بالاترین مرجع هم در هر کشور مجلس است که در آن نمایندگان مردم میتوانند قانونگذاری کنند و برای کشور تصمیم بگیرد؛ چیزی که در حال حاضر نداریم. " از پیام اخیر آقای رضا پهلوی.
براستی چه چیزی جز همان نگاه به نقد کشیده نشده ما میتواند از تشکیل چنین ائتلافی سر باز زند وتدوام حکومت اسلامی را برشکل یافتن یک ائتلاف ملی ترجیح دهد. مبادا که این پیروزی منجر به پیروزی آقای رضا پهلوی شود. براستی که ذهنیت شرطی شده در بزنگاههای تاریخ ساز یک ملت چهها که نمیکند.
ابوالفضل محققی
*